Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

دلائل حرمت موسیقی

موارد زیر را می توان از فلسفه های حرمت موسیقی دانست:

الف) آیات قرآن هر چند به صورت روشن و صریح حکم غنا را بیان نمی کند و مانند بسیاری از احکام به اصول و کلیات می پردازد، ولی برخی از آیات با توجه به تفسیری که پیامبر اکرم و اهل­بیت(ع) از آنها نموده اند بر غنا تطبیق می کند. در این باره به چند آیه اشاره می کنیم:

1- انسان را به فساد و فحشا گرایش می دهد.

در حدیثی از نبی اکرم(ص) آمده: «غنا نردبان زنا است.»[1] تجربه نشان داده است که بسیاری افراد، تحت تاثیر آهنگ های غنا راه تقوا را رها کرده و به فساد روی می آورند. مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است[2].

ب) غنا انسان را از یاد خدا غافل می سازد:

قرآن کریم می فرماید: «بعضی از مردم خریدار سخنان بیهوده اند تا به نادانی مردم را از راه خدا گمراه کنند و قرآن را به مسخره می گیرند، نصیب اینان عذابی است خوار کننده.»[3] در این آیه یکی از عوامل گمراهی از سبیل الهی «لهو الحدیث» دانسته شده است. «لهو» آن چیزی است که انسان را به خودش آن چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهای مهم تر شود و در روایات اسلامی از آن به «غنا» تفسیر شده است.[4]

ج) تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب:

غنا و موسیقی یکی از عوامل تخدیر اعصاب است. «توجه به بیوگرافی مشاهیر موسیقی دانان نشان می دهد که در دوران عمر دچار ناراحتی های روحی گردیده ، و رفته رفته اعصاب خو درا از دست داده و عده ای مبتلا به بیماری های روانی شده و گروهی مشاعر خود را از کف داده اند، دسته ای فلج و ناتوان گردیده و بعضی هنگام نواختن موسیقی درجه ی فشار خونشان بالا رفته ،دچار سکته ی ناگهانی شده اند.»[5]

د) غنا یکی از ابزار کار استعمارگران است:

استعمارگران جهان همیشه از بیداری مردم، مخصوصاً نسل جوان، وحشت داشته اند، به همین دلیل بخشی از برنامه های گسترده ی آنها برای ادامه ی استعمار، فرو بردن جامعه در  غفلت و بی خبری و نا آگاهی و گسترش انواع سرگرمی های ناسالم است. ایجاد مراکز فحشا، کلوپهای قمار و همچنین سرگرمی های ناسالم دیگر و از جمله توسعه ی غنا و موسیقی، از مهمترین ابزاری است که آنها برای تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند.[6]

3) موارد ذکر شده حکمت حرمت غنا و موسیقی می باشد نه علت تامه و به همین دلیل، در مواردی هم که این آثار و نتایج سوء وجود ندارد باز حکم حرمت هم وجود دارد.

4) دلایل اصلی حرمت موسیقی(یا حلیت بعضی از اقسام آن) آیات قرآن و روایات پیامبراکرم(ص) و ائمه(ع) است که در حوزه درباره ی آیات «و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند(و در مجالس باطل شرکت نمی کنند)[7]و «از سخن باطل بپرهیزید»[8]، می فرمایند: «منظور مجالس لهو و لعب و غناست.»[9]

2- امام صادق(ع) درباره ی آیه ی «و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند»[10]، فرمود: «منظور از «لغو» در این آیه، غنا و ملاهی می باشد.»[11]

3- امام باقر و امام صادق(ع) درباره ی آیه ی «بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده است»[12]،فرمودند: «منظور از سخنان بیهوده، غنا­ست.»[13]

نکته: هر چند اکثر این روایات، آیات مذکور را بر غنا تطبیق نموده­اند ولی دربعضی روایات، بر موسیقی نیز تطبیق شده است[14]و فقها نیز برخی از این آیات را بر موسیقی تطبیق نموده اند.[15]

ب) مهمترین دلیل بر حرمت غنا ، روایاتی است که ازپیامبراکرم و اهل­بیت(ع) به دست ما رسیده و به طور صریح و روشن دلالت بر حرمت غنا دارند. برای نمونه به برخی از روایات اشاره می کنیم:

