کپی شد
دعا
فهرست
مفهوم دعا
1. دعا در لغت: “دعا” به معناى خواندن و حاجت خواستن و استمداد است، و گاهى مطلق خواندن از آن منظور است.[1]
2. دعا در اصطلاح: در اصطلاح دعا عبارت است از: خواستن حاجت از خداى متعال. واژه دعا و ديگر مشتقات آن در قرآن مجيد تقريباً در 13 معنا به كار رفته است كه از جمله آنها، خواندن، دعا كردن، خواستن از خداوند، ندا دادن، صدا زدن، دعوت كردن به چيزى يا به سوى كسى، استغاثه و يارى خواستن؛ عبادت كردن و… مىباشد.[2]
دعا و مقام رضا
پیش از پرداختن به موضوع تذکر دو نکته ضروری است:
1. این موضوع از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آيا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟ در حالی که می دانیم انسان باید به آن چه از جانب خدا می رسد راضی و خشنود باشد و دعا با مقام رضا و تسلیم منافات دارد.
2. این را می دانیم که در قرآن كريم و روايات، مؤمنان به دعا و تلاش ترغيب شدهاند؛ در حالى كه در همين قرآن و روايات در باره مقام رضا و فضيلت آن بسيار سخن گفته شده است. اين خود بهترين دليل بر عدم تنافى ميان دعا و مقام رضا است؛ زيرا كه در كلام خداوند تعارضى وجود ندارد و هيچ يك از آیات وحى با هم در تنافى نيستند. معصومين نیز که از بالاترين مراتب رضا برخوردار بودند، در عين حال بسيار دعا مىكردند. پس بايد معناى درست رضا و دعا را دريافت، همان گونه كه در قرآن و احاديث مورد نظر بوده و هست.
رضا حالتى نفسانى و به معناى خشنودى از قضا و قدر الاهى است. كسى كه به مقام رضا برسد نه تنها به قضاى پروردگار اعتراضى نمىكند، بلكه از آن خشنود است. برخلاف انسان صابر كه ممكن است در باطن از مصيبتها ناخشنود باشد، ولى خود را از اعتراض باز دارد.
پس باید قضا و قدر الاهی را دقیقاً تبیین نماییم؛ زیرا همان طوری که شهید مطهری (ره) بدان اشارتی فرموده، این اشکال از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزۀ قضا و قدر الاهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الاهی است و احیاناً جلو قضا و قدرهایی را می گیرد.[3] بنابر این باید گفت:
1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممكن است خداوند متعال مقدر كرده باشد كه شخص فقط به وسيلۀ دعا كردن صاحب فرزند شود، و تا دعا نكند، به او اولاد ندهد، هر چند كه به همه وسيله ظاهرى متوسل شود، هم چنان كه مقدر كرده است تا ازدواج نكند به او اولاد ندهد. پس با فرض مقدر بودن صاحب فرزند شدن باز هم به دعا احتياج است. يا مقدر شده كه فقط به وسيلۀ معالجه بيمارى بر طرف شود، و تا درمان نكند، بهبودى نيابد.
