کپی شد
دیدگاههای مالک بن انس
مالک با وجود گرایش به حدیث، پایبندی بسیاری به ظاهر قرآن داشت و احادیث مخالف ظاهر قرآن را رد میکرد.[1] وی در ابواب مختلف فقهی و غیر فقهی، دیدگاهایی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- مالک برای صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، منزلت بالایی قائل بود و اعتقاد داشت اگر شخصی نسبت به صحابه حتی در دل خود کینهای داشته باشد، از فیء[2] مسلمانان هیچ سهمی نباید به او داده شود.[3]
- وی همچنین با برخی روایات نیز مخالفت میکرد؛ او سگ و خوک را پاک میدانست و نیمخورده این دو حیوان از آب را مکروه و از غیر آب را مباح بر میشمرد.[4] او در مورد حدیثی که نقل شده، ظرفی که سگ در آن آب خورده را باید هفت بار شست، میگوید: حدیثی در این مورد آمده، اما نمیداند حقیقتش چیست.[5]
از جمله فتاواى مالک، جواز آب خوردن يا شير آشاميدن از ظرفى است كه سگ در آن دهان زده باشد، و جواز وضو با اين آب در صورت اضطرار با كراهت است. در كتاب «المدوّنة الكبرى»[6] تصنيف مالک بن انس به روايت سحنون بن سعيد تنوخى از عبد الرحمن بن قاسم عَتقى آمده است: مالک گفت: باكى نيست اگر نيازمند شدى به لباسی که سور سگى به آن اصابت كرده است. و ابن شهاب گفت: باكى نيست براى تو اگر مضطرّ شدى به سور سگ كه با آن وضو بگيرى!
- مالک در مورد عمل عمر بن خطاب؛ خلیفه دوم در کندن کَنه از شتر در حال اِحرام گفت: من از این عمل اکراه دارم.[7]
- او همچنین مسأله رضاع کبیر[8] را که از عایشه نقل شده بود، نمیپذیرفت.[9] محققان وجود این نوع مخالفتهای مالک بر روایات را زیاد دانستهاند.[10]
- در كتاب «المدوّنة الكبرى» تصنيف مالک بن انس به روايت سحنون بن سعيد تنوخى از عبد الرحمن بن قاسم عَتقى میگويد: حدثكردن رو به قبله، از بول و غائط در منازل اشكال ندارد و مالک گفته است: حديثى كه در اين باب آمده است: «لا تستقبل القبلة لبولٍ و لغائطٍ»، مراد از آن در بيابانها است و مقصود از آن قراء[11] و شهرها نمىباشد. …. گفتم: آيا مالک مكروه مىدارد استقبال قبله و استدبار آن را براى بول و غائط در فيافى أرض (بيابانهاى هموار)؟ گفت: آرى! استقبال و استدبار، داراى يک حكم مىباشد.[12]
- حمیری مینویسد: از مالکیه (منسوب به مالک بن انس) روایت میشود که آنان لواط را نسبت به غلامان حلال میدانند.[13]
[1]. پاکتچی، احمد، «اسلام»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۴۴5.
[2]. فَىء مصدر از مادّه فاءَ، يَفىٌ از باب فَعَلَ يَفْعِلُ، درلغت؛ به معناى رجوع و بازگشت مىباشد و در اصطلاح فقها، مالى از كافران است كه بدون كارزار و جنگ و خونريزى عايد مسلمانان شده است؛ مثل جزيه، و خراج و مانند آنها. آخوندى، مصطفى/ محمديان، مرتضى/ كميلى، محمدصالح، اصطلاحات نظامى در فقه اسلامى، ص 98.
[3]. مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، تحقیق: تونسی، غلام نبی، ج ۹، ص ۲۴۵.
[4].ابن الجلاب، عبیدالله بن حسین، التفریع فی فقه الإمام مالک بن أنس، محقق: سید کسروی، حسن، ج ۱، ص ۵۲.
[5]. مالک بن انس، الموطأ، المحقق: محمد مصطفى الأعظمی، ج ۱، ص ۳۰۲.
[6]. طبع مطبعة السَّعادة، سال 1323 قمري، جلد 1، ص 6.
[7]. الموطأ، ج ۳، ص ۵۲۱.
[8]. ر.ک: اسلام کوئست.
[9]. طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، ص ۱۲۱.
[10]. همان، ص 122.
[11]. جمع قریه؛ به معنای روستا
[12]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج 16-17، پاورقی ص 386.
[13]. حميرى، ابو سعيد بن نشوان، الحور العين، تحقيق و تعليق: كمال مصطفى، ص 261.