کپی شد
دلائل امامت امام سجاد (زین العابدین) (علیه السلام)
امامان معصوم (علیهم السلام) برای اثبات ادعای خود بر امامت خویش، مانند ادعای انبیاء بر نبوت خود، نیاز به اقامه دلیل و برهان دارند. این دلیل یا به تصریح رسول خدا (صلی الله علیه و اله) و امامان قبلی (علیهم السلام) است و یا به وسیله ظهور و بروز کرامات و معجزات انجام میگیرد.
در مورد دلایل امامت امام چهارم باید گفت: روایات شیعه با صراحت به این امر و همچنین جانشینی و وصایت آن حضرت از امام حسین (علیه السّلام) تصریح کردهاند.[1] در احادیثی که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در باره اسامی امامان شیعه (علیهم السّلام) نقل شده، نام امام سجاد (علیه السّلام) در میان ایشان آمدهاست؛ به عنوان مثال «حدیث لوح» که یکی از این احادیث است، در ذیل ذکر میشود:
امام صادق (علیه السّلام) میفرماید: «پدرم به جابر بن عبد اللَّه انصارىّ فرمود: جابر با تو كارى (سؤالی) دارم هر وقت برایت دشوار نیست میخواهم با تو تنها باشم و آنرا بپرسم. جابر عرض نمود: هروقت شما دوست دارید. روزى پدرم با جابر خلوت نمود و به او فرمود: اى جابر! داستان لوحى كه در دست فاطمه دختر رسول خدا (صلّوات الله علیهما) دیدى چه بود و مادرم فاطمه از آنچه در آن لوح نوشته شده بود، چه فرمود؟ جابر عرض كرد: خداى بىشریک را گواه مى گیرم كه در زمان رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) روزى به قصد عرض تهنیت ولادت حسین (علیه السّلام) خدمت مادرت فاطمه (سلام الله علیها) رسیدم. در دستش صفحه سبزى دیدم كه گمان نمودم از زمرد بود و در آن خطّ سفیدى شبیه به نور آفتاب نوشته شده بود. به او عرض کردم: پدرم و مادرم فدایت، این صفحه چیست؟ فرمود: صفحهاى است كه خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش هدیه داده كه نام پدر، شوهر و نام دو فرزند و نام جانشینان از فرزندم، در آن نوشته شده و پدرم آن را به عنوان چشم روشنى به من دادهاست.
جابر عرض کرد: مادرت فاطمه (سلام الله علیها) آن لوح را به دست من داد و من آن را خواندم و نسخهاى از آن نوشتم. پدرم به جابر فرمود: اى جابر ممكن است آن را به من نشان دهى؟ عرض كرد: آرى. پدرم همراه جابر به خانه او رفت. در همین حال، پدرم صفحه پوستى در آورد و فرمود: اى جابر تو به نوشته خودت نگاه كن تا من این نوشته را براى تو بخوانم. آنگاه شروع به خواندن کرد، در حالی که حتّى یک حرف نسخه پدرم، با نسخه جابر مخالف نبود. جابر عرض کرد: خدا را گواه مىگیرم كه من همینطور دیدم كه در آن لوح نوشته شده بود.
در لوح چنین آمده بود: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، این نوشتهاى از سوى خداى عزیز حكیم به پیامبر، نور، حجاب، سفیر و راهنمایش. این نوشته را روح الامین از نزد پروردگار جهانیان فرود آوردهاست.
