searchicon

کپی شد

دیدگاه احمد بن حنبل نسبت به بکارگیری عقل

احمد بن حنبل به تفريط شديدى گرفتار شد و عقل‌گرايى و عقلانيّت را انكار كرد و راه ورود آن‌را به احاديث بست.

او در فهم عقايد تنها به‌ظاهر آيات و احاديث نبوى توجه داشت و از عقل کمک نمی‌گرفت. او براى عقل هيچ ارزشى در مسائل اعتقادى قائل نبود و عقل را كاشف‏ و حجّت نمی‏دانست.[1]  روش وی در عقيده و بيان آن براى مردم همان روش سلف صالح و تابعين می‏باشد، او در آن‌چه سلف سخن گفته، بحث كرده و در آن‌چه از آن ساكت شده، سكوت اختيار كرده است.[2]

این نکته نیز خالی از لطف نیست که ابن تيميه نيز كه ادامه‌دهنده خط فكرى احمد بن حنبل در سلفی‌گرى بود، چنين فكرى داشت. شيخ محمّد ابوزهره در اين‌باره می‏گويد: «ابن تيميه معتقد بود كه مذهب سلف اثبات هر معنا و صفتى است كه در قرآن براى خداوند ثابت شده است؛ مانند فوقيت، استوارى بر عرش، وجه، دست، محبّت، بغض و نيز آن‌چه كه در روايات به‌آن اشاره شده است. البته بدون هيچ‌گونه تأويل قبل از ابن تيميه، حنابله نيز همين فكر و عقيده را در قرن چهارم هجرى نسبت به صفاتى كه در قرآن و روايات راجع به‌خداوند آمده، داشتند. آن‌ها مدّعى بودند كه مذهب سلف همين بوده است، در حالی كه علماى عصر آنان به‌مخالفت برآمده و معتقد بودند كه اين‌گونه اعتقاد منجر به تشبيه و جسميّت خداوند متعال می‏شود».[3]

 

[1]. نک: شهرستانی،  عبد الکریم، الملل و النحل، ج ‏1، ص 118 – 119 و 243.

[2]. قزوینی، سید علاءالدین، العقيدة السلفية، ص 35.

[3]. ر ک: ابو زهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، مترجم: ایمانی، علیرضا، ص 321 – 324؛‌ برگرفته، رضاپور، عبدالرحیم، بارزترین افراد اهل حدیث، شرک از نگاه امامیه و اهل حدیث تا ظهور ابن تیمیه، ص 34 – 40.

.