کپی شد
رابطۀ بدا با لوح محفوظ، كتاب مبین و لوح محو و اثبات
از جمله آياتی كه دلالت بر حقيقت بداء مىكنند، اين آيۀ شريفه است: «… لِكل أجلٍ كتابٌ، يمحو اللَّه ما يشاءُ و يُثبتُ و عِندهُ أُمُّ الكِتابِ»؛ «… براى هر زمان و دورهاى كتاب (و قانون) است. خداوند هر چه را بخواهد محو يا اثبات مىكند و اُم الكتاب تنها نزد او است».[1]
توضيح مطلب اين كه علم خداوند كه با آن، احوال آفريدگان را تدبير مىكند، دو گونه است:
- علم مخزون، كه جز خداوند كسى بدان آگاه نيست و «لوح محفوظ» ناميده مىشود.
- علمى كه خداوند به فرشتگان و پيامبران و ديگر اولياى خود داده و از آن به «لوح محو و اثبات» یاد مىشود و همين بخش از علم است كه «بداء» بدان راه دارد.[2]
امام صادق (علیه السلام) مىفرمايد: «خداوند دو گونه علم دارد: علم مكنون و مخزون كه جز خودش كسى نمىداند، (كه بداء نشأت گرفته از آن علم است). ديگرى علمى كه به فرشتگان و انبيا آموخته و ما نيز بدان آگاه هستيم».[3]
بنابراين، دو گونه علم داريم: علمى كه بداء از آن نشأت مىگيرد كه لوح محفوظ است و ديگرى علمى كه بداء بدان تعلق مىگيرد كه لوح محو و اثبات است. پس بداء عبارت است از محو اوّل و اثبات ثانى و خداى سبحان، عالم به هر دو است و اين حقيقتى است كه هيچ صاحب عقلى نمىتواند منكر آن باشد؛ زيرا براى تحقق و وجود امور و حوادث، دو نوع پيشبينى متصور است: يكى تحقق قابل تخلف، كه به حسب اقتضاى اسباب ناقص، از قبيل شرط و يا علت و يا عدم مانع است. ديگرى تحقق و وجود غير قابل تخلف، كه به اقتضاى اسباب و علل تامۀ آن حوادث است و وجودى است ثابت، غير مشروط و غير متخلف و آن دو كتابى كه آيۀ مورد بحث؛ يعنى كتاب محو و اثبات و ام الكتاب معرفى مي كند، يا عبارت اند از همين دو مرحلۀ از وجود، و يا مبدأ آن دو هستند.[4]
لوح محفوظ ، كتاب مبين و لوح محو و اثبات:
خداوند در قرآن میفرماید: «… و عِندَنا كِتابٌ حفيظٌ»؛ «و نزد ما كتابى است كه همه چيز در آن محفوظ است».[5] در جای دیگری نیز میفرماید: «فى لوح محفوظ»؛[6] «كه در لوح محفوظ جای دارد». اين آيات دلالت دارند بر اين كه كتابى وجود دارد كه حافظ اعمال تمام انسانها و غير آنها است. در عين حال مشتمل است بر جميع مشخصات حوادث و خصوصيات اشخاص و تغييراتى كه آنها دارند، ولى خودش هيچ تغيير و دگرگونى ندارد. بنا به گفتۀ بسيارى از مفسّران، لوح محفوظ و كتاب مبين يكى هستند؛ چون منظور از كتاب مبين همان مقام علم پروردگار است؛ يعنى همۀ موجودات در علم بىپايان او ثبت هستند و شاهد، آن آياتى است كه مىگويند:
«در زمين و آسمان چيزى به سنگينى ذره از پروردگار تو پوشيده نيست و هيچ موجودى كوچکتر و بزرگتر از آن نيست، مگر اين كه در كتابى روشن ثبت است».[7]
«هيچ جنبندهاى در زمين نيست، مگر اين كه روزى او بر خدا است! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مىداند، همه اينها در كتاب آشكارى ثبت است! [در لوح محفوظ، در كتاب علم خدا]».[8]
پس مقصود از لوح محفوظ (ام الكتاب) و كتاب مبين، همان علم ازلى الهی است كه مقدرات در آن ثابت و غير قابل تغيير است. بر خلاف لوح محو و اثبات، كه سرنوشت و تقدير هر چيزى در آن ثبت شده، لكن هيچ كدام از اين تقديرات ثابت نيست، بلكه همۀ آنها جنبۀ اقتضايى دارند. مقصود از لوح محو و اثبات، صفحۀ گيتى و جهان هستى و طبيعت است كه تقدير هر چيزى در طبيعت خودش، آن هم به طور اقتضايى است كه در صورت عدم مانع، علت تامه براى ايجاد چیزی خواهد بود و ما نسبت به مانع علم نداريم. در حالى كه بارى تعالى نسبت به آن علم دارد. به همين جهت امام باقر (علیه السلام) فرمود: على بن الحسين (علیهما السلام) فرمود: «اگر نبود آيهاى در كتاب خدا، من مىگفتم تا روز قيامت چه اتفاقى مىافتد». زراره مىگويد: پرسيدم كدام آيه، امام پاسخ فرمودند: «يمحو اللَّه ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب».[9] پس لوح محو و اثبات، حكمى است عمومى كه تمامى حوادثى را كه به زمان و اجل محدود مىشوند، در بر مىگيرد. به عبارت ديگر، تمامى موجوداتى كه در آسمانها و زمين و ما بين آن دو است، دستخوش آن مىگردند. چنان كه خداوند مىفرمايد: «آسمانها و زمين و آن چه در آنها است جز به حق و اجلى معلوم نيافريديم».[10] از مجموع بحث مىتوان نتيجه گرفت كه تغيير بر حسب مصالح و مقتضيات زمان و مكان و …، در لوح محو و اثبات سارى و جارى است. به خلاف لوح محفوظ (علم ازلى الهی) كه تغييرپذير نيست. پس همۀ موجودات دو جهت دارند، يک جهت تغيير، كه از اين جهت دستخوش مرگ و زندگى، زوال و بقا، و انواع دگرگونىها مىشوند و يک جهت ثبات، كه از آن جهت، به هيچ وجه دگرگونى نمىپذيرند و بداء در همان قسم اوّل است.
[1]. رعد، 38 و 39.
[2]. معرفت، هادى، تفسير و مفسران، ج 1، ص 523.
[3]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 4، ص 109 – 110؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 147.
[4]. طباطبائى، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج 11، ص 381.
[5]. ق، 4.
[6]. بروج، 22.
[7]. يونس، 61.
[8]. هود، 6.
[9]. عروسى حويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 512.
[10]. احقاف، 3.