به عبارت دیگر، این مانند آن است که گفته شود رضا به قضاى الاهى با تلاش براى رفع امورى همچون گناه و فقر و بيمارى، سازگار نيست. اما اولا همۀ تلاشها و دعاها براى انسان مؤمن، اسبابى هستند كه خداوند اراده كرده است واسطه پديد آمدن مسببى خاص باشند. استخدام اين اسباب در واقع تسليم شدن به سنت و ارادۀ خدا و پذيرش يك قانون الاهى در جريان يافتن امور است و اگر اين مطلب را بپذيريم رضاى به قضاى الاهى وقتى كامل است كه بنده مؤمن به سنن پروردگار نيز راضى باشد و اسباب را براى نيل به اهداف مورد رضاى خدا به استخدام آورد و نتيجه دعا و تلاش را هر چه باشد بپذيرد و از آن خشنود باشد؛ هر چند با گمان و پيش بينى او سازگار نباشد. اگر چه انسان در مقام رضا بر اين باور است كه هر چه پيش مىآيد به اراده خداوند است و مصلحت او را در بر دارد، ولى به اين نكته هم باور دارد كه هر پيش آمدى بنابر عللى مصلحت او را تأمين مىكند و از جمله علل و عوامل مؤثر در اين مصلحت خود او است؛ يعنى ويژگىهاى فردى و شايستگىهاى او در نزد خداوند چنان است كه خداوند حوادث خاص را براى او و به مصلحت او رقم مىزند. پس اگر او بكوشد و از خدا بخواهد كه شايستگىهاى بيشترى داشته باشد تا حوادثى ديگر و مناسبتر با تقرب او پيش آيند، از حالت رضا خارج نشده است؛ مثلا اگر كسى براى درمان بيمارى و رفع فقر دعا مىكند، بر اين باور است كه در شرايط سلامت و غنا توانايى بيشترى براى عبادت و نزديكى به خداوند خواهد داشت. چنين فردى در واقع دعا مىكند كه خود او شايسته فراهم آمدن شرايط مناسبتر گردد و در عين حال مىداند كه اگر او قادر به قدرشناسى و اغتنام فرصتها و امكانات نباشد خداوند دعاى او را مستجاب نخواهد كرد و او بر اين عدم استجابت راضى و خشنود خواهد بود.
ملا احمد نراقی در این باره می گوید: آن چه مذكور شد از شرف مرتبه رضا منافاتى با دعا ندارد؛ زيرا از جانب شريعت به دعا ماموريم. و خداوند عالم از ما دعا خواسته است و آن را مفتاح سعادات و كليد حاجات ساخته. و باران لطف و احسان از آن متواتر، و خيرات و بركات به واسطه آن متكاثر. نفس انسانى از آن روشن و منور، و آئينه دل از زنگ كدورات، مطهر. و گفتن اين كه دعا منافى رضا است، از جهل ربط مسببات به اسباب، و غفلت از تربيت بعضى موجودات نسبت به بعضى ديگر است. اگر آشاميدن آب به جهت رفع تشنگى، و خوردن غذا به جهت سد گرسنگى با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت خواهد داشت. همچنين امر به معروف و نهى از منكر، و كراهت معاصى و بغض اهل معصيت با مقام رضا منافات ندارد. و به قدر مقدور بر طالب سعادت دورى از ارباب معصيت و فرار از شهرى كه در آن معصيت شايع است لازم؛ زيرا آنچه درفضيلت رضا و شرف آن وارد شده دخل به امور تكليفيه ندارد. چنان چه سابق بر اين مذكور شد حكيم على الاطلاق به جهت مصالح خفيه كه عقل ما از آن قاصر است، در اين امور ما را فى الجمله اختيارى داده و زمام آن را به وجهى در قبضه اختيار ما نهاده است و رضا در امورى است كه از ديار الاهى وارد، و به امر پادشاهى برابر بندگان نازل مىگردد.[4]
