searchicon

کپی شد

دیدگاه های عدلیّه و غیرعدلیه پیرامون رابطه دین و اخلاق

متکلمان و حکمای اسلامی، به مناسبت بحث از حسن و قبح شرعی یا عقلی، از رابطه دین و اخلاق سخن گفته اند و به طور کلی به دو دسته اساسی عدلیه و غیر عدلیه تقسیم شده اند:

«عدلیّه» بر این باورند که انسان ها فقط توان درک برخی از اصول اخلاقی را دارند و دیگر گزاره های اخلاقی و حسن و قبح افعال را باید از طریق متون دینی به دست آورد، هر چند حسن و قبح، ذاتی افعال باشد، پس سعادت نهایی انسان ها در گرو عمل کردن به احکام عقلی و شرعی اخلاقی است.

این نظریّه که پاره ای از عالمان مسیحی نیز، بدان دل بسته اند، به «معتزله» از اهل سنّت و متفکّران «شیعه» نسبت داده شده است.

در مقابل این گروه، اشاعره و غیر عدلیّه قرار دارند که نظریّه تقدّم اخلاق بر دین را نمی پذیرد و اخلاق را در مقام ثبوت و اثبات، جزو دین و برگرفته از آن می دانند.

مشرب اشاعره که بیانگر حسن و قبح شرعی است، به دو صورت «استنتاج» و «عینیّت» بیان می شود؛ بدین معنا، که وقتی خداوند دستور می دهد که فلان عمل را انجام دهید، آیا از این جمله می توان نتیجه گرفت که مکلّفان از نظر اخلاقی باید آن عمل را انجام دهند یا این که هر دو عبارت، هم معنا هستند؛ یعنی گزاره های ارزشی و توصیه ای در اخلاق، معادل گزاره های توصیفی در دین هستند.

رابطه اخلاق و دین با هریک از این پیش فرض ها تفاوت پیدا می کند. بر مبنای «عدلیّه»، اخلاق در مقام ثبوت با دین و شریعت، هیچ رابطه ای ندارد و به طور کامل مستقل است؛ زیرا افعال، ذاتاً به حسن و قبح موصوفند و در مقام اثبات، در بخش کلیّات و پاره ای از جزئیات نیز، از دین و شریعت مستقل هستند، ولی در دیگر گزاره ها پیوند عمیقی با دین دارد.

اما بر مبنای اشاعره، اخلاق در مقام ثبوت و اثبات، با دین تلفیق و ترکیب شده و ثبوتاً و اثباتاً از دین استنتاج می شود و جزو آن به شمار می آید.[1]

[1]. برگرفته از: خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص 482 – 486.