امام باقر (ع) می فرمایند: «غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده»[16] و امام صادق (ع) می فرمایند: «از غنا دوری کنید[17]

ج) در مورد حرمت موسیقی نیز روایاتی از پیامبراکرم و ائمه معصومین(ع) به دست ما رسیده که برخی از آنها را نقل می کنیم:

امام صادق(ع) می فرمایند: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیه ی شیطان است.»[18]پیامبر اکرم(ص) نیز می­فرمایند: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی می کنم.»[19]

د) از آنجائی که واژه ی غنا به معنای «کشیدن صدا» بلکه به معنای هر گونه صدا و آواز است[20]و به تعبیر شیخ انصاری ره «کاملا روشن و بدیهی است که هیچ یک از این مفاهیم حرام نیستند »[21]، به همین جهت، همه ی فقها «لهوی بودن» را قید غنای حرام می دانند؛ یعنی، غنای لهوی حرام است.[22] (واژه ی «لهو» را به فراموشی یاد خداوند و فرو غلطیدن در ابتذال معنا نموده اند[23] و گفته اند غنا و آوازی حرام است که مناسب مجالس لهو و لعب و فساد و خوش گذرانی باشد.)[24]

بعضی از فقها علاوه بر«لهوی بودن» قید «مطرب» را نیز بر آن افزوده اند[25]. «طرب» به حالت سبک عقلی گفته می شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ در نفس آدمی پدید می آید و او را از حد اعتدال خارج می کند و در مورد موسیقی(آهنگی که از آلات پدید آید) نیز اکثر فقها نوعی را که «لهوی» باشد حرام می دانند و بعضی استماع موسیقی مطرب را حرام می دانند.[26]

نکته پایانی: همان طوری که قبلا تذکر دادیم، بررسی دقیق این مباحث، در حوزه ی تخصصی فقه انجام می شود و کسانی که در این زمینه قدرت اجتهاد ندارند باید از مراجع تقلید خودپیروی کنند.


[1] . الغناء رقیة الزنا؛ بحار الانوار، ج 76، باب 99، الغناء.

[2] .نک: تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب ، ص 29؛ تفسیر روح المعانی، ج 21، ص 6؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 25 و 26.

[3] . ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیرعلم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین؛ لقمان، 6.

[4] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99 ـ ابواب ما یکتسب به.

[5] . تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص 29 و 92( به نقل از تفسیر نمونه، ج 17، ص 26).

[6] . تفسیر نمونه ، ج 17، ص 27.

[7] . والذین لا یشهدون الزور؛ فرقان، 72.

[8] . واجتنبوا قول الزور؛ حج، 30.

[9] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 2، 3 ، 5 ، 9 و 26.

[10] . والذین عن اللغو معرضون؛ مؤمنون، 3.

[11] . تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 88.

[12] . لقمان، 6.

[13] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 6، 7، 11، 16و25.

[14] . همان، باب 100، ح3.

[15] . المکاسب المحرمه، امام خمینی(ره)، ج 1، ص 2.

[16] . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به ح 6.

[17] . همان، ح 23 و 24.

[18] .همان. باب 100، ح 5 و 6.

[19] . همان.

[20] . المکاسب المحرمه، امام خمینی(ره)، ج 1، ص 299.

[21] . مکاسب شیخ انصاری،جلد1، ص 292.

[22] . رساله ی دانشجویی، ص 171.

[23] . احمد شرمخانی، انسان، غناء، موسیقی، ص 14.

[24] . رساله دانشجویی، ص 171. بهر حال حرام بودن مطلق صدای زیبا با فطرت و عقل انسان سازگار نیست و مخالف با بعض روایات که دستور به خواندن قرآن به صوت زیبا می دهند می باشد. لذا منظور  نوع خاصی از آن است و می توان معیار نوع حرام را از همین  تعبیرات «باطل» یا «لهو» بدست آورد.

[25] . همان.

[26] . توضیح المسائل مراجع، ج 2، صص 813 و 913؛ مسائل جدید، ج 1، ص 47 به بعد.