searchicon

کپی شد

روش معرفتی مکتب تفکیک

نظر به این‌که میرزا مهدی اصفهانی مؤسس و بنیان‌گذار این مکتب شناخته می‌شود؛ برای دستیابی به روش معرفتی این مکتب در ابتدا می‎توان به مبانی معرفت‎شناسی میرزا و اختلافش با فیلسوفان اشاره کرد. میرزا به عقل اعتبار می‎دهد و معتقد است عقلی که فیلسوفان بر آن تکیه می‎کنند، بر اساس مفاهیم و گزاره‎های ذهنی است؛ حال آن‌که عقل فطری و واقعی، خود واقعیت‎های عینی را مورد مطالعه قرار می‎دهد. به تعبیر دیگر، عقل فیلسوفان از نگاه میرزا، مجموعه‎ای از انتزاعات ذهنی و گردش در فضای مفاهیم خود ساخته بشری است و حال آنکه عقل واقعی آن است که روی واقعیت‎های عینی و اصول عقلانیِ حقیقی می‎اندیشد. میرزا در جای جای آثار خودش سعی می‎کند این نمونه‎ها را نشان بدهد و تبیین کند که دستگاه فلسفی با تکیه بر مفهوم، از مسیر درست خردورزی خارج می‎شود. میرزا بحث خود را از مفهوم وجود و اصل تناقض آغاز می‎کند و علی‎رغم این‌که وجود را به عنوان یک حقیقت عینی می پذیرذ و اصل تناقض را هم به معنای دقیق آن می‎پذیرد، اما نشان می‎دهد گریزگاه‎های این بحث در فلسفه سبب شده که فیلسوفان در نهایت به وحدت وجود و جَبرانگاری افتاده و از مسیر توحید قرآنی خارج شوند.

تفاوت دیگر بعد از معرفت‌شناسی و مبانی متافیزیکی، در بنیادهای معرفت توحیدی است. میرزا مهدی اصفهانی برخلاف دیدگاه فیلسوفان که معرفت الله را فقط از منظر عقلی دنبال می‎کنند، شناخت توحید قرآنی را بر دو پایة عقل و فطرت بنا می‌نهد و نشان می‌دهد که هر کدام از این دو منبع، بخشی از معارف را به ما می‎دهند. از سوی دیگر، ایشان به روایات و آیات قرآن تمسک جسته، پایة اصلی معرفت توحیدی را همان فطرت می‎داند و بدون معرفت فطری شناخت خدا را ناممکن می‎داند، از اینجا مسیر جدیدی در معرفت الله گشوده می‎شود. در حوزه عقل اشکال ایشان به فیلسوفان این است که آن‎ها از طریق مفاهیم و ذهنیات،سراغ شناخت خدا می‎روند و به جای این‌که به حقایق معارف الهی برسند، به یک خدای ذهنی و ساختگی می رسند. اشکال دیگر میرزا به شناخت عقلی فیلسوفان این است که حدود شناخت عقل در معرفت الله را رعایت نمی‎کنند. فیلسوفان بر این عقیده‎اند که می‎توانند از طریق مفاهیم به حقیقت شناخت خداوند برسند. حال آن‌که شناخت خداوند از دیدگاه ایشان، بین حد تعطیل و حد تشبیه است و شناخت فراتر از آن باید از طریق فطرت و تعریف خود خداوند صورت بگیرد.

میرزا در عرصه مباحث عدل و افعال الهی هم با فیلسوفان اختلاف جدی دارد. ایشان معتقد است که فیلسوفان در نهایت، نظریه جبر و حاکمیت علیت را بر اراده خداوند و خلق نتیجه می‎گیرند و نمی‎توانند اراده و مشیت آزاد خداوند را در جهان حل و فصل کنند. از این‌جا است که میرزا مسائلی؛ مانند خلق، آفرینش، جهان‌شناسی، مسئله تقدیر الهی، تأثیر دعا و افعال انسان در اراده خداوند و مسئله بداء را حل می‎کند. در حوزه نظام فعل الهی آنچه را که میرزا در مقابل فیلسوفان عرضه می‎کند، کاملاً اموری بدیع و دیگرگون است و تعبیرات فیلسوفان و عارفان در اینجا به خطا رفته است. وی در حوزه انسان‌شناسی هم باب جدیدی را می‎گشاید؛ میرزا تجرد در این زمینه را نمی‎پذیرد و معتقد است روح هم مرتبه ای از ماده است که البته دارای ویژگی‌های متفاوت و برتری می‌باشد. در حالی که فیلسوفان از آغاز بر تجرد نفس تکیه می‎کنند و معتقدند که نفس مانند عالم عقل مجرد محض و بسیط مطلق است، میرزا در عین حال بر این باور است که کمالات انسان مانند عقل و قدرت، اموری فرا مادی هستند که به انسان اعطا می‌شود.

در حوزه جهان آفرینش هم دیدگاه‎های میرزا تفاوت‎های جدی با آرای فیلسوفان پیدا می‎کند. او جهان را حادث می‎داند. وی قائل به تباین جدی و مطلق میان خالق و مخلوق است و هیچ‎گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق را قبول ندارد. این دیدگاه اساساً مفهوم علیت به معنای فلسفی را نسبت به خداوند متعال قبول ندارد و معتقد است که این علیت فلسفی که دو پایه ضرورت و سنخیت دارد، قابل اطلاق بر خداوند متعال نیست.

در باب فرجام جهان و مسئله معاد هم دیدگاه ایشان با دیدگاه فیلسوفان تفاوت جدی پیدا می‎کند. از حقیقت مرگ و ماهیت عالم برزخ تا چگونگی برپائی قیامت، بین دیدگاه میرزا و فیلسوفان تفاوت جدی وجود دارد. ایشان در تمام این موارد تلاش دارد که اولاً بر اساس منابع وحیانی اثبات کند که معارف وحیانی بر مبانی و اصول عقلانی استوار هستند و عقل این موارد را تأیید می‎کند یا حداقل تقابلی با این موارد ندارد. از طرف دیگر تلاش می‌کند نشان دهد ادله فیلسوفان از نظر عقلی تمام نیست.[1]

 [1]. سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم – شماره  343.