2. هر گاه ما دعا مى كنيم، در واقع براى آينده مطلبى را مى خواهيم كه واقع شود و ما خواست خدا را در آينده اطلاع نداريم؛ يعنى نمى دانيم خداوند در آينده چه چيزى براى ما خواسته، تا نسبت به آن راضى باشيم. بنابراين، شخص دعا كننده چند حال دارد: يا اين كه انگيزه اش براى دعا اين است كه چون خود دعا كردن عبادت است، دعا مى كند؛ در اين صورت دعا كردن هيچ منافاتى با مقام رضا ندارد؛ چون به امر خدا دعا مى خواهد. در اين صورت، چون خواست خدا را در آينده نمى داند، دو فرض پيش مى آيد: يا اين كه حاجتش را مى خواهد، به شرطى كه مورد رضا و صلاح خدا باشد؛ يعنى مى گويد: خدایا هر چه تو صلاح مى دانى و رضاى تو در آن است، براى من مقدر فرما! اين دعا حقيقى و با ارزش است و هيچ منافاتى هم با مقام رضا ندارد. و يا اين كه حاجتش را مى خواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد؛ در اين صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد.[5]
اما نكتۀ حائز اهمیت اين است كه توسل به اولياء الله (ع) و يا دعا، نباید موجب دست كشيدن و عدم استفاده از وسايل عادى، در پیگیری درمان بیماری و رفع مشکلات روزمره باشد و بنوعی با پيشه كردن تنبلى و سستى و واگذار كردن كار به خدا! دست روی دست بگذاریم. بلکه تلاش و کوشش برای معالجه بیماری خود و فرزندان از راه های مختلف و صحیح یک وظیفه است. بدیهی است با توجه به مطالبی که گفته شد دعا کردن و توسل به اولیاء الله و نیز تلاش برای درمان از طریق وسایل عادی منافاتی با توکل و رضا به قضای الاهی ندارد. امام صادق (ع) مىفرمايند: “خداوند ابا دارد كارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد”.[6]
از طرفی نیز استفاده از دعا و توسل نبايد فقط در جايى باشد كه چشم اميدمان از وسايل عادى؛ مثلاً درمانهاى پزشكى معمول قطع شده باشد و همه اسباب عادى را از رفع آن ناتوان، و تمامى راههاى چاره را بر خود بسته ببينيم و آن وقت متوسل به چنين اسبابى شويم! و پس از رفع مشكل هم، همه را فراموش كنيم؛ زيرا اين وضعيت و اين روحيه، در آيات كثيرى از قرآن كريم[7] و روايات فراوانى مذمت شده است.[8]
دعا و تلاش و کوشش
دین اسلام، دین جمع بین ظاهر و باطن است، جمع بین اموری مادی و معنوی. همان حال که خالق باد و ابر خداوند است و ریزش باران با توجه به قوانینی است که او در طبیعت قرار داده است، ولی در عین حال علت ریزش باران را ایمان و تقوای مردم بیان می کند.[9]
خداوند متعال، تمام امور این جهان را براساس نظم و حکمت خاصی تدبیر کرده و برای هر پدیده و واقعهای، علتها و اسبابی قرارداده است که رسیدن به هر هدف، جز از طریق علل و اسباب آن ممکن نیست.
اوّل باید حرکت کرد و از خداوند خواست که این حرکت، در مسیر صحیح باشد و به حقیقت و مطلوب واقعی برسد. دعا و استعانت از خداوند در همۀ کارها به این معنا است. دعا وقتی مستجاب میشود که برای رسیدن به هدف از راه فراهم آوردن اسباب و علل آن، تلاش کنیم و از خداوند متعال در جهت کمک و یاری هر چه بیشتر و به نتیجه رسیدن تلاشها و کوششها مدد بگیریم.
انسانی که برای موضوعی دعا می کند تمام تصمیم و ارادۀ خود را در جهت تحقق آن به کار می اندازد، اما از آن جایی که تحقق امور، فقط مربوط به اراده و تصمیم ما نمی شود، و مسائل فراوان دیگری در این باره باید دست به دست هم بدهند، از خداوند که مسبّب الاسباب است می خواهیم که دیگر امور را که در اختیار ما نیست؛ در راه تحقق این خواسته، برای ما فراهم کند. اتفاقاً در روایات ما بین عمل و ارادۀ انسان با دعا کردن به خوبی جمع شده است. از طرفی به ما دستور داده شده است که برای تحقق خواسته هایمان دعا کنیم و از طرفی باید برای تحقق آن تلاش کنیم.
