Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

دیدگاه فرقه اسماعیلیه درباره نبوت

عقاید اسماعیلیه پیرامون نبوت عبارت است از:

الف. نبوت، اعلی درجات بشر است و عبارت است از ارتقاء نفس به مرحله‌ای که صلاحیت تحمل وحی را پیدا می کند.

ب. رسالت دو قسم است: عام و خاص. رسالت عام، مربوط به طبع و عقل آدمی است و اگر این رسالت نباشد، رسالت خاص که همان رسالت رسولان الهی است، پذیرفته نمی شود.

ج. وحی عبارت است از آن چه که نفس رسول از عقل پذیرفته و عقل نیز از امر باری تعالی قبول نموده است.

د. انبیاء از کفار و از زنا متولد نمی‌شوند.

هـ. آن که از طرف خدا مبعوث شده، مجمع همه فضایل طبیعی و خالی از رذایل است.

و. رسول ناطق همان اصلی است که دین -با همه آن چه از علم و عمل در آن است و با همه امامانی که به تحقق کمال علم از طریق عبادت ظاهری دعوت می‌کنند-، از او صادر می‌شود.

در حقیقت، رسول ناطق در نزد اسماعیلیه، عبارت از رسولان اولی العزم است که عبارتند از: «آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (علیهم السلام)، و القائم». منظور از القائم، محمد بن إسماعيل (فرزند اسماعیل بن جعفر علیه السلام) است.

ز: رسول خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به سه دلیل افضل انبیا و رسولان الهی است:

  1. خداوند سبحان، شریعت او را به عدم نسخ ابدی تأیید نموده و امامت را در ذریه او تا روز قیامت قرار داده، در حالی که این امور را برای غیر او مقدر نفرموده است.
  2. خداوند سبحان به او حق شفاعت خلقش را اعطا نموده، در حالی که این مقام را برای پیامبران قبل از او قرار نداده است.
  3. معجزات انبیاء گذشته بعد از آنها باطل شده است، ولی معجزه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) که همان قرآن است، ثابت و ابدی است و تا زوال احکام دنیا، از بین نمی رود.

ح. حکمت و فلسفه عقلی با حکمت شرعی مساوی است. به بیان دیگر شریعت موافق حکمت است.

ط. شریعت، ظاهر و باطنی دارد. ظاهر همان احکام و عبادات است و باطن عبارت است از امور عقلی و احکام و معانی الهی. ظاهر، تضمین کننده باطن است. امور ظاهری، هم شکل ظاهر جسم، و امور باطنی، هم شکل عقل و نفس است.[1]

[1]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ‏8، ص 202 – 208.