کپی شد
دوره سوم فقه اهل سنت
عصر توقّف حرکت اجتهادى یا عصر تقلید از مذاهب اربعه
در این دوره از تاریخ فقه اهل سنّت که از اوایل قرن چهارم آغاز و تا اواسط قرن هفتم ادامه داشت و تا زمان سقوط دولت بنى عبّاس طول کشید، علما و مردم (از اهل سنت)، همه مقلّد پیشوایان مذاهب چهارگانه معروف؛ یعنی حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی بودند.
در این میان فقط «محمّد بن جریر طبرى»[1] دست به اجتهاد زد و پس از او مجتهد دیگرى دیده نشد. بدین معنا که تمام تلاش علما در فهم کلام ائمّۀ مذاهب چهارگانه بود، نه غیر آن. کلمات ائمّۀ چهارگانه، حالت قدسى پیدا کرد و مانند وحى مُنزل تلقى گردید. همۀ عالمان فقط در محدودۀ مذهب خویش اجتهاد مىکردند.
خضرى بک در این باره مىنویسد:
«این دوره، دورهاى بود که روح تقلید همگانى شد؛ و در این جهت فرقى بین اندیشمندان و مردم عادى نبود. کسى که مىخواست فقه بخواند، نخست کتاب و سنّت را فرا مىگرفت، سپس کتاب هاى امام مذهب خویش را تعلیم مىدید و با طریقۀ استنباط وى آشنا مىشد و به همان صورت به پیش می رفت. وقتى این کتاب ها را به پایان مىرساند، از فقها شمرده مىشد. برخى که داراى همّتى بلند بودند، کتابى را مطابق احکام امام مذهب خویش تألیف مىکردند. در این مسیر گاه کتاب مؤلّف سابق را مختصر مىکردند و گاه کتاب هاى مختصر پیشین را شرح مىنمودند و گاه آنچه را که در کتاب هاى مختلف آمده بود، جمعآورى مىکردند، ولى هیچ کس اجازه نداشت در مسئلهاى، بر خلاف امام مذهب خویش، نظرى را ابراز کند، گویا آن چه حق بود بر قلب پیشواى مذهب وى نازل و بر زبانش جارى شده بود. از بزرگ ترین فقهاى حنفى این دوران، «أبو الحسن عبید الله کرخى» است که این گفته از وى نقل شده است: هر آیهاى که با نظر اصحاب ما مخالف باشد، یا باید تأویل برده شود، و یا باید آن را منسوخ دانست و برخورد ما با حدیث نیز این چنین است».[2]
فقهاى برجستۀ دورۀ سوم:
هر چند عالمان و اندیشمندان این دوره، در محدودۀ مذاهب اربعه حرکت مىکردند، اما به هر حال، این دوره نیز شاهد فقهاى برجستهاى در این مذاهب بود، که نام برخى از آنان ذکر مىشود.
فقهاى حنفى:
1. أبو جعفر طحاوى، که ریاست یاران ابو حنیفه را در مصر به عهده داشت.
2. أبو بکر احمد بن على جصّاص، نویسندۀ کتاب «احکام القرآن» و «شرح مختصر الطحاوى فى فروع الفقه الحنفی».
3. محمّد بن احمد سرخسى، که اصولى و فقیهى زبردست بود و کتاب «مبسوط» او در پانزده جلد منتشر شده است.[3]
فقهاى مالکى:
1. بکر بن علاء قشیرى، نویسندۀ کتاب هاى «الأحکام و الرد على المزنى و اصول الفقه».
2. محمّد بن احمد بن محمّد بن رشد قرطبى، که زعیم فقهاى عصر خود در اندلس به شمار مىآمد. وى نویسندۀ کتاب «البیان و التحصیل لما فى المستخرجة من التوجیه و التعلیل» و دیگر کتب است.
3. أبو بکر محمّد بن عبد اللّٰه، معروف به «ابن عربى معافرى»، صاحب آثارى چون «احکام القرآن» و «المسالک فى شرح موطّأ مالک».[4]
فقهاى شافعى:
1. قاضى ابو حامد احمد بن بشر مروزى، نویسندۀ کتاب «الجامع» و «شرح مختصر المزنى».
2. أبو المعالى عبد الملک بن عبد اللّٰه جوینى، معروف به «امام الحرمین»، او کسى بود که «نظام الملک» براى وى در نیشابور «مدرسۀ نظامیه» را تأسیس کرد. از تألیفات او است: «النهایه» در فقه و «البرهان» در اصول فقه.
3. ابو حامد محمّد بن محمّد بن محمّد غزالى، نویسندۀ کتاب هاى «البسیط»، «الوسیط»، «الوجیز»، «الخلاصه» و «المستصفى».[5]
فقهاى حنبلى:
1. أبو الوفاء، على بن عقیل بن محمّد بن عقیل بن احمد بغدادى؛ وى نویسندۀ کتابهاى فراوانى است، از جمله: «التذکره»، «الفنون» و «الفصول».
2. احمد بن حسن بن احمد کوذانى، نویسندۀ کتاب هاى: «الهدایه»، «الخلاف الکبیر» و «رؤوس المسائل».
3. مجد الدّین أبو البرکات عبد السّلام بن ابى القاسم بن تیمیه. از آثار او است: «المحرّر»، «الاحکام الکبرى» و «المنتقى من احادیث الاحکام».[6]
ویژگىهاى دورۀ سوم:
مهم ترین ویژگیهاى این دوره امور ذیل است:
1. بسته شدن باب اجتهاد.
2. تلاش در مسیر فهم مذاهب فقهى و برترى هر یک بر دیگرى، همراه با پارهاى از تعصّبات مذهبى.
3. تدوین مذاهب اربعه، به صورتهاى مختلف.
4. تکمیل و تدوین علم اصول به گونههاى متفاوت.
5. گسترش مناظرات مذهبى میان بزرگان مذاهب.[7]
[1]. ابوجعفر، محمدبن جریربن یزیدبن کثیر بن غالب طبری مورخ، مفسر، محدث، و از اهل سنت است. طبری پیش از آنکه به منزله “امام المورخین” و “ابوالمفسرین” شناخته شود، محدثی بزرگ بوده است که شمار احادیث ثقه وی را بیش از صدهزار دانسته اند. طبری، فراگیری و کتابت حدیث را در ری و نواحی نزدیک آن آغاز کرد و بیشترین حدیث را در آن زمان از محمد بن حمید رازی (از بزرگترین حافظان حدیث از اهالی ری) آموخت. طبری در همان زمان به فراگیری فقه نیز مشغول گردید و چون نام و آوازه امام احمد بن حنبل را شنید به شوق بهره یابی از محضر او رهسپار بغداد گشت، اما در نیمه راه که خبر مرگ امام احمد حنبل را شنید، به سوی بصره رفت. پس از آن به بغداد رفت و علوم قرآنی را از احمدبن یوسف تغلبی فرا گرفت. سپس به بررسی همه مذاهب، خصوصاً مذهب شافعی و فقه آن پرداخت؛ دو تن از امامان مذهب شافعی: حسن بن محمد صباح و ابو سعید اصطخری را دیدار کرد و سرانجام مذهب شافعی را برای خود برگزید. وی ده سال در بغداد طبق مذهب شافعی فتوا می داد، اما در نتیجه مطالعه و بررسی مجدد مسائل فقهی، به انتخاب یا تأسیس مذهب “طبریه” یا “طبری” رسید که تنها خود طبری آن را اظهار و در کتابهای خود یاد کرده است (خصوصا در کتاب «لطیف العقوا» که خلاصه نظرات شخصی او در فقه است). طبری در 253 ق به مصر که از مراکز علمی آن روزگار بود رفت و چندین سال در مصر ماند و در خلال آن به شام نیز سفر کرد. وی در مصر، فقه مالک را از شاگردان ابن وهب فرا گرفت و نیز احادیث بسیاری از ائمه اهل سنت جمع آوری کرد. بعد از آن به بغداد بازگشت و…تا پایان عمر در آن جا ماند… طبری سرانجام در سال 310 ق درگذشت، ر.ک: سایت اعلام طهور.
[2]. مكارم شيرازى، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 143، مدرسه امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، چاپ اول، 1427ق، به نقل از تاريخ التشريع الاسلامى، ص 199و200.
[3]. همان، ص 145.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان، ص 145و146، براى آگاهى بيشتر، ر.ک: خضرى بك، محمّد، تاريخ التشريع الاسلامى، ص 212 به بعد.
[7]. همان، ص 146.