کپی شد
روابط حکومت آلبویه با حکومت فاطمیان
فاطمیان خاندانی شیعه مذهب بودند که توانستند در سال 297 ق در شمال آفریقا، حکومتی بر اساس مذهب اسماعیلی بنیان نهند. خلافت فاطمیان در آغاز به مغرب اسلامی محدود میشد، ولی آنان توانستند پس از شصت سال مصر را فتح کرده و قلمرو نفوذ خود را تا شام و یمن و بخشهایی از حجاز بگسترانند. خلافت فاطمیان تا سال 567 ق دوام یافت.[1]
روابط آلبویه با فاطمیان را میتوان در دو دوره بررسی کرد:
- در زمان استحکام و اقتدار دولت آلبویه که بیشتر عصر معزالدوله (320 – 356 ق) و عضدالدوله (372 – 338 ق) است.
- بعد از مرگ عضدالدوله (372 – 447 ق) تا پایان حکومت آلبویه که دوران ضعف آلبویه است.
دوره اول:
روابط میان آلبویه با فاطمیان در دوره اول آلبویه، گرچه گاهی دوستانه به نظر میرسد، اما رابطه آنان، بهویژه در امور سیاسی، بیشتر خصمانه بوده تا دوستانه، خصوصاً در دوره دوم که دوره ضعف آلبویه است، رفتارهای حکومت فاطمی بیانگر دشمنی میان این دو حکومت است.
در عصر معزالدوله (320 – 356 ق)، داعیان اسماعیلی[2] که از طرف فاطمیان فرستاده میشدند، در بیشتر شهرهای بینالنهرین فعالیت داشته و کتابهای ایشان بهطور گستردهای رواج داشته است، اما این فعالیت وسیع در سال 356 ق، رو بهضعف نهاد و کتابهای اسماعیلیه در بغداد کمیاب شد.
در مقطع کوتاهی میان عزیز بالله خلیفه فاطمی و عضدالدوله حاکم بغداد، در سال 369 ق، تلاشهایی برای وصل و دوستی انجام پذیرفت و پس از ارسال سفیرانی از طرف خلیفه فاطمی، عضدالدوله نیز سفیرانی برای خلیفه فاطمی اعزام کرد که حاکی از همکاری آنها برای جنگ بر ضد روم شرقی است، البته این روابط ادامه نیافت تا جایی که برخی حتی همان ارتباط اندک را ناشی از فریبکاری امیر بویهای دانستهاند.
گرچه متون تاریخی همعصر آنان؛ مانند تجارب الأمم مسکویه، چیزی از محتوای پیامها بیان نکردهاند، اما «ابن تَغری بردی» متن کامل آنرا اینچنین آورده است: «… پیام تو به حضرت امیرالمؤمنین بهوسیله پیک مخصوص تو رسید. در این پیام مراتبِ اخلاص، دوستی و معرفت تو بهحقیقت امامت امیرالمؤمنین، خلیفه فاطمی و عشق تو بهپدران هدایتگر و راهنمای او ادا شده است و امیرالمؤمنین از شنیدن آن خشنود گردید. خلیفه میداند تو از حق عدول نخواهی کرد. البته تو میدانی که بر مرزهای مسلمین چه میگذرد: خرابی شام، ناتوانی مردم و گرانی قیمتها. امیرالمؤمنین شخصاً عازم مرزهای مسلمین خواهد شد و تو را بهزودی با نوشتههایی با خبر خواهد نمود. خداوند به تو جهاد فی سبیل االله عطا نماید».[3]
از متن نامه خلیفه فاطمی مشخص میشود که این نامه در پاسخ نامهای است که ابتدا عضدالدوله برای خلیفه فاطمی نوشته است، اما از متن نامه اول عضدالدوله چیزی در منابع تاریخی نیامده است. عضدالدوله پاسخ این نامه خلیفه فاطمی را داده و در آن نامه به فضل اهل بیت (علیهم السلام) و اینکه عزیز فاطمی از ذرّیه آن خاندان پاک است، اقرار کرده و اطاعت خود را از خلیفه اعلام نموده است.[4] این نامهها در حضور خلیفه عباسی خوانده میشد.[5]
ابن جوزی و ابن عماد حنبلی آوردهاند که فرستادگانی بین خلیفه فاطمی و امیر آلبویه رد و بدل میشدند و جواب آنها با حسن نیت همراه بود، ولی بههیچ پیامی اشاره نکردهاند.[6]
ناگفته نماند که ابن تغری بردی از پاسخ نامهای که عضدالدوله داده، ابراز تعجب نموده و در اینکه عضدالدوله نسب خاندان فاطمی را تأیید کرده باشد، شک میکرده و بیان میدارد که در صورت صحیح بودن، باید آن را نشانه ضعف آلبویه در برابر فاطمیان دانست.[7]
از طرف دیگر، شواهدی وجود دارد که بیانگر رابطه خصمانه آلبویه و فاطمیان در دوره اول عصر آلبویه است که مهمترین آنها عبارت است از:
- معاهدهای میان بختیار (پسر معزالدوله) و عضدالدوله انجام گرفته است که براساس آن از بختیار خواسته شده است تا به سوی شام رود و بر پرچمهای خود نام عضدالدوله را حک کند و این در حالی است که شام در آن زمان تحت سلطه فاطمیان بوده است و این اقدام بهمنزله دشمنی با فاطمیان شمرده میشد.
- عضدالدوله از پیروزی فاطمیان بر بحرین جلوگیری کرد.
- عضدالدوله تلاشهای زیادی کرد تا سلطه عباسیان بر مکه و مدینه پس از تسلط فاطمیان بر آنجا اعاده شود و این خود نمونه بارز دشمنی عضدالدوله با خلفای فاطمی است.
- قرامطه[8] در 360 ق از حمایت عزّالدوله دیلمی (356 – 367 ق) و ابوتغلب حمدانی (فرزند ناصرالدوله حمدانی؛ متوفای 369 ق) در موصل بهرهمند شدند.
- آلپتکین[9] از دست عضدالدوله فرار کرد، ولی پس از آن، بهرغم دشمنی و جنگ با فاطمیها، بهاسارت خلیفه فاطمی در آمد، اما چون او یکی از مخالفان عضدالدوله بود، با احترام و اکرام خلیفه فاطمی روبهرو شد. گرچه بعدها بهعلت کینهتوزی یعقوب بن یوسف بن کلّس،[10] بهوسیله او مسموم و کشته شد.
- مهمترین دلیل بر دشمنی میان عضدالدوله و خلیفه فاطمی این است که وی بهحمله به مصر و بازپسگیری آن تصمیم داشته است. این مطلب را بغدادی چنین بیان میکند: «ابوشجاع فنا خسرو بن بویه (ملقب به عضدالدوله) بر آن شد که آهنگ مصر کند و آن کشور را از چنگ باطنیه (فاطمیها) بیرون آرد؛ از اینرو بر درفشهای سیاه خود نوشت: «بسم االله الرحمن الرحیم، الحمد لله ربّ العالمین و صلّی االله علی محمد خاتم النبیین، الطائع لله امیرالمؤمنین ادخلوا مصر إنشاءاالله آمنین»، و قصیدهای هم سرود و چون بهعزم رفتن بهمصر، سوی چادرهایی که برای لشگریان او زده بودند، بیرون شد، ناگهان مرگ او را فروگرفت و درگذشت».[11]
دوره دوم:
چنانکه پیش از این هم بیان شد، روابط سیاسی آلبویه و فاطمیان در دوره دوم آلبویه؛ یعنی پس از مرگ عضدالدوله تا پایان حکمرانی آلبویه، به طور کامل خصمانه بوده و شواهدی وجود دارد که دولت فاطمی، بهتمامی کسانی که بههر دلیلی از دولت آلبویه ناراضی بوده و بهخدمت فاطمیان رسیده بودند، پناه داده و بهآنها احترام کردند تا شاید در مواقع ضروری علیه آلبویه بهکار گرفته شوند. نمونههایی از شواهد تاریخی که بر رابطه خصمانه در این دوره دلالت دارد بهشرح زیر است:
- شُکرالخادم، غلام مورد اعتماد عضدالدوله، در زمان شرف الدوله ابوالفوارس شیرذیل (376ق) در حالیکه اجازه رفتن بهحج را از امیر آلبویه گرفته بود، قصد قاهره کرده و نزد فاطمیان رفت.
