searchicon

کپی شد

دیدگاه فرقه بابیه درباره امام مهدى (علیه السلام)

میرزا علی‌محمد باب در ابتدا به وجود موعود غائب، حضرت ولی‌عصر (علیه السلام) معتقد بوده و آن حضرت را تصدیق می‌نمود.[1] وی در موارد متعدد از نوشته‌های خود،[2] به وجود و حیات مقدس حضرت ولی‌عصر امام زمان؛ حجة بن الحسن (علیهما السلام) اقرار کرده است؛ به عنوان نمونه:

در صحیفه عدلیه، صفحه 40، می‌نویسد: «و اشهد لاوصیاء محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بعده علی (علیه‌السلام)، ثم بعد علی، الحسن ثم بعد الحسن، الحسین ثم بعد الحسین، علی ثم بعد علی، محمد ثم بعد محمد، جعفر ثم بعد جعفر، موسی، ثم بعد موسی، علی ثم بعد علی، محمد ثم بعد محمد، علی ثم بعد علی، الحسن ثم بعد الحسن، صاحب العصر حجتک و بقیتک (صلواتک علیهم اجمعین)».[3]

باب در سوره‌ 58 کتاب احسن القصص، خطاب به امام زمان (علیه السلام) می‌گوید: «یا بقیة الله قد افدیت بکلی لک و رضیت السب فی سبیلک و ما تمنیت الا القتل فی محبتک؛[4] ای بقیه‌ خدا امام زمان (علیه‌السلام)، همه‌ وجودم را فدای تو کردم، راضی شدم که در راه تو به من فحش و ناسزا بگویند، و آرزویی جز مرگ در راه محبت تو ندارم».

و در سوره 76 می‌گوید: «قل ان الله فاطر السماوات و الارض من عنده حجته القائم المنتظر و انه هو الحق و انی انا عبد من عباده؛ بگو خداوند آفریننده‌ آسمان‌ها و زمین است، حجت او قائم منتظر از طرف او است، او بر حق است و من بنده‌ای از بندگان او (حجت و قائم) هستم».[5]

ادعای بابیت

سال 1259 هجری قمری بود که سید کاظم رشتی؛ سر سلسله شیخیه پس از شیخ احمد احسائی، از دنیا رفت، ولی برای خود جانشینی معین نکرد. شیخیه مذهب را دارای چهار رکن می‌دانستند: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع، منظورشان از «رکن رابع»، شیعه‌ خالص و خاص بود و معتقد بودند که رکن رابع، رابط میان امام و مردم است.[6]  شاگردان و طرفداران سید کاظم رشتی برای یافتن «رکن رابع» که جانشین سید کاظم شود درصدد برآمدند، پس از چندی عده‌ای «حاج کریم‌خان کرمانی» را انتخاب کردند که بعدها از رقبا و دشمنان سرسخت سید علی‌محمد باب به شمار آمد، بعضی دیگران را انتخاب کردند و گروهی متحیر بودند، تا این که میرزا علی‌محمد، شب جمعه 5 جمادی‌الاولی سال 1260 هجری قمری در سن 25 سالگی در زمان سلطنت محمد شاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) ادعای بابیت کرد، و گفت: من باب و نایب خاص امام زمان (علیه‌السلام) و از ناحیه آن حضرت مأمور هستم، و در این موقع غیر از ادعای بابیت هیچ ادعای دیگری نکرد.[7]

شواهد و مدارک بسیاری در دست است که میرزا علی‌محمد خود را در این زمان به عنوان باب معرفی نمود به طوری که لقب «باب» برای او شهرت یافت و او را مبشر ظهور (حضرت مهدی (علیه‌السلام) و نقطه‌ اولی می‌خواندند.

از جمله از شواهد ادعای بابیت او این که اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل، می‌نویسد: «باب در مراجعت از مکه به بوشهر رفت و در آن جا رساله‌ای به حضرت قدوس ملا علی‌محمد بار فروشی (بابلی) داد که آن را به شیراز ببرد. از جمله آن دستورها این بود: بر اهل ایمان واجب است که در اذان نماز جمعه بگویند «اشهد ان علیا قبل نبیل باب بقیة الله؛ یعنی شهادت می‌دهم که علی‌محمد،[8] باب امام زمان (علیه السلام) است».[9]

مرحوم آیتی (آواره) در کتاب الکواکب الدریة می‌نویسد: در ابتدای طلوع، عموما از کلمه‌ باب چنین استنباط می‌شد که مراد از باب کسی است که واسطه بین آن حجت موعود (حضرت ولی‌عصر (علیه السلام) و خلق است.[10]

ادعای مهدویت و قائمیت

طبق مدارک متعدد، میرزا علی‌محمد از سال 1260 هجری قمری در 25 سالگی تا سال 1264، تنها ادعای بابیت کرد، و در اواخر سال 1264 ادعای قائمیت نمود، یعنی اظهار داشت که من همان حضرت قائم و مهدی و امام زمان هستم.