امام صادق (ع) مىفرمايند: “خداوند كارى را بدون استفاده از اسباب انجام نمی دهد.”[10] در برخی دیگر از روایات کسانی را معرفی کرده است که دعایشان مستجاب نمی شود، از جمله، افرادی که به تلاش و عزم خود توجه نمی کنند و همه چیز را از خداوند می خواهند. شخصی که در راه کسب و کار، تلاشی نمی کند و از خداوند رزق و روزی می خواهد دعایش مستجاب نمی شود.[11]
بنابراین؛ دعا کردن نقش بسیار مهمی در حل مشکلات ما دارد، ولی این هرگز به معنای نفی تلاش و ارادۀ انسان در راه تحقق خواسته هایش نیست.
چگونگی تشخیص مصلحت در دعا
دعا یکی از کارهای عبادی است که در آیات قرآن و روایات فراوان به آن سفارش شده است. چنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید: “بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را …”.[12]
در آیۀ فوق علاوه بر این که دعا از جنبۀ مقدمی و برای رسیدن به مقصود و حاجت، مورد توجه قرار گرفته است: (ادعونی استجب لکم)، از جنبۀ ذی المقدمی نیز لحاظ شده است: (ان الذین یستکبرون عن عبادتی …).
یعنی؛ دعا هم طلب است و هم مطلوب (چه مستجاب شود و چه نشود، مطلوب است)، هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه و هدف. سرّ اصرار و تأکید روایات هم در همین نکته نهفته است.[13]
از امام باقر (ع) سؤال شد کدام عبادت بهتر است؟ فرمودند: “چیزی نزد خدای عز وجل بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آن چه نزد او است خواسته شود و کسی نزد خدای عزوجل مبغوض تر نیست از آن کس که از عبادت او تکبر ورزد (سرپیچی کند) و آن چه نزد او است درخواست نکند”.[14]
همچنین در روایات آمده که هیچ حاجت کوچکی را به جهت کوچک بودنش رها نکنید؛ زیرا آن کس که حاجات کوچک به دست او است همان کسی است که حاجات بزرگ در اختیار او است.[15]
امام صادق (ع) می فرمودند: “خداوند دوست ندارد که مردم در انجام حاجات به هم دیگر اصرار کنند، ولی برای خود آن را دوست دارد”.[16]
حال که دعا از عبادات است، قطعاً دارای مصلحت و به صلاح دعا کننده است، اما باید به این نکته توجه داشت که دعا نیز؛ مانند دیگر عبادات دارای احکام، آداب و شرایط است. اگر دعایی دارای شرایط و آداب بود، یقیناً اجابت را به دنبال دارد و اگر به اجابت مقرون نبود، بدیهی است که موانع استجابت دعا؛ نظیر عدم خلوص نیت، نفاق، غذای حرام، ترک صدقه و انفاق در راه خدا و … .[17] مانع از استجابت آن شده است.
به عبارت دیگر، دعا و در خواست از درگاه خداوند، هر چند سبب می شود که انسان به بعضی از خواسته های خود نایل شود، اما به معنای آن نیست که هر خواسته ای با دعا و توسّل بر آورده شود، بلکه دعا نیز امری قانون مند است و شرایط و موانعی دارد. از جمله:
1. باید با کمال اعتقاد و اخلاص در نیت صورت بگیرد؛ چرا که عطایای الاهی به اندازۀ نیّت خالصانه، سرازیر می شود. حضرت علی(ع) می فرماید: “بخشش الاهی به اندازۀ [اخلاص در] نیّت است”.[18]
2. خواسته و حاجت انسان باید معقول و مشروع باشد؛ یعنی از جهت تشریعی، دعا کننده نباید چیزی را از خداوند طلب کند که در آن انجام حرام یا ترک واجبی باشد؛ مثل دعا برای دوری و ترک ارحام در حالی که صلۀ رحم واجب است و … .
