کپی شد

دو هجرت برای عثمان بن مظعون

عثمان بن مظعون در هر دو هجرت مسلمانان یعنی هجرت به حبشه و به مدینه، شرکت داشت.[1]

عثمان بعد از بازگشت از هجرت اول حبشه، در پناه ولید بن مغیره درآمد؛ از این‌رو از آزار مشرکان در امان بود، ولى بعد از دیدن مناظر رقت‌بار مسلمانان که به واسطه بی‌پناهى دچار زجر و شکنجه مشرکان بودند، با خود گفت: براى من عیب بزرگى است که به دلیل پناهندگى به یک مرد مشرک، آزادانه هر صبح و شام در کوچه‌‏هاى مکه رفت و آمد کنم، اما هم‌کیشان من در راه خدا دچار این همه صدمه و شکنجه باشند! به همین منظور نزد ولید بن مغیره رفت و به او گفت پناه تو به پایان رسید و از این پس من در پناه تو نخواهم بود. ولید علت آن‌را پرسید. عثمان گفت می‌خواهم مانند دیگر صحابه در پناه خدا باشم؛ لذا این دو نفر به نزد قریش در حرم رفتند و عثمان به آن‌ها گفت من پناه ولید را رد نمودم و به پناه خداوند درآمدم. در این لحظه لبید بن ربیعه که شاعر بود، اشعاری سرود تا به آن‌جا رسید که گفت «الا کلّ شى‏ء ما خلا الله باطل». عثمان بن مظعون شعر او را مورد تأیید قرار داد، اما وقتی لبید این شعر را «و کلّ نعیم لا محالة زائل» خواند، عثمان به او گفت دروغ گفتى؛ چرا که نعمت بهشت هرگز زایل نشود. اطرافیان از لبید عذر خواستند و گفتند تو از سخن وى مرنج، که او مردى نادان است و بر دین و ملّت ما نیست. عثمان جواب آن‌ها را داد. یک نفر از میان آن‌ها مشتى بر چشم عثمان زد، چنان‌که یک چشم وى سیاه شد. ولید بن مغیره گفت: اى عثمان، جوار مرا رد کردى و تو را زدند. عثمان گفت: باکى نیست (ای کاش یک چشم دیگر در راه حق چنین تباه می‌شد). ولید خواست بار دیگر عثمان را در پناه خود بگیرد تا کسى او را نیازارد که عثمان قبول نکرد و گفت: برای من در پناه حق بودن بهتر است.[2]

در جریان هجرت به مدینه، وی به همراه برادرانش قدامه و عبدالله و پسرش سائب هجرت کرد و بر عبدالله بن سلمه عجلانى وارد شد و در خانه حزام بن ودیعه سکونت گزید.[3]

 

[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب، ج 3، ص 1053.

[2]. قاضى ابرقوه، سیرت رسول الله، تحقیق، مهدوی، اصغر، ج ‏1،ص 355– 356.

[3]. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات ‏الكبرى، ج ‏3، ص 302 – 303.