میرزا جانی بابی در کتاب نقطة الکاف، شرحی در این باره دارد که خلاصه‌ آن این است: «سید باب چون تبعید[11] شد ادعای قائمیت کرد»[12] نیز وی می‌نویسد: «سنه‌ پنجم (1265 ق)، نقطه‌ قائمیت در هیکل حضرت ذکر، ظاهر شد و سماء مشیت گردید».[13] او همچنین می گوید: نشانه‌های «حجت و امام منتظر» که سیدکاظم رشتی بیان کرده، همه بر علی محمد راست می‌آید و وی در آغاز مرتبه بابیت مخصوصه آثاری داشت و در ۱۲۶۰ ق خود را قائم و حجت خواند و بابیت را به ملاحسین بشرویه‌ای تفویض کرد.[14]

ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ به اصطلاح عالم بزرگ بهائیان) در کتاب کشف الغطا، می‌نویسد: «باب در ماکو پرده از روی کار برداشت و نداء قائمیت و ربوبیت و شارعیت داد».[15]

آیتی در کتاب الکواکب الدریه می‌نویسد: «مشهور است که (باب) در نزد خانه‌ کعبه داعیه‌ خود را علنی نموده بدین نغمه بدیعه تغنی نمود: «ایها الناس انا القائم الذی کنتم به تنتظرون؛ ای مردم من همان قائمی هستم که انتظار او را می‌کشیدید».[16]

فاضل مازندرانی در کتاب ظهور الحق، می‌گوید: سید باب به ملا عبدالخالق یزدی می‌نویسد: «انا القائم الذی کنتم بظهوره تنتظرون؛ من قائمی هستم که در انتظار ظهورش هستید».[17]

اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل، می‌نویسد: «در شب دوم پس از وصول (باب) به تبریز، حضرت باب، جناب عظیم (ملا علی ترشیزی خراسانی که از مقربان باب بود و حتی در مسافرت‌ها و تبعیدها از باب جدا نمی‌شد) را احضار فرمودند، و علنا در نزد او به قائمیت اظهار نمودند، عظیم چون این ادعا را شنید در قبول متردد شد، حضرت باب به او فرمودند: من فردا در محضر ولیعهد (ناصرالدین میرزا) و در حضور علماء و اعیان، ادعای خود را علنی خواهم کرد… عظیم گفت من آن شب تا صبح نخوابیدم، سرانجام پس از فکر و تأمل به قائمیت او ایمان آوردم، چون باب چنین دید گفت: «ببین امر چقدر مهم است که امثال عظیم‌ها به شک می‌افتند».[18]

وی در ادامه می نگارد: (در مجلس ولیعهد ناصرالدین میرزا)، نظام العلماء[19] از حضرت باب سؤال کرد شما چه ادّعائی دارید؟ حضرت باب سه مرتبه فرمودند: من همان قائم موعودی هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستید و چون اسم او را می شنوید از جای خود قیام می کنید و مشتاق لقای او هستید و عجّل اللّه فرجه بر زبان می رانید. به راستی می گویم بر اهل شرق و غرب اطاعت من واجب است.[20]

گلپایگانی در الفرائد می گوید: باب، قائم موعود است که حق (جل‌جلاله) در قرآن مجید به ظهور مبارکش اعلام و اخبار فرموده و حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) به ورود مسعودش بشارت داده و این که ظهور قائم موعود، ظهور مقام ربوبیت و شارعیت است نه ظهور مقام وصایت و تابعیت.[21]

[1]. آیتی (آواره)، عبدالحسین، الکواکب الدریة، ج 1، ص 35.

[2]. به عنوان نمونه: تفسیر سوره‌ بقره، صفحه 26 و 126 و تفسیر سوره‌ کوثر صفحه 88 و 123 و صحیفه عدلیه صفحه 27 و 40 و الواح عکسی، صفحه 16 و بیان فارسی صفحه 58 سطر 3 و … .

[3]. محمدی اشتهاردی، محمد، بابی گری و بهایی گری، ص 148 – 150. از این جا معلوم می‌شود که هر جا سید باب «بقیة الله» گفت، منظورش امام دوازدهم حضرت حجت (علیه السلام) است، نه «حسینعلی بهاء»، چنان که او ادعا کرده است.

[4]. منتخبات آيات از آثار حضرت نقطۀ اولی، عزّ اسمه الأعلی، مستخرجاتى از قيّوم الاسماء (تفسير سوره يوسف)، ص 39 از نسخه الکترونیکی.

[5]. ر.ک: دکتر مصطفوی، حسن، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء، ج 1، ص 45 و 46.

[6]. ابراهیمی، حاج ابوالقاسم خان، ترجمة فهرست كتب المشایخ العظام، شرح احوال علمای شیخیه و فهرست كتاب های ایشان، ص 81 و 82 و 75.

[7]. بابی گری و بهایی گری، ص 45.

[8]. علی قبل نبیل؛ یعنی علی محمد؛ زیرا به حساب ابجد، نبیل و محمد یکی اند.

[9]. زرندی، محمد، مطالع الانوار (تاريخ نبيل زرندى)، ترجمه و تلخیص: اشراق خاورى، عبدالحميد، ص 112.

[10]. بابی گری و بهایی گری، ص 45.

[11]. بنا به نقل فاضل مازندراني در ظهور الحق، صفحه 73، تبعيد باب به چهريق در اواخر سال 1264 بوده است.

[12]. ر.ک: میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، به کوشش: ادوارد برون، ص 252.

[13]. همان، ص 208، سطر 14.

[14]. ویکی شیعه.

[15]. نقطة الکاف، ص 341، سطر 20.

[16]. آیتی (آواره)، عبد الحسین، الکواکب الدریة، ص 43.

[17]. فاضل مازندرانی، میرزا اسدالله، ظهور الحق، به اهتمام: شفیع پور، عادل، ص 173.

[18]. مطالع الانوار (تاريخ نبيل زرندى)، ترجمه و تلخیص: اشراق خاورى، عبدالحميد، ص 251.

[19]. معلم ناصرالدین میرزا ولیعهد.

[20]. مطالع الانوار (تاريخ نبيل زرندى)، ترجمه و تلخیص: اشراق خاورى، عبدالحميد، ص 252 و 253.

[20]. بابی گری و بهایی گری، ص 45.

[21]. گلپایگانی، ابوالفضل محمد بن محمدرضا، الفرائد، ص ۴۰۲ و 401.