کپی شد
دیدگاه مکتب تفکیک پیرامون فلسفه و عرفان
برخی به دلیل عدم آگاهی با مکتب تفکیک بر این باور هستند که این مکتب ضد فلسفه است ، ولی اینگونه نیست، مکتب تفکیک ضد فلسفه نیست، بلکه ضد تأویل است و معتقد است که تفکیک میان فلسفه و عرفان و قرآن یک ضرورت علمی است. پس این مکتب هرگز نمیگوید، فلسفه خوانده نشود و مطرح نباشد و فلسفهدان و فلسفهخوان وجود نداشته باشد، بلکه میگوید، مفاهیم و معارف مرزبندی گردد.
همواره باید معلوم باشد که مقوله حقایق قرآنی مقولهای دیگر است. قرآن کریم تجلّی علم سرمدی در ذات «لیلةالقدر» و ترسیم حقایق الهی، در عقل کل و کامل محمدی (صلی الله علیه و آله) است … . این حقایق و تعالیم در معارف الهی و صیرورت انسانی کجا؟ و آنچه بشر خود بدان رسیدهاست و در دست بشر بودهاست و اکنون هست، کجا؟ از شرق گرفته تا غرب و از روزگاران باستان تا این روزگار؟
مگر اینکه از متن قرآن کریم و احادیث نبوی و تعالیم حاملان علم قرآنی (که در ظرف زمانی 250 سال، از حضرت علی(علیه السلام) تا امامحسن عسکری (علیه السلام) – با همه حذفها و اختناقها – نشر دادهاند و آموختهاند)، یک دستگاه شناختی ناب و خالص تدوین یابد و عرضه شود و به نام «نظام حکمت قرآنی»، به جهانیان معرّفی گردد. ولی افسوس که استعدادهایی قوی صرف پرداخت افکار دیگران شد و از استخراج نظام «حکمت قرآنی» غفلت گردید.
از دیدگاه مکتب تفکیک، در فراگرفتن و تحصیل فلسفه چند شرط باید رعایت گردد، البته شرایط علمآموزی اختصاص به فلسفه ندارد، همه رشتههای علوم – حتی علوم دانشگاهی، حرفهها و صنایع – شروط و آدابی دارد؛ و گرنه افتادن تیغ است در کف زنگیّ مست.
پس، فلسفهخوانی، فلسفهدانی، فلسفهگویی و فلسفهنویسی دارای آداب و شرایطی است که ترک رعایت آن ها پیامدهایی بد و ناپسند و زیانبار دارد. از جمله این آداب، پنج مورد بسیار مهم است:
- استعداد عقلی و فکری.
- صفا و سلامت روحی و نفسی.
- تقوی و فضیلت.
- آداب و تواضع.
- اطلاع قبلی از «محکمات اسلامی».[1]
[1]. ر ک: حکیمی، محمدرضا، مکتب تفکیک، ص 36.