3. دعا باید در کنار به کارگیری اسباب و عوامل طبیعی باشد؛ یعنی دعا کننده باید به قوانین تکوینی خداوند توجه داشته باشد؛ زیرا از جهت تکوینی و طبیعی گاه استجابت دعای کسی غیر ممکن یا خارج از سنن الاهی است، و یا باید برای استجابت، مقدماتی را طی کند و مقدمات مادی و فرا مادی استجابت دعایش را فراهم نماید؛ مثلاً مردی که در خانۀ خود نشسته و می گوید خدایا به من روزی بده از جانب خدا خطاب می شود: آیا به تو دستور ندادم که به جست و جوی روزی بروی؟
4. از شرایط بسیار مهم و مؤثر در استجابت دعا و توسل، ایمان و عمل صالح است. طبیعی است، کسی که پیمان خویش را در برابر خداوند شکسته است، نباید انتظار داشته باشد هر خواسته ای را به سرعت اجابت یافته ببیند.
5. گاهی زمان مناسب برای تحقق مطلوب و خواستۀ شخص فرا نرسیده است. در چنین حالتی با طول کشیدن زمان اجابت، در شخص حالت انابه و تضرع به درگاه الاهی ایجاد می شود و رابطۀ معنویش با خدا طول می کشد و در نتیجه ارتباط او با خدا محکم تر می شود.
در حقیقت، خود توفیق بر دعا و توسل، اوج عبودیت و بندگی و نشانۀ لطف و عنایت حضرت حق به انسان است و الطاف و رحمت های بزرگ تری را به دنبال دارد.
6. گاهی بر آورده شدن حاجت شخص، به مصلحت و نفع وی نیست و صلاح او در عدم استجابت آن است: “بسا چیزی را خوش نمی دارید و حال آن که برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می دارید و حال آن که برای شما بد است، خدا می داند و شما نمی دانید”.[19]
در چنین حالتی به ظاهر حاجت شخص بر آورده نمی شود، اما این به نفع و صلاح او است و در واقع دعای او – که در خواست خیر و مصلحت خود است – به گونه ای پنهان و ناآشکار برآورده می شود.
در هر صورت خداوند، به جهت دعا و توسل انسان، اجر عظیمی به او عطا می کند و وی از نعمت ارتباط و تقرب به خدا بهره مند می شود.
پس هیچ گاه باب رحمت الاهی به سوی کسی بسته نیست. چه حاجتش بر آورده شود و چه بنابر مصلحت شخص، در ظاهر برآورده نشود؛ چرا که این گونه دعاها در واقع اجابت پنهانی دارد.[20] از طرفی خود دعا و توسل انسان، لبیک و اجابت الاهی است.[21]
نتیجه این که:
1. اگرچه در آداب دعا سفارش شده که بر خواستۀ خود اصرار کنید، ولی در حصول نتیجه نباید شتاب و عجله کرد، باید زمان وقوع استجابت را به خدای حکیم واگذار کرد و به فعل او راضی بود. شاید استجابت سریع دعا، به صلاح دعا کننده نباشد و یا به طور کلی، آنچه خواسته شده به صلاح دعا کننده نبوده که در این صورت یا جای گزین خواهد شد و یا در قیامت به نحو بالاتری به بنده خواهد رسید. ولی با وجود شرایط دعا، استجابت قطعی است.[22]
2. آنچه از ما خواسته شده، دعا کردن است و طبیعی است که انسان به صلاح خود دعا می کند، اما نباید این دعا با شرایط و آداب گفته شده منافات داشته باشد که بدیهی است از این منظر دعایی که فاقد شرایط است؛ مثلا مخالف قوانین تکوین و تشریع است فاقد مصلحت نیز هست، ولی ممکن است دعایی از دیدگاه ما دارای مصلحت باشد و مخالفتی با عقل و شرع نداشته باشد، اما استجابت آن به صلاح ما نباشد. پس تشخیص نهایی این که استجابت آن به صلاح ما است یا نه، بر عهدۀ خدا است نه بنده؛ زیرا احاطۀ دقیق به همۀ مصالح، فرع بر علم بی پایان است که در اختیار بندگان نیست.
