searchicon

کپی شد

روش های علم کلام

مقدمه

روش‌شناسی یا متدلوژی، وسیله شناخت هر علم است. روش‌شناسی هر علم، راه ‌های مناسب و پذیرفته شده آن علم برای شناخت هنجارها، قواعد و اهداف آن است؛ مثلا دانشمندان علوم تجربی از روش تجربی و فلاسفه از روش برهانی برای پیشبرد اهداف خود سود می جویند. در میان علوم اسلامی نیز، علومى؛ مانند تفسیر، فلسفه، فقه و اصول، هر یک از روش های خاصی استفاده می کنند. یکی از روش های پر کاربرد در علوم اسلامی، «روش عقلی» است. در روش عقلی از استدلال، قیاس و برهان استفاده می شود. به علومى که اغلب با این روش سر و کار دارند، «علوم عقلى» گفته مى شود. علومی؛ مانند منطق، فلسفه و ریاضیات، از علوم عقلی به شمار می آیند. یکی از مزایای روش عقلی، برهانی و یقین آور بودن آن است. استدلالات عقلی از قضایاى یقینى تشکیل می شوند و نتایج حاصل از آنها نیز قضایایی یقینی خواهند بود.

یکی دیگر از روش های به کار گرفته شده در علوم اسلامی، «روش نقلی» است. این روش عموما در علومی؛ مثل تاریخ، حدیث، رجال و علوم قرآن کاربرد دارد. در این روش با قواعد و ضوابط ویژه ای بر کتاب، سنت و اسناد تاریخى اعتماد می شود. در برخی از علوم نیز «روش شهودی» مورد استفاده قرار گرفته است؛ مانند علم عرفان که مبتنی بر کشف و شهود عرفانی است.[1]

روش های علم کلام

حال سؤال این است که علم کلام برای پیشبرد اهداف خود از چه روش هایی بهره می برد؟

در پاسخ باید گفت که علم کلام از روش های متنوع و مختلفی برای اثبات مدعای خود استفاده می کند و این روش ها از نظر صورت استدلال، از نظر ماده و محتوای استدلال، و نسبت به اهداف و غایات علم کلام متفاوت است. اگر غایت و هدف علم کلام، «تحصیل معرفت یقینی در زمینه اصول عقاید»، یا «اثبات موضوعات و مبادی سایر علوم دینی» باشد؛ در اینجا روش استدلال باید از گونه روش مفید یقین باشد؛ یعنی از نظر صورت استدلال، باید از استدلال مباشر،[2] قیاس[3] و استقراء معلل[4] استفاده کرد و طبعا بهره گیری از روش تمثیل[5] مجاز نخواهد بود؛ زیرا مفید یقین نیست و از نظر ماده و محتوای استدلال، فقط باید از روش برهان[6] بهره گرفت؛ زیرا روش های دیگر افاده یقین نمی کند.

و اگر غایت و هدف علم کلام، «ارشاد مسترشدان و الزام معاندان» و یا «دفاع از اصول و عقاید دینی» باشد، در این موارد بهره گیری از همه روش های استدلال، مجاز خواهد بود و انتخاب روش، بر عهده متکلم است که با در نظر گرفتن تفاوت های فکری و روحی مخاطبان و طرف های بحث و نیز شرایط زمانی، مکانی و … شیوه استدلال مناسب را برگزیند، در نتیجه در مواردی، بهره گیری از شیوه برهان جایز نبوده و باید از روش جدل[7] یا خطابه[8] استفاده شود و نیز در مواردی به کار بردن روش قیاسی، میسور و نافع نبوده و باید از روش اسقراء و تمثیل بهره گیری شود.[9]

قرآن کریم در زمینه دعوت به راه خداوند متعال، سه شیوه را معرفی می فرماید:

روش حکمت (برهان)، روش موعظه پسندیده (خطابه) و روش جدال احسن: «اُدْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين؛[10] با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هر كسى بهتر مى‏داند چه كسى از راه او گمراه شده است و او به هدايت‏يافتگان داناتر است».

علامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه به نکات سودمندی اشاره می فرماید که برخی از آنها ذکر می شود:

الف. تردیدی نیست که از آیه مزبور استفاده می شود كه اين سه قيد، يعنى «حكمت»، «موعظه» و «مجادله»، همه مربوط به طرز سخن گفتن است و رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) مأمور شده كه به يكى از اين سه طريق دعوت كند كه هر يک براى دعوت، طريقى مخصوص است.

ب. دقت در اين معانى بیانگر این مطلب است كه مراد از حكمت، حجتى است كه حق را نتيجه دهد، آن هم به گونه ای كه هيچ شک، وهن و ابهامى در آن نماند. موعظه عبارت است از بيانى كه نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت در آورد، و آن بيانى خواهد بود كه آن چه مايه صلاح حال شنونده است، از مطالب عبرت‏آور كه آثار پسنديده و ثناى جميل ديگران را در پى دارد دارا باشد و جدال عبارت است از: دليلى كه صرفا براى منصرف نمودن خصم از آن چه كه بر سر آن نزاع مى‏كند به كار رود، بدون اين كه خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد، بلكه عبارت است از اين كه آن چه را كه خصم خودش به تنهايى و يا او و همه مردم قبول دارند؛ اخذ شود و با همان، ادعايش رد شود.

بنابراين، اين سه طريقى كه خداى تعالى براى دعوت بيان كرده با همان سه طريق منطقى؛ يعنى برهان، خطابه و جدل منطبق مى‏شود.

