searchicon

کپی شد

راه های کسب حضور قلب در عبادات

حضور قلب در حالات بلند عرفانى و معنوى كارى است در غايت سختى كه سال هاى متمادى و پياپى زمان مى خواهد و نبايد از خود چنين انتظارى را داشت که این حالت در زمان اندکی برای انسان حاصل شود، ولى مى شود اسبابى را فراهم ساخت كه اجمالا در نمازها حضور قلب و حالات خوشى را به دست آورد كه برخى از آنها عبارتند از:

1. بدست آوردن آن چنان معرفتى كه دنيا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر انسان بزرگ كند، تا هيچ كار دنيوى نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.

2. از بين بردن زمينه حواس پرتى و خواطر. چرا که توجه به كارهاى پراكنده و مختلف، معمولا مانع تمركز حواس است. و هر قدر انسان، توفيق پيدا كند كه مشغله‏هاى مشوش و پراكنده را كم كند به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.

3. زمينه سازى براى حضور قلب: که اين خود چند چيز را مى طلبد:

الف) اقبال قلب: گاهى قلب انسان به انجام يك امر معنوى و عبادى خاصى رغبت و اقبال دارد مثلا دلش مى خواهد نماز بخواند يا فقط دلش مى خواهد الان قرآن بخواند يا دلش مى خواهد الان دعا و فلان مناجات را بخواند يا حتى دلش مى خواهد الان غزل عرفانى و شعر معنادار را بخواند به هر كارى كه قلب تمايل و كشش ونسبت به آن اقبال و نشاط داشت به همان كار پرداخته شود امام على (ع) مى فرمايند: «ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها واقبالها فان القلب اذا اكره عمى براى دلها خواهش و رو كردن و پشت كردنى است پس شما از ناحيه همان خواهش و رو كردن دلها به آنها بدهيد زيرا هرگاه قلب با ناخوشايندى بر كارى واداشته شود كور مى گردد».

با رعايت اين دستور قلب با زمزمه هاى معنوى پرورش مى يابد و به آنها انس مى گيرد درسايه اين انس گرفتن قطعا به مرور زمان نمازها هم با حال حضور بيشترى برگزار مى شود.

ب) فراغت بال قبل از عبادت: قبل از هر عبادت بايد از هر كارى دست كشيد و به مدت تقريبا يك ربع تا نيم ساعت مشغول كارى شد كه افكار و خيالات روزمره صفحه دل را خلوت كند بهترين كار همانى است كه در مورد قبلى توضيح داشته شد به قلبش بنگرد كه به چه چيزى اقبال دارد به همان كار بپردازد اگر قلب به هيچ كارى از امور معنوى رغبت نداشته داراى عللى است كه دو علت آن در دو مورد بعدى روشن مى شود.

ج) نشاط داشتن: منظور از نشاط اين نيست كه انسان خوشحال و خندان باشد بلكه يعنى كسالت و بى حالى را از خود دور سازد گاهى در اثر اشتغال روزمره خستگى و كسالت انسان را مى گيرد اين كسل بودن و نشاط نداشتن هم براى خوب عمل كردن مورد قبلى مضر است و قلب كمتر رغبت و اقبال به امورمعنوى پيدا مى كند و هم براى خود عبادت کردن با حضور قلب مضر است. امام محمد باقر (ع) در قسمتى از روايتى مى فرمايند: ((و لا تقم الى الصلاه متكاسلا و لا متناعسا در حال كسل بود و سستى نزديك به خواب (وخميازه كشان) به نماز مشغول نشويد))(1) پس اين نشاط هم بايد در آن چند دقيقه فراغت بال قبل از نماز حفظ شود تا قلب به امور معنوى و حال آور اقبال و توجه كند و هم بايد هنگام خواندن خود نماز حفظ شود.

4. انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادات نيز در اين امر، اثر دارد، به همين دلیل، نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايى كه ذهن انسان را به خود مشغول مى‏دارد مكروه است، و همچنین در برابر درهای باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آئينه و عكس و مانند اينها، به همين دلیل معابد مسلمين هر قدر ساده‏تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است چرا كه به حضور قلب كمك مى‏كند.

5- پرهیز از گناه نيز عامل مؤثرى است، زيرا گناه قلب را از خدا دور مى‏سازد، و از حضور قلب مى‏كاهد.

بایداز اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط گردد. لذا در روایات وارد شده است، تا آن جا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد، «اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطة سوداء».[1]

6- آشنايی به معانی عبادات و فلسفه افعال و اذكار آن، عامل مؤثر ديگرى است.

7. مراقبت و تمرين و استمرار و پى‏گيرى در انجام امور معنوی. بسيار مى‏شود كه در آغاز انسان در تمام عبادات يك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكر پيدا مى‏كند، اما با ادامه اين كار و پى‏گيرى و تداوم آن چنان قدرت نفس پيدا مى‏كند كه مى‏تواند به هنگام عباداتی چون نماز دريچه‏هاى فكر خود را بر غير معبود، مطلقا ببندد.[2]

8. عزم جزم: هم تمام موارد پيش گفته با عزمى جزم و تصميمى قاطع انجام گيرد. مثلا وقتى انسان وارد نماز می شود خيلى سفت و محكم بنا را بر اين گذارد كه در حد توان افكار وهم خيالات و حواس پرتى را كنار گذاريد رعايت كردن دقيق موارد قبلى درموفقيت اين عزم نسبت به خود بسيار موثر است هر چه آن ها دقيق تر انجام گيرد در خود نماز هم موفق تريد.


[1]. استفاده از پاسخ 231 (سایت اسلام کوئست: 1858).

[2]. اقتباس از سؤال شماره 2184 (سایت اسلام کوئست: 2307).