اى محمّد! نامهاى مرا بزرگ بشمار و نعمتهاى مرا سپاس بگزار و آنها را انكار مكن. من همان خدائى هستم كه معبودى جز من نیست. پشت ستمگران را مىشكنم و ستمدیدگان را به پیروزى مىرسانم. حاكم روز جزایم و من همان خدائى هستم كه معبودى جز من نیست. هركس كه به غیر فضل من امیدوار باشد و یا به غیر از عدالت من بهراسد، او را عذابی میکنم كه هیچیک از جهانیان را چنین عذابی نکرده باشم. پس تنها مرا بپرست و تنها به من توكّل كن. من پیامبرى نفرستادم كه عمرش پایان پذیرد و مدّتش سرآید، مگر آنكه جانشینى براى او قرار دادم. من تو را بر همه پیامبران برترى دادم و جانشینت را از همه جانشینان برتر نموده تو را به دو شیر بچّه و دو نوادهات؛ حسن و حسین سرافراز كردم. حسن را پس از سر رسیدن مدّت پدرش، كان و معدن دانش خود قرار داده و حسین را كان وحى خودم قرار داده او را با شهادت سربلند نمودم و زندگىاش را به نیکبختى پایان بخشیدم. او برترین جاننثاران راه من و والاترین شهیدان در نزد من است. كلمه تامّه خود را با او قرار داده و حجّت كامل را در نزد او گذاشتم. كیفر و پاداش من به وسیله عترت او است. نخستین فرد از عترت او؛ علىّ است. او سرور عبادتكنندگان و زینت بخش دوستان گذشته من است …».[2]
متکلمان شیعه؛ مانند شیخ مفید، برتری علمی و عملی امام سجاد (علیه السّلام) بر دیگران را پس از پدرش، نخستین دلیل بر امامت وی دانستهاند.[3]
سفیان بن عیینه از حضرت صادق (علیه السلام) از پدرش از جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل میکند: «رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) به حسین (علیه السّلام) فرمود: اى حسین! از صلب تو نه تن از امامان بیرون آیند كه مهدى این امّت از جمله ایشان است، پس اگر پدرت شهید شد، حسن پس از او است. هنگامیکه حسن مسموم گردد (به شهادت برسد)، تو (امام) هستى و وقتی تو شهید شدى، على فرزندت امام مىباشد».[4]
از سلیم بن قیس هلالى روایت شده كه گفت: از عبد اللَّه پسر جعفر طیار شنیدم كه مىگفت: من، امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام)، عبد اللَّه بن عبّاس، عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زید نزد معاویه بودیم. پس عبدالله بن جعفر طیار صحبتى را كه بین آن دو (عبدالله بن جعفر طیار و معاویه) رد و بدل شده بود ذكر كرد و گفت به معاویه چنین گفته است: من (یعنى عبد اللَّه) از حضرت رسول (صلى اللَّه علیه و آله) شنیدم كه حضرت فرمود: «ولایت من بر مؤمنان از ولایت آنها بر خودشان مقدمتر و بیشتر است. سپس فرمود: بعد از من برادرم علىّ بن ابى طالب (علیهما السلام) نسبت به مؤمنان ولایت دارد و ولایت او بر مؤمنان از ولایت آنها بر خودشان مقدمتر و بیشتر است. وقتى (علی (علیه السلام)) به شهادت رسید، فرزندم حسن (علیه السلام) اولى و مقدم بر مؤمنان است. سپس فرزندم حسین (علیه السلام) نسبت به مؤمنان اولى است. وقتى حسین (علیه السلام) شهید شد، فرزندش علىّ بن الحسین نسبت به مؤمنان اولى است. و تو ای عبداللَّه! او را خواهى دید. بعد از او فرزندم محمّد بن علىّ الباقر از مؤمنان نسبت به خودشان أولى است و تو اى حسین او را خواهى دید. سپس تا دوازده امام (علیهم السلام) كامل نمود كه نه نفر آنها از اولاد حسین (علیه السلام) بودند. عبد اللَّه میگوید: آنگاه امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) و عبد اللَّه بن عبّاس و عمر بن ابى سلمه و اسامة بن زید را گواه گرفتم كه همگى نزد معاویه به نفع من گواهى دادند».[5]
همچنین بر طبق نصوص شیعه، وسائلی؛ مانند شمشیر و یا زره رسول الله (صلّی الله علیه و آله)، میبایست نزد ائمه (علیهم السّلام) باشد که وجود اینها نزد امام سجاد (علیه السّلام)،[6] حتی در منابع اهل سنت به صراحت ذکر شدهاست.[7]
[1]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 1، ص 526؛ ابن بابویه، على بن حسين، الإمامة و التبصرة من الحيرة ، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى (عليه السلام)، ص 107؛ صدوق، محمد بن على، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى، ج 1، ص 66.
[2].کافی، ج 1، ص 528؛ الإمامة و التبصرة من الحيرة، ص 104؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة النعمانی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ص 64؛ صدوقٌ، محمد بن على، عیون اخبار الرضا، (علیه السلام)، ج 1، ص 310؛ مفيد، محمد بن محمد، اختصاص، ص 211؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 1، ص 297.
[3]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 138.
[4]. خزاز قمى، على بن محمد، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ص 62.
[5]. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة للنعمانی، ص 95؛ صدوقٌ، محمد بن على، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 477؛ عیون اخبار الرضا، (علیه السلام)، ج 1، ص 47؛ طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 395.
[6]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 138.
[7]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ترجمه: دامغانى، محمود مهدوى، ج 1، ص 459.