3. از آنچه بیان شد روشن خواهد شد که اگر کسی با رعایت آداب و شرایط دعا نمود و به نظر خودش منافاتی با قوانین تکوین و تشریع نداشت و به صلاح دنیا و آخرش بود، باید اصرار نماید و به صرف این که شاید به صلاح او نباشد، نباید از اصرار دست بردارد، اما اگر با این حال مستجاب نشد باید گفت که حتما مصلحتی غیر از آن چه او فکر می کرد در کار بوده است و باید ادب را رعایت کرد، به هر حال همه وظیفه دارند که بر اساس عقل و فهم خود، حکم کنند و خدا بر اساس دانایی خود؛ یعنی اگر شخصی تشخیص داد که به صلاحش است اصرار می کند، و همین اصرار خود به صلاح او است و موجب می شود ارتباطش با خدا قوی تر شود؛ یعنی از جنبۀ مقدمی ممکن است به صلاحش نباشد، اما از جنبۀ ذی المقدمی در هر حال به صلاح او است.
نیاز به دعا با وجود قرآن
این نوشتار در حقیقت در صدد رفع دو ابهام است.
یک. با وجود قرآن چه نیازی به اصل دعا است؟
دو. با وجود دعاهایی که در قرآن وجود دارد، چه نیازی به دعاهای غیر قرآنی است؟
در بارۀ مطلب اول باید گفت: قرآن سخن خدا با بنده و دعا سخن بنده با خدا است و این دو هر یک در جای خود ضرورت دارند؛ یعنی همان گونه که ضروری است خدا با بنده اش سخن گوید و برای هدایتش قرآن را فرو فرستد (در این باره نک به پاسخ 10303 کافی نبودن عقل که در سایت اسلام کوئست موجود است)، همچنین لازم است که بنده اش نیز به دلایلی با او سخن بگوید. به عبارت دیگر؛ ناقص نبودن قرآن به این معنا است که قرآن در بر دارندۀ همۀ آن چیزی است که بشر در امر هدایت به آن نیاز دارد؛ یعنی قرآن بیان کرده است که چگونه می توان هدایت شد و به خدا رسید. قرآن نماز و روزه را ابزاری برای این منظور می داند[23]، همان گونه که دعا را نیز وسیله ای برای بر آورده شدن حاجات و آن گونه عبادتی می داند که به تارک آن وعدۀ عذاب می دهد و آن را ضروری در امر هدایت تلقی می کند: “ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ”؛ مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند!”.[24]
در این آیه به دو ارزش دعا اشاره شده است: الف. ارزش مقدمی: انسان نیازها و حاجتهایی دارد. یکی از راههای رسیدن به حاجات، دعا است. دعا گرهگشا است و درهای بسته را باز میکند، امواج گرفتاریها را رد میکند. هم برای بلایای طبیعی کارساز است، هم برای بلایای غیر طبیعی اعم از درونی و اخلاقی.
ب. ارزش ذاتی: دعا یک ارزش ذاتی هم دارد؛ زیرا یک نوع عبادت به حساب میآید و موجب تقرب به حضرت حق میشود، چه انسان در دعا به مقصود مورد نظر، برسد یا نرسد. خداوند دوست میدارد که انسان حالت دعا را درک کند و به ارزش ذاتی آن پی ببرد، از این رو، از متون روایی استفاده میشود که یکی از دلایل تأخیر استجابت دعا در همین نکته نهفته است.[25]
در این آیه «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ» به ارزش اول و «إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي» به ارزش دوم نظر دارد.
