کپی شد
دیدگاه امام خمینی در مورد حجیت قطع
قطع در لغت به معنای انكشاف كامل و مرادف علم و یقین است و در اصطلاح نیز دارای همان معنای لغوی است. مكلف و مجتهد در مقام تشخیص وظیفه یا قطع و یقین خواهد داشت، یا ظن و گمان، یا شك و تردید. متابعت از قطع و عمل بر طبق آن لازم است.
لزوم متابعت از چیزی كه انسان به آن قطع پیدا كرده است شرعی نبوده، بلكه عقلی است؛ زیرا طریقیت قطع، ذاتی و تكوینی است. در نتیجه تشریع شارع تحصیل حاصل خواهد بود. همانند زوجیت نسبت به چهار، به بیان دیگر، طریقیت هر چیزی باید به علم منتهی شود. در نتیجه باید طریقیت خود علم، ذاتی باشد؛ چون هر مابالغیری باید به مابالذات منتهی شود و گرنه تسلسل لازم می آید و تسلسل باطل است. به بیانی كه گذشت نفی طریقیت و حجیت از قطع محال است. به همین دلیل اکثر علمای اصول مبحث حجیت و عدم حجیت قطع را از مسائل علم اصول نمی دانند و آن را به علم كلام شبیه تر می دانند؛ زیرا علم كلام علمی است كه بحث از ذات خدا و صفات و افعال باری تعالی و احوال ممكنات از نظر مبدأ و معاد بر اساس قانون اسلام می كند و چون در قطع مبحث حسن و قبح و امثال آن مطرح می شود، طبعا بر اساس این تعریف، قطع در زمره علم كلام خواهد بود.[1]
با این حال، از نظر امام خمینی مبحث قطع از مسائل علم اصول است؛ زیرا از نظر ایشان ملاك اصولی بودن یك مسئله آن است كه موجب استنباط حكم شرعی فرعی باشد، هرچند كه نتواند در كبرای قیاس استنباط واقع شود، بر این اساس مباحث قطع از مسائل علم اصول است، همان طور كه مباحث اصول عملیه از مسائل علم اصول می باشد، ولی در عین حال در كبرای قیاس استنباط به كار نمی روند. این در حالی است كه علمای اصولی از جمله آخوند خراسانی معتقدند، مسئله اصولی آن است كه نتیجه آن در كبرای قیاس استنباط حكم شرعی فرعی واقع شود.[2]
در پایان باید گفت؛ چه مبحث قطع را بحثی کلامی بدانیم و چه اصولی، در هر حال حجیت قطع امری ذاتی است و در این مسئله بین امام خمینی و دیگر علمای اصولی اختلافی نیست.