Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

دفاع امام علی (علیه السلام) در کودکى از پیامبر (صلی الله علیه و آله)

امام على (علیه السلام) در کودکى از پيامبر (صلی الله علیه و آله) دفاع مى‏کرد. قريش به دلیل وجود ابوطالب عموى پيامبر، نمى‏توانستند آن حضرت را آزار دهند، ولی فرزندان خود را تشويق مى‏کردند تا با پرتاب سنگ و خاک به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را مورد اهانت و اذيت خود قرار دهند؛ لذا در شأن ابو طالب‏ نبود که به دنبال کودکان بدود و آنان را از سر راه پيامبر (صلی الله علیه و آله) دور کند، اما در شأن کودکى مانند خود آنان بود. آن کودک کسی جز امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نبود.[1]

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که در جنگ احد امام على (علیه السلام) با «طلحة بن ابو طلحه عبدرى» به جنگ پرداخت. طلحه از او سؤال کرد: اى جوان تو کيستى؟ گفت: من على، پسر ابو طالب هستم. طلحه گفت: اى «قضيم»، دانستم که غير از تو کسى جرأت جسارت بر من را ندارد. آن‏گاه از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: معناى قضيم چيست؟ فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مکه بود و هيچ‏کس به دلیل وجود ابو طالب، جرأت نداشت به آن حضرت جسارت کند؛ ازاين‏رو (مشرکان مکه) کودکان خود را تشويق مى‏کردند که وقتی پيامبر (صلی الله علیه و آله) از منزل خارج شد، او را با پرتاب سنگ و خاک اذيت کنند. پيامبر از اين مطلب پيش على شکايت کرد. على (علیه السلام) گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، از اين پس هرگاه از منزل بيرون آمدید، مرا نيز با خود همراه نمایید. آن‏گاه على (علیه السلام) با پيامبر (صلی الله علیه و آله) خارج شد. کودکان طبق عادت هر روزه خود، به آن حضرت تعرض کردند. پس على (علیه السلام) بر آنان حمله برد و صورت و بينى و گونه‏هاى آنان را مضروب کرد. کودکان با گريه و زارى سوى پدران خود بازگشته، مى‏گفتند: على ما را زده (درهم کوبیده و گوشمالی داده) است؛ به همین جهت على (علیه السلام) در نزد آنان به «قضيم»؛ (درهم کوبنده) معروف شد.[2]

 [1]. امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 372.

[2]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، تحقيق: موسوى جزايرى، سيد طيب، ج ‏1، ص 114؛ أعيان الشيعة، ج ‏1، ص 372 و 373.