در روایات نیز گاهی از دعا به عنوان بهترین عمل[26]، زمانی به عنوان عبادت[27]، و زمانی دیگر به عنوان مخ و اساس عبادت[28] یاد شده است. در روایتی آمده است: مقام و منزلتی در پیشگاه خداوند وجود دارد که تنها با دعا میتوان به آن رسید.[29] روشن است که در اینگونه روایات به ارزش ذاتی دعا توجه شده است. البته، ارزش مقدمی دعا نیز بارها مورد تأکید قرار گرفته است؛ مانند این که: با دعا بلاها را از خود دفع کنید.[30]
پس قرآن راه رسیدن به خدا را نشان می دهد؛ مثلاً می فرماید نماز بخوانید یا روزه بگیرید یا دعا کنید و… . همان گونه که نماز خواندن منافاتی با قرآن ندارد و نه تنها دلیل بر نقصان قرآن نیست، بلکه بر جامعیت قرآن نسبت به ابرازهای هدایتی دلالت دارد، تأکید بر دعا نیز به معنای ناقص بودن قرآن نیست و در راستای جامعیت قرآن ارزیابی می شود. به این معنا که قرآن از هیچ یک از ابزارهای هدایتی فروگذار نکرده است و هر آنچه برای نیل انسان به کمال ضروری بوده را تذکر داده است.
اما پیرامون محور دوم باید گفت: اولاً وجود دعاهایی در قرآن به آن معنا نیست که ما ملزم باشیم حتماً همان دعاها را بخوانیم و دیگر حق نداشته باشیم که در دعا جمله ای غیر آن بر زبان برانیم. دعا سخنِ بنده با خدا و عرضۀ حاجت او نسبت به خدا است. حال اگر این دعا در قالب دعاهای قرآنی باشد، چه بهتر!؛ زیرا در این گونه دعاها ادب عبد به معبود آموزش داده می شود و اساساً بنده یاد می گیرد که چه چیزی را از خدا بخواهد، اما با این که دعاهای قرآنی همۀ این مزیّت ها را بر دارد، اما با توجه به آیاتی در قرآن که ما را به دعا کردن ترغیب می نمایند و مطلق هستند؛ مانند “قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ[31] و ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ”[32]، یعنی شامل دعاهای قرآنی و غیر قرآنی می شود، و در جایی از ما خواسته نشده است که ما تنها به این دعاها اکتفا کنیم و با زبان و ادبیات و جملات خود از خدا چیزی نخواهیم که در این صورت اگر ما با زبان خود از خدا چیزی خواستیم به معنای آن است که قرآن را ناقص پنداشتیم!
ثانیاً: آنچه در سنت و روایات معصومان (ع) آمده به عنوان شرح معارف قرآنی است و این به معنای ناقص بودن قرآن نیست. توضیح این که در قرآن اصول و امّهات مسائل بیان شده است؛ مثلاً آمده است که نماز را به پای دارید: وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[33]، امّا کیفیت و جزئیات نماز به سنّت معصومان (ع) ارجاع داده شده است[34]؛ یعنی روایات اجزاء و شرایط نماز را بیان کرده و توضیح داده اند که چگونه باید نماز را خواند. این بخشی از معارفی است که در روایات آمده است، آیا تهی بودن قرآن از این گونه مباحث دلیل بر نقص قرآن است. همچنین در قرآن آمده است که دعا کنید و بخشی از دعاهای پیامبران نیز در قرآن آمده است، اما روایاتی که دعاهای معصومان را در بردارند در واقع شرحی هستند به آنچه در قرآن آمده است و شامل معارفی هستند که حقایق قرآنی را تفسیر می کنند و چگونه خواستن و آداب راز و نیاز را به انسان ها آموزش می دهند و به آنها یاد می دهند که در عرضۀ حاجت چه چیزی را از خدا بخواهند. روشن است که معنای این سخنان این نیست که قرآن ناقص است، همان گونه که مفسر بودن سنت نسبت به نماز و روزه دلیل بر نقص قرآن تلقی نمی شود.
