searchicon

کپی شد

دوره اول فقه شیعه

دوران تشريع و عصر نزول وحى كه از بعثت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) تا رحلت آن حضرت است، دوره‌اى مشترک ميان همۀ مذاهب اسلامى است. اين دوران را، دوران تشريع و تأسيس علوم اسلامى و از جمله «فقه» مى‌ناميم. مؤسّس اين دوره، شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بود كه با توجّه به وحى، كليات و فروعات فقهى را براى مردم بيان مى‌كرد و مسلمانان نيز بر اساس ظرفيت­ هاى خويش از آن بهره مى گرفتند.[1] ‌در اين دوران، قرآن كريم به طور كامل به مردم ابلاغ و گردآورى و تدوين آن انجام شد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) سنّت خويش را نيز به مردم تعليم داد. اين سنّت به طور كامل توسّط امام على (عليه السلام) به امامان اهل بيت (عليهم السلام) منتقل گرديد. همۀ مذاهب اسلامى و از جمله شیعه، نخستين دورۀ فقهى خويش را به دورۀ آن حضرت مى‌رسانند.[2]

ویژگی های دورۀ اول:

1. نزول تدریجی احکام الهی بر اساس مصلحت:

رعایت مصلحت تدریج در بیان احکام، همواره مورد نظر شارع بوده است. بَدوی بودن مردم و ریشه دار بودن آرا و  افکار جاهلی در میان آنها و عوامل دیگری از این قبیل، کندی انتقال از فرهنگ جاهلیت به فرهنگ اسلام را موجب می شد. بهترین نمونه در تشریع تدریجی احکام، ماجرای تحریم شراب و قمار است:

در مرحلۀ اول، با تعبیری خیرخواهانه، شراب‌خواری و قماربازی که در میان اعراب رایج بود، دو عمل ناپسند –که گناه آنها بیشتر از منافع آن دو است- معرفی شد.[3] در مرحلۀ دوم، ممنوعیت شراب‌خواری بیان شد، ولی نه به صورت مطلق، بلکه با اشاره به حکمت تحریم آن.[4] در مرحلۀ سوم، شراب‌خواری و قماربازی به طور مطلق و با تعبیری صریح و قاطع و با لحنی عتاب آلود تحریم شد.[5]

تدریجی بودن تشریع احکام، راهی برای حصول استعداد و آمادگی بیشتر مردم در به کار بستن مقررات اسلام و ناشی از لطف و رحمت الهی برای به سختی و رنج نیفتادن مسلمانان بود.[6]

2. تنوع در عرضۀ احکام فقهی:

عرضۀ احکام فقهی از طریق قرآن، گاه در قالب پاسخ پرسش های مردم از پیامبر خدا (صلى الله عليه و آله) بود؛ مانند این آیات: «از تو، در بارۀ جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى‌كنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است»،[7] «از تو دربارۀ انفال (غنايم، و هر گونه مال بدون مالک مشخص‌) سؤال مى‌كنند، بگو: انفال، مخصوص خدا و پيامبر است»،[8] و گاه ارائه احکام به دنبال قضیه ای بود که برای فرد یا افرادی یا برای جامعه رخ می داد؛ مانند آیه حجاب[9] و آیه حرمت غیبت،[10] و گاه ارائه احکام به صورت مستقل و غیر مسبوق به پرسش یا حادثه ای بود؛ مانند آیه تشریع روزه.[11] این تنوع، به یادگیری احکام و جای گیری آنها در اذهان عموم کمک شایانی می کرد و روشی برای رسوخ فرهنگ اسلامی بود.[12]

3. شناخته شدن سنت نبوی (صلى الله عليه و آله) به عنوان منبع فقه:

در دورۀ تشریع، سنت نبوی (صلى الله عليه و آله)، به عنوان منبع دیگری برای فقه اسلامی شناخته شد. البته سنت، اعتبار خود را از قرآن کسب کرد؛ هم در آن جا که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) اختیار تشریع ابتدایی و صدور امر و نهی قرار داده شد که آیۀ «آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد»،[13] بر آن دلالت دارد، و هم در آن جا که پیامبر (صلى الله عليه و آله)، سِمَت شرح و تبیین احکام نازل شده از سوی خداوند را به عهده گرفت و آیۀ «و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى»،[14] شاهد بر آن است.[15]

4. احکام تأسیسی و امضایی:

تشریع احکام از طریق قرآن یا سنت، گاه به وضع مقرراتی بود که بی سابقه و جدید می نمود و عرف عام با آن آشنایی نداشت؛ مانند غالب احكام عبادات و بسيارى از احكام مربوط به حلال و حرام؛ مثلًا در شرع اسلام انواعى از گوشت ها تحريم شده و انواعى حلال معرفى شده است و امثال آن كه مسبوق به سابقه‌اى نبوده است، به این قسم از احکام، «احکام تأسیسی» گفته می شود، و گاه حکم اسلام چیزی نبود، جز همان که در عرف عام، متعارف و مقبول بود، البته با اعمال نظر در حدود و شرائط آن، مانند خريد و فروش، اجاره، هبه، وصيت، صلح و …، به این قسم از احکام، «احکام امضایی» گفته می شود.[16]



[1]. اصحاب نيز با توجّه به ظرفيت ها و استعداد فراگيرى، بهره‌مندى آنان از محضر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مختلف بود. مسروق (از تابعين) مى‌گويد: من با اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله) همنشين شدم و آنان را همچون آبگيرهاى گوناگون يافتم كه برخى، به قدرى آب در آن اندک است كه فقط مى‌تواند يک يا دو نفر را سيراب كند و برخى مى‌تواند ده نفر و برخى صد نفر را سيراب كند، ولى بعضى از صحابه همچون آبگيرهاى بزرگ هستند كه اگر همۀ مردم به نزدشان آيند، سيراب مى‌شوند. ر.ک: ‌مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 94‌، به نقل از ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 2، ص 343.

[2]. ‌دائرة المعارف فقه مقارن، ص 94‌.

[3]. بقره، 219.

[4]. نساء، 43.

[5]. مائده، 90 و 91.

[6]. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، ص 259.

[7]. بقره، 217.

[8]. انفال، 1.

[9]. نور، 30.

[10]. حجرات، 12.

[11]. بقره، 183.

[12]. مدخل علم فقه، ص 259 و 260.

[13]. حشر، 7، «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

[14]. نحل، 44، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ».

[15]. مدخل علم فقه، ص 260.

[16]. همان، ص 260 و 261.