ج. آيه شريفه از اين جهت كه كجا حكمت، كجا موعظه، و كجا جدال احسن را بايد به كار برد، ساكت است و اين بدان جهت است كه تشخيص موارد اين سه، به عهده خود دعوت‏كننده است، هر كدام اثر بيشترى داشت آن را بايد به كار بندد. ممكن است كه در موردى هر سه طريق به كار گرفته شود، و در مورد ديگرى دو طريق و در مورد ديگرى يک طريق، تا حال و وضع مورد چه اقتضايى داشته باشد.[11]

استاد مطهری درباره روش های علم کلام می گوید:

«علم کلام در عین این که یک علم استدلالی و قیاسی است، از نظر مقدمات و مبادی که در استدلالات خود به کار می برد، مشتمل بر دو بخش است: عقلی و نقلی. بخش عقلی کلام، مسائلی است که مقدمات آن صرفا از عقل گرفته شده است و اگر فرضا به نقل استناد شود به عنوان ارشاد و تأیید حکم عقل است؛ مثل مسائل مربوط به توحید، نبوت و برخی از مسائل معاد. در این گونه مسائل، استناد به نقل – کتاب و سنت – کافی نیست و صرفا باید از عقل استمداد شود.

بخش نقلی کلام، مسائلی است که هر چند از اصول دین است و باید به آنها مؤمن بود، ولی نظر به این که این مسائل فرع بر نبوت است، – نه مقدم بر نبوت و نه عین آن -، کافی است که از طریق وحی الهی یا سخن قطعی پیامبر (صلی الله علیه و آله) ،مطلب اثبات شود؛ مثل مسائل مربوط به امامت (البته به عقیده شیعه که امامت را از اصول دین اسلام می داند) و اکثر مسائل مربوط به معاد».[12]

[1]. برگرفته از «روش علم کلام»، سایت تبیان، با اندکی تصرف.

[2]. روش های منطقی استدلال از نظر منطق صورت، به دو نوع کلی تقسیم می شوند: روش استدلال مباشری و روش استدلال غیر مباشری. در روش استدلال مباشری، تنها یک قضیه کافی است تا از طریق آن بر مطلوب استدلال شود و معرفت نوینی به دست آید. این نوع از استدلال دارای اقسامی است که در دو باب جداگانه از کتاب های منطقی بررسی گردیده اند؛ یکی باب عکس و توابع آن، و دیگری باب تناقض قضایا و ملحقات آن.

[3]. روش استدلال غیر مباشری (که در آن یک قضیه کافی نبوده، بلکه دو یا چند قضیه به عنوان حد وسط، مورد استفاده قرار می گیرند) سه نوع معروف دارد که عبارتند از: قیاس، استقراء و تمثیل. قیاس، سیر فکری برای کشف مجهول، از کلی به جزئی است؛ یعنی نخست محمولی برای یک موضوع کلی ثابت می شود، سپس بر اساس آن حکم جزئیات موضوع معلوم می گردد.

[4]. استقراء، سیر فکری برای کشف مجهول، از جزئی به کلی است؛ یعنی با بررسی افراد یک ماهیت و یافتن خاصیت مشترکی بین آنها حکم می کنیم که خاصیت مزبور برای آن ماهیت ثابت و در همه افراد آن تحقق دارد. استقراء در دو صورت مفید یقین است؛ یکی استقراء تام و دیگری استقراء ناقص معلل، اما استقراء ناقص غیر معلل، فقط مفید احتمال و ظن است.

[5]. تمثیل، تلاش برای کشف مجهول با استفاده از معلوم دیگر به صورت سیر از جزئی به جزئی دیگر است؛ یعنی دو موضوعی که مشابه یکدیگرند و حکم یکی از آنها معلوم است، همان حکم را برای دیگری اثبات کنیم به استناد شباهتی که میان دو موضوع وجود دارد، چنان که اگر دو نفر شبیه هم باشند و یکی از ایشان باهوش باشد، بگوییم آن دیگری هم باهوش است. این کار را به اصطلاح منطقی تمثیل و به اصطلاح فقهی قیاس می گویند. بدیهی است که صرف مشابهت دو موضوع موجب یقین به اشتراک حکم آنها نمی شود و از این روی تمثیل مفید یقین نیست و ارزش علمی ندارد.

[6]. روش استدلال از نظر منطق ماده اقسامی دارد که اصطلاحا به صناعت های پنج گانه (صناعات خمس) معروفند که عبارتند از: برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه. مبنای این تقسیم، نوع قضایایی است که در استدلال به کار می روند و نیز هدف به کارگیری استدلال است. هرگاه قضایای تشکیل دهنده استدلال، از یقینیات باشد و هدف از استدلال، یافتن و اثبات حقیقت باشد، آن را برهان می نامند.

[7]. هرگاه قضایای مورد استفاده در استدلال، از مشهورات (آن چه مورد قبول همگان یا گروه خاصی است) و یا مسلمات (آن چه مورد قبول طرف مقابل است) باشند و هدف، الزام یا اقناع طرف مقابل باشد، آن را جدل گویند.

[8]. هرگاه قضایای استدلال از مظنونات و مقبولات بوده و غرض از استدلال، اقناع مخاطب یا مخاطبان و مانند آن باشد، استدلال را خطابه نامند.

[9]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص 55 و 56.

[10]. نحل، 125.

[11]. طباطبايى، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، مترجم: موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج ‏12، ص 533 – 536.

[12]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج ‏3، ص 61.