علاوه بر این که در سنت پیامبر اسلام (ص) نیز می بینیم، آن حضرت در دعاهایشان به دعاهای قرآن بسنده نکردند.[35]
نتیجه این که با وجود دعاهای قرآنی از دعاهایی که در روایات ما آمده بی نیاز نیستیم و این معنایش عدم کفایت یا نقص قرآن نیست، بلکه وارد شدن در تمام این موارد در محدودۀ رسالت قرآن نمی باشد.
اعتبار قرآن و دعاها و احادیث
برای پی بردن به وجود کتاب های دینی و علمی، لازم نیست تا اصل نسخۀ دست نویس مؤلف یا کسانی (شاگردانی) که در همان دوره زندگی می کرده اند وجود داشته باشد، بلکه با استفاده از قرائن فراوان می توان به انتساب کتاب به مؤلف آن یقین پیدا کرد. نسخه های اصلی بسیاری از کتاب های علمی مربوط به یونان قدیم یا مصر باستان یا ایران قدیم، امروزه موجود نیست، ولی آثار علمی و قابل اعتماد فراوانی از آن دوران به دست ما رسیده است. در میان کتاب های جهان، کتاب های مقدس و الاهی به دلیل اهمیتی که برای مردم داشته اند بهتر و بیشتر نگه داری و صیانت شده است، اما باید توجه داشت که اطمینان به وجود یک کتاب تاریخی و کهن، تنها از راه وجود نسخه های اصل و قدیمی آن نیست. همچنین یقین ما به وجود قرآن کریم، به علت وجود برخی از دست نوشته های منسوب به حضرت علی (ع) نیست، تا اگر چنین انتسابی ثابت نشود و یا مشکوک باشد، در وجود قرآن شک کنیم. اگر چه در صورت اثبات چنین چیزی، تأییدی دیگر، بر وجود قرآن خواهد بود. این کتاب آسمانی در طول قرون و بعد از نزولش، در سینه های حافظان و بر زبان قاریان کلام وحی جاری بود. از روی قرآنی که کاتبان وحی در زمان پیامبر نوشته بودند، قرآن های فراوانی نوشته شد و در تمام سرزمین های اسلامی آن روزگار پخش شد.[36] مردم با تمام وجود قرآن را حفظ کردند. آیه آیۀ قرآن را بدون کم و کاست نگه داری کرده و صیانت کردند. مسلمانان حتی در مقابل یک حرف از حروف قرآن از خود حساسیت نشان می دادند. در تاريخ آمده است كه ابوذر غفارى صحابى بزرگ پيامبر كه راست گويى او را پيامبر خدا تضمين كرده بود، در مجلس عثمان و ياران او آيۀ “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ كَثيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم”[37] را خواند و بر ثروت اندوزى خليفه و اطرافيان او به شدت اعتراض كرد. كعب الاحبار يهودى تازه مسلمان شده در آن مجلس حضور داشت و به ابوذر پاسخ داد كه اين آيه مربوط به احبار و رهبان است و مسلمانان را شامل نمىشود. او “واو” را از “و الذين”[38] حذف مىكرد گويا كه اين جمله صفتى براى احبار و رهبان است؛ یعنی این تنها کافران و رهبان هستند که با جمع آوری طلا و نقره و عدم انفاق آن در راه خدا، عذاب الاهی آنان را فرا می گیرد. ابوذر خشمناك شد و به خاطر اين تصرف در آيه به او حمله كرد و اعلام داشت كه آيه “و الذين” است نه “الذين”.[39]
امروز این کتاب آن قدر اتقان و قطعیت دارد که تمامی دانشمندان اسلامی بر عدم تحریف آن اتفاق نظر دارند.[40]
دعاها و احادیث
آنچه که مسلم است این است که قرآن در صدر اسلام از نظر جمع آوری و صیانت بیشتر از احادیث پیامبر (ص) مورد توجه مسلمانