searchicon

کپی شد

راه های اثبات علم الاهی

برای اثبات علم الاهی از راه های گوناگونی می توان بهره جست؛ در این جا برخی از آنها را بیان می کنیم و هر یک از این دلایل را بر مراتب علم خدا تطبیق خواهیم کرد:

1. برهان نظم

از این که تمام موجودات جهان طبق قوانین منظمی آفریده شده است، به خوبی می توانیم دریابیم که جهان هستی از مبداء دانا و عالمی سرچشمه گرفته است. به عبارت دیگر، نظم موجود در جهان هستی، گواهی می دهد که آفرینندۀ آن از تمام خصوصیات وجودی آن ها باخبر بوده است.

برهان نظم، علم سابق الاهی به موجودات و علم لاحق او را نیز ثابت می کند.

2. فاقد شیء نمی تواند معطی باشد

یکی از راه های اثبات علم الاهی، همان راهی است که در اثبات همۀ صفات ذاتیه می توان از آن بهره جست و آن این است که چون علم در میان مخلوقات، وجود دارد باید کامل ترین مرتبۀ آن در آفرینندۀ آن ها موجود باشد؛ زیرا هر کمالی که در هر مخلوقی یافت شود از خدای متعال است و بخشنده آن ها باید واجد آن ها باشد تا به دیگران افاضه کند و ممکن نیست کسی که علم را به مخلوقات، افاضه می کند خودش جاهل و ناتوان باشد. پس وجود این صفت کمالی در بعضی از مخلوقات، نشانۀ وجود آن ها در آفریدگار متعال می باشد بدون این که توأم با نقص و محدودیتی باشد. به دیگر سخن؛ خدای متعال، دارای علم نامتناهی است.[1]

این برهان، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می‏کند.

3. نا متناهی بودن خدا و احاطه به تمامی عالَم 

دلیل سوم بر علم گستردۀ خدا و آگاهی او از همۀ موجودات و رویدادهای جهان، همان احاطه و نامتناهی بودن وجود او است؛ زیرا وجودی که در همه جا حاضر باشد طبعاً از همه چیز آگاه است، همان طور که اگر وجودی محدود به زمان خاص یا مکان خاصی باشد از غیر آن زمان و مکان آگاهی نخواهد داشت.

در این مورد به مثال زیر توجه کنید:

در اطاق کوچکی نشسته ایم که فقط روزنۀ کوچکی به بیرون دارد و از آن روزنه به خارج می نگریم؛ ناگهان قطاری از کنار این اطاق می گذرد، ما از این روزنه در هر لحظه یک واگن بیشتر نمی بینیم ولی کسانی که روی پشت بام این اطاق هستند یا از بالا به آن نگاه می کنند تمام قطار را یک جا و در حال حرکت می بینند.

وضع بشر نسبت به گذشته و آینده و نیز نسبت به بسیاری از موجودات جهان همانند کسی است که از روزنۀ کوچکی قطار بسیار عظیمی را می نگرد. اما خدای بزرگ که آفرینندۀ جهان هستی است و هیچ گونه محدودیت زمانی و مکانی و غیره در او فرض نمی شود مانند آن شخصی است که از مکانی بالاتر همه قطار را می بیند.

این برهان علم الاهی به موجودات، بعد از ایجاد آن ها را ثابت می کند.

4. لازمۀ واجب الوجود بودن

علم از کمالات وجودی است و واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است. بنابراین، واجب الوجود واجد کمال علمی است. این که علم از کمالات وجودی است و جهل امر عدمی و نقص و کاستی است، در آن شکی نیست. رابطه میان جهل و علم، عدم و ملکه است. با توجه به این که جهل، فقدان و نقص است، مقابل آن؛ یعنی علم، کمال خواهد بود. درباره مقدمه دوم (واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است) می توان گفت اگر خداوند واجد یک وصف کمالی و وجودی نباشد، قهراً ناقص و نیازمند و محدود خواهد بود که لازمۀ این امور، ممکن الوجود و ماهیت دار بودن ذات حق است و این، با واجب الوجود بودنِ او قابل جمع نیست. بنابر این قطعاً خداوند دارای علم می باشد.[2]

این دلیل، نه تنها علم به ذات را ثابت می‏کند، علم به مخلوقات را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می‏کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می‏رساند.

5. علم علت به معلول

برای دست یابی به پاسخ در این بخش ناگزیر به بیان چند نکته هستیم.

الف: خدا، علة العلل است و همه موجودات هستى معلول او هستند. ب: همان گونه كه در مباحث فلسفى بيان شده، وجود معلول عين وابستگى و تعلّق به علت است و معلول، هيچ گونه استقلال وجودى ندارد. ج: لازمۀ وابستگى وجودى معلول به علت آن است كه معلول در نزد علت خويش حاضر باشد؛ زيرا عدم حضور معلول براى علت خود بدين معنا است كه معلول در وجود خود مستقل باشد، حال آن كه بر طبق مقدمۀ دوم، اين امر ممكن نيست و از آن جا كه حقيقت علم، چيزى جز حضور معلوم در نزد عالم است، هر علتى به معلول خود علم دارد. نتيجۀ مقدمات بالا آن است كه تمام موجودات و پديده هاى هستى معلوم خدا باشند.[3]

6. تجرّد واجب الوجود

واجب الوجود مجرد است و هر مجردی به ذات خود عالم است. پس واجب الوجود به ذات خود عالم است. دو مقدمه این برهان در فلسفه به صورت قاطع به اثبات رسیده است. در این جا به همین مقدار اشاره می‏کنیم که تجرد ذات حق و مبرا بودن او از جسمیت و مادیت لازمه واجب الوجود بودن و غنای ذات حق است؛ زیرا لازمه مادیت، ترکیب و فقر و نیاز و محدودیت زمانی و مکانی و امتداد مقداری است. در توضیح مقدمه دوم (هرمجردی به ذات خود عالم است)‏ گفته می شود: هر جا که علم مطرح می‏شود، حضور مطرح خواهد بود و نیز هر جا که حضور در کار باشد علم هم در کار است؛ با توجه به این که در مجردات، غیبت و حجاب مادی در کار نیست، قهراً موجود مجرد، نسبت به ذات خویش حضور دارد؛ بلکه عین حضور است.[4] این برهان علم خداوند به ذات خویش را اثبات می کند.

از میان براهین مذکور هر یک بر قسمتی از مراتب علم دلالت داشتند:

برهان نظم علم سابق الاهی به موجودات و علم لاحق او را ثابت می کند. برهان احاطۀ خداوند به تمامی عالَم و نامتناهی بودنش علم به موجودات بعد از ایجاد آن ها را ثابت می کند. برهان فاقد شیء نمی تواند معطی باشد، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می‏کند. برهان واجب الوجود، نه تنها علم به ذات را ثابت می‏کند، بلکه علم به اشیای دیگر را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می‏کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می‏ رساند. از برهان علم علت به معلول خویش، علم خداوند به همۀ موجودات عالَم هستی که مخلوق و معلول او هستند، ثابت می‏شود. برهان تجرد، بیان کنندۀ علم الاهی به ذات خویش می باشد.

 


[1]. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، ص 75 و 76، چاپ سوم، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی.

[2]. نیکزاد، عباس، پژوهشی در باب علم باری تعالی، مجلۀ رواق اندیشه، شماره 26، ص 57، بهمن 1382.

[3]. سعيدی ‌مهر، محمّد؛ آموزش كلام اسلامی، ج 1، ص227، قم، كتاب طه، چاپ اول، تابستان 77.

[4]. نیکزاد، عباس، پژوهشی در باب علم باری تعالی ص 57.