searchicon

کپی شد

زمینه های پیدایش جنگ خیبر

روزى که ستاره فروزان اسلام در سرزمين «مدينه‏» درخشيد، ملت يهود بيش از قريش، عداوت پيامبر (ص) و مسلمانان را به دل گرفتند، و با تمام دسيسه ها و قواى خود، بر کوبيدن آن کمر بستند.

جرم بزرگى که يهوديان خيبر داشتند، اين بود که تمام قبائل عرب را براى کوبيدن حکومت اسلام تشويق کردند، و سپاه شرک با کمک مالى يهودان خيبر، در يک روز از نقاط مختلف عربستان حرکت کرده خود را به پشت مدينه رسانيدند. در نتيجه، جنگ احزاب رخ داد، و سپاه مهاجم با تدابير پيامبر (ص) و جانفشانى ياران او، پس از يک‌ماه توقف در پشت خندق، متفرق شدند و به وطن خود – از آن جمله يهودیان خيبر به خيبر – بازگشتند و مرکز اسلام آرامش خود را بازيافت.

ناجوانمردى يهود خيبر، پيامبر (ص) را بر آن داشت که اين کانون خطر را برچيند، و همه آنها را خلع سلاح کند. زيرا بيم آن مى رفت که اين ملت لجوج و ماجراجو، بار ديگر با صرف هزينه هاى سنگين تر، بت پرستان و دشمنان را بر ضد مسلمانان برانگيزاند، و صحنه نبرد احزاب بار ديگر تکرار شود. به خصوص که تعصب يهود نسبت به آئين خود، بيش از علاقه مردم قريش به بت پرستى بود، و براى همين تعصب کور بود که هزار مشرک اسلام مى آورد، ولى يک يهودى حاضر نبود دست از کيش خود بردارد!

آنچه پيامبر (ص) را مصمم ساخت که قدرت خيبريان را در هم شکسته و همه آنها را خلع سلاح نمايد، اين بود که آن حضرت با ملوک و سلاطين جهان مکاتبه نموده و همه آنها را با لحن قاطع به اسلام دعوت کرده بود. در اين صورت هيچ بعيد نبود که ملت يهود آلت دست کسرى و قيصر شوند و با کمک اين دو امپراتور، براى گرفتن انتقام، کمر ببندند، و نهضت اسلامى را در نطفه خفه سازند و يا خود امپراتوران را بر ضد اسلام بشورانند، چنان‌که مشرکان را بر ضد اسلام جوان شورانيدند.

خصوصاً که در آن زمان ملت ‏يهود در جنگ هاى ايران و روم، با يکى از دو امپراتور همکارى داشت. از اين‌رو، پيامبر (ص) لازم ديد، که هر چه زودتر آتش اين خطر را براى ابد خاموش سازد و بهترين موقعيت براى اين کار همين موقع بود؛ زيرا، فکر پيامبر (ص) با بستن پيمان حديبيه، از ناحيه جنوب (قريش) آسوده بود. وى مى دانست که اگر دست به ترکيب تشکيلات يهود بزند، قريش دست کمک به سوى يهود دراز نخواهد کرد و همچنین پیامبر (ص) براى جلوگيرى از کمک کردن سائر قبائل شمال، مانند تيره هاى «غطفان‏» که همکار و دوست خيبريان در جنگ احزاب بودند، نقشه هایى در نظر داشتند.

بر اساس اين انگيزه ها، پيامبر گرامى (ص) فرمان داد که مسلمانان براى تسخير آخرين مراکز يهود در سرزمين عربستان، آماده شوند و فرمود: فقط کسانى مى توانند افتخار شرکت در اين نبرد را به دست آورند که در صلح «حديبيه‏» حضور داشته اند، و غير آنان مى توانند به عنوان داوطلب شرکت کنند، ولى از غنائم سهمى نخواهند داشت. پيامبر «غيله ليثى‏» را جانشين خود در مدينه قرار داد، و پرچم سفيدى به دست على «ع‏» داد و فرمان حرکت صادر نمود. براى اين‌که کاروان آنها زودتر به مقصد برسد، اجازه داد که «عامر بن اکوع‏»، ساربان آن حضرت، موقع راندن شتران سرود (حداء) بخواند. او اشعار زير را ترنم مى کرد:

به خدا سوگند اگر عنايات و الطاف خدا نبود، ما گمراه بوديم نه صدقه مى داديم و نه نماز مى خوانديم. ما ملّتى هستيم که اگر قومى بر ما ستم کنند و يا فتنه اى بر پا نمايند، ما زير بار آنها نمى رويم. خداوندا پايدارى را نصيب ما بفرما و ما را در اين راه ثابت قدم گردان.

مضمون اين سرودها، انگيزه اين نبرد را این گونه روشن و بيان مى کند: از آن‌جا که ملت يهود بر ما ستم نموده و آتش فتنه را در آستانه خانه ما روشن ساخته اند، ما براى خاموش ساختن اين کانون، رنج سفر را بر خود هموار نموده ايم.

مضامين سرود، آنچنان پيامبر (ص) را راضى و مسرور ساخت که آن حضرت درباره «عامر» دعا فرمود. اتفاقاً عامر در اين جنگ شربت شهادت نوشيد. [1]



[1]. سبحانی، جعفر، فروغ ابديت، ج 2، ص 239.