کپی شد
دیدگاه فرقه بابیه درباره نبوت
علی محمد باب در بعضی از تعابیرش، آیین مقدس اسلام را آیینی جاودانه و پیامبر ارجمندش را خاتم پیامبران به شمار می آورد، چنان که می نویسد:
«…ان کنتم آمنتم بمحمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) و خاتم النبیین و کتابه الفرقان الذی لا یأتیه الباطل…؛[1] …اگر ایمان آورده اید به محمد (صلی الله علیه و آله)؛ فرستاده خدا و خاتم انبیاء و به کتاب فرقان که هرگز باطل در آن راه نمی یابد…».
در عبارت دیگری می گوید: «لما اتی الله بمحمد (صلی الله علیه و آله) نبیه، قد قضی فی علمه بأن یختم النبوة یومئذ؛[2] چون خدا پیامبرش محمد (صلی الله علیه و آله) را آورد، در علم الهی گذشت که نبوت را در آن روز به پایان رساند».
همچنین در کتاب بیان، باب دوم از واحد اول می نویسد:
ملخص این باب آن که رجوع محمد (صلی الله علیه و آله) و مظاهر نفس او به دنیا شد و ایشان اول عبادی بودند که بین یدیالله در یوم قیامت حاضر شدند و اقرار به وحدانیت او نموده، آیات باب او را به کل رسانیدند و خداوند به وعدهای که فرموده بود در قرآن «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ»[3] ایشان را ائمه گردانید و به همان دلیل که نبوت محمد (صلی الله علیه و آله) از قبل ثابت است، به همان، رجوع ایشان به دنیا عندالله و عند اولی العلم ظاهر است و آن دلیل، آیات الله است که ما علی الارض (آن چه که در زمین است) از اتیان به مثل آنها عاجز می باشند…».[4]
ادعای نبوت و کتاب جدید
باب بعد از ادعای بابیت و قائمیت، دست به ادعای جدید نبوت زده و درباره خود می گوید:
«… ظهور نقطه بیان[5] (علی محمد باب) همان به عینه ظهور محمد (صلی الله علیه و آله) است در رجع آن…».[6] بلکه بالاتر: «نقطه بیان، بعینه، ظهور نقطه فرقان است به نحو اشرف، بل در کل مرایای قرآنیه او است که ظاهر است، ولی از علوّ ظهور است که محتجب شده و از علوّ نور است که مختفی مانده».[7]
وی در قسمتی از کتاب بیان[8] ابتدا می گوید:
«ملخص این باب آن که خداوند عالم عزشأنه در هر کور (دوره)، به آن چه اعلی علو اهل آن کور تفاخر می نمایند، حجت را نازل می فرماید، چنان چه در زمان نزول قرآن، افتخار کل به فصاحت کلام بود؛ از این جهت خداوند قرآن را به اعلی علو فصاحت نازل فرمود و او را معجزه رسول الله (صلی الله علیه و آله) قرار داد و در قرآن، خداوند اثبات حقیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دین اسلام را نفرموده الا به آیات که اعظم بینات است و دلیل بر اعظمیت آن، آن که کل، به حروف هجائیه تکلم می کنند و خداوند عالم، کلمات قرآنیه را به شأنی نازل فرموده که اگر ما علی الارض جمع شوند و بخواهند آیه در مقابل آیات قرآن بیاورند، نمی توانند و کل عاجز می شوند…».[9]
ولی در کمال تعجب بعد از جملاتی خود را صاحب دوره جدید نبوت و صاحب کتاب جدید معرفی کرده و همانند قرآن دست به تحدّی و مبارز طلبی زده می گوید:
«… و شبهه نیست که در کور نقطه بیان (دوره علی محمد باب)، افتخار اولوا الالباب به علم توحید و دقایق معرفت و شئونات ممتنعه نزد اهل ولایت بوده؛ از این جهت خداوند عالم حجت او را مثل حجت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در نفس آیات قرار داده و در علو توحید و سمو تجرید، کلماتی از لسان او جاری فرموده که هر ذا روح توحیدی نزد او خاشع شده… و اگر کل ما علی الارض جمع شوند نمی توانند آیه ای به مثل آیاتی که خداوند از لسان او جاری فرموده اتیان نمایند و هر ذی روحی که تصور کند، به یقین مشاهده می کند که این آیات شأن بشر نیست، بلکه مخصوص خداوند واحد احد است که بر لسان هر کس که خواسته جاری فرموده … و هرگاه این امری بود که از قوه بشر ظاهر می شد، از حین نزول قرآن تا حین نزول «بیان» که هزار و دویست و هفتاد سال گذشت، باید کسی به آیهای اتیان کرده باشد، با وجودی که کل با علو قدرت خود خواستند که اطفاء کلمة الله را نمایند، ولی کل عاجز شده و نتوانستند…».[10]
در تفسیر سوره یوسف می گوید: قل يا اهل الارض لو اجتمعتم علی ان تعملوا حرفاً بمثل حرفٍ من عملی لن تستطيعوا بمثل شيئ منه و انّ اللّه كان علی كلّ شيئ شهيدا؛ به اهل زمین بگو، اگر همه جمع شوید بر این که
حرفی به مانند حرف من بیاورید نخواهید توانست و خداوند بر هر چیزی شاهد و گواه است».[11]
[1]. منتخبات آيات از آثار حضرت نقطۀ اولی، عزّ اسمه الأعلی، مستخرجاتى از قيّوم الاسماء (تفسير سوره يوسف)، ص 29 (نسخه الکترونیکی).
[2]. همان، مستخرجاتى از کتاب بيان فارسی، ص 113.
[3]. قصص، 5.
[4]. باب، علی محمد، بیان فارسی، ص 7.
[5]. باب در بخشی از کتاب «بیان» در توضیح «نقطه بیان» می گوید: «… کل حروف بسمله (بسم الله المنع الاقدس) به نقطه باء ]بر می گردد[ چنان چه در بدء (آغاز)، کل از نقطه طالع شده، و کل ]کتاب[ بیان، تفصیل نقطه و ظهور او در مرایا، و مَثَل او مثل شمس است… کل بیان ظهور نقطه است و نقطه مقام مشیت ظهور الله است و کل راجع می گردد به «من یظهره الله». بیان فارسی، ص 83.
[6]. همان، ص 7.
[7]. همان، ص 84.
[8]. همان، باب اول از واحد ثانی، در بیان معرفت حجت و دلیل.
[9]. کتاب بیان فارسی، ص 11.
[10]. همان، ص 12 و 13.
[11]. مستخرجاتى از قيّوم الاسماء (تفسير سوره يوسف)، ص 39.