- در سال 401 ق در زمان خلافت قادر عباسی و امیرالامرایی بهاءالدوله (379 – 403 ق)، شخصی به نام «قرواش بن مقلّد»، امیر بنیعقیل در قلمرو خودش که شهر موصل، انبار، مدائن و کوفه بود، بهنام خلیفه فاطمی خطبه خواند که موجب نگرانی و واکنش قادر عباسی شد و بهاءالدوله نیز به حمایت از خلیفه عباسی پرداخت و عمیدالجیوش را بهجنگ با قرواش فرستاد، ولی قبل از جنگ، قرواش عذرخواهی کرد و دوباره به نام خلیفه عباسی خطبه خواند.[12]
[1]. گراوند، مجتبی و همکاران، نقش حکومت شیعی فاطمیان در گسترش علوم اسلامی، دو فصلنامه پارسه، سال 18، شماره 30، ص 51.
[2]. داعی، اصطلاحی در کلام اسماعیلی است. داعی در لغت؛ به معنای فراخواننده به دین، مذهب یا طریقهای است (ابنمنظور، ذیل «دعا»؛ دهخدا، ذیل واژه). این اصطلاح را گروههای مختلف مسلمان به مبلّغان دینی ـ سیاسی خود اطلاق کردهاند. از قدیمترین کاربردهای این واژه نزد معتزلیان اولیه و عباسیان بوده است که مبلّغان خود را در خراسان، داعی مینامیدند و سپس، گروههای شیعی؛ مانند زیدیه و بعضی از غُلات، به خصوص خطّابیّه (← دفتری، ص230). البته وسیعترین کاربرد آن در میان شیعیان اسماعیلی بوده است… از قدیم اصطلاح داعی و جمع آن دعاة، نزد اسماعیلیه؛ به معنای نماینده مُجاز و دارای اِذنِ دعوت بود؛ یعنی، مُبلّغی که وظیفهاش اشاعه مذهب اسماعیلی از راه جلبِ گروندگان مطلوب یا متابعان برای امام اسماعیلیه یا قائم منتظر آنها بود. او همچنین، در مقام معلم، مسؤولیت تعلیم اصول عقاید اسلامی را به نوگرویدگان بهعهده داشت. علاوه بر آن، در دوره فاطمیان، داعی، کارگزار و مأمور غیررسمی حکومت فاطمی بهشمار میرفت و وظیفهاش آن بود که دعوت اسماعیلی را مخفیانه در خارج از قلمرو فاطمی تبلیغ و ترویج کند؛ یعنی، مناطقی که دعوت اسماعیلی قصد داشت حکومت خلیفه فاطمی را مستقر سازد. دانشنامه جهان اسلام، «داعی».
[3]. ابن تغري بردي، یوسف، النجوم الظاهرة فی ملوك المصر و القاهرة، تحقیق: شیال جمال الدین و شلتوت، فهیم محمد و طرخان، ابراهیم علی، ج 4، ص 124 و 125.
[4]. همان، ص 125.
[5]. خواجه میرزا، محمود، «فاطمیان، آلبویه و تبلیغات شیعی»، تاریخ اسلام، سال هفتم، ش 28، ص 107.
[6]. ابن الجوزي، عبدالرحمن بن على، المنتظم فی تاریخ الملوك و الامم، تحقیق: عبدالقادر عطا، محمد و عبدالقادر عطا، مصطفى، ج 14، ص 268 و 269؛ ابن العماد الحنبلی، شهاب الدین، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق: الأرناؤوط، ج 4، ص 372.
[7]. النجوم الظاهرة فی ملوك المصر و القاهرة، ج 4، ص 125.
[8]. از فرقه مبارکیه (گروهی از اسماعیلیه)، دستهاي پدید آمد که بهنام پیشوای خود «قرمطویه» که مردی نبطی و از مردم سواد (روستاها و نخلستانهای عراق) بود، قرامطه نامیده شدند. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص 71 و 72.
[9]. آلپتکین، از غلامان ترک دربار سامانیان و بنیادگذار سلسلۀ غزنوی (ح ۳۱۴- ۳۵۹ق / ۹۲۶-۹۷۰م). سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله «آلپ تکین».
[10]. اِبْنِ كِلِّس، ابوالفرج يعقوب بن يوسف بن ابراهيم بن هارون بن كلس (۳۱۸-۳۸۰ق/ ۹۳۰-۹۹۰م)، از ديوانيان دوران حكومت كافور اخشيدی و المعزلدين الله و وزير العزیز بالله خليفۀ فاطمی. همان، مقاله «ابن کلس».
[11]. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم، ص 275 و 276.
[12]. برگرفته از: انطیقه چی، ناصر و صفري فروشانی، نعمت االله، بررسی روابط دولتهاي شیعی در قرن چهارم هجري، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، سال هشتم، شماره سوم، ص 21 – 24.