کپی شد
رحلت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
در سال دويست و يک قمری حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به قصد ديدار برادرش امام رضا (علیه السلام) از مدینه خارج شد زمانی که در ساوه مریض شد فرمود: مرا به قم ببريد آنحضرت را به قم بردند و در منزل موسى بن خزرج بن سعد اشعرى وارد شد. و در خانه او هفده روز بود آنگاه از دنيا رفت.
موسى دستور داد او را غسل داده كفن كردند و نماز بر او خوانده و در زمينى كه متعلق به موسى بود دفن كردند که اكنون مزار مقدس اوست بر فراز قبرش سقفى از بوريا ساختند تا بالاخره زينب كه دختر حضرت جواد (عليه السّلام) بود بر فراز قبر او قبهاى ساخت.
بر اساس گزارشی وقتى فاطمه معصومه (عليها السّلام) از دنيا رفت، او را غسل داده كفن كردند بدن آن بىبى را به قبرستان بابلان بردند و او را در سردابى گذاشتند كه برايش حفر شده بود. قبيله سعد اختلاف كردند از اينكه چه كسى او را داخل سرداب گذارد. سپس همه قبول كردند كه خادم پيرمردى از اين قبيله به نام قادر مباشر اين كار شود همين كه از پى او فرستادند ديدند دو سوار از طرف بيابان مىآيند هر دو نقاب دارند نزديک جنازه كه رسيدند نماز خواندند بر او و وارد سرداب شدند و جنازه را در سرداب گذاشته دفن كردند بعد از سرداب خارج شده بدون اينكه با كسى صحبت كنند سوار شده رفتند هيچكس نفهميد آنها كه بودند.[1]
برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در ساوه، مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[2] در ساوه غذای حضرت توسط یک زن نابکار زهرآلود گشت. به این ترتیب آن بانوی گرامی مسموم و بیمار شد.[3]
برخی دیگر بیماری حضرت را در اثر غم و اندوه دانستهاند: «وقتی حضرت معصومه بدنهای پارهپاره برادران و برادرزادگان خویش را که ۲۳ نفر بودند، دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد».[4]
سر انجام پس از آنکه حضرت معصومه در قم در خانه شخصی به نام موسی بن خزرج اشعری ساکن شد، پس از ۱۷ روز درگذشت.[5] جنازه او را در قبرستانی به نام بابلان (حرم کنونی) دفن کردند.[6]
محل دفن آنحضرت «باغ بابلان» معروف بود که هم اکنون مزار آن حضرت، محل زیارت ارادتمندان ایشان است.
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 48، ص290؛ مجلسی، محمد باقر، زندگانى حضرت امام موسى كاظم (ع)، ترجمه بحار الانوار ، ص 260،
[2]. عاملی، جعفرمرتضی، الحیاةالسیاسیة للامام الرضا (علیه السلام)، ص ۴۲۸.
[3]. قمی، عباس، منتهی الآمال، ج ۲، ص ۲۷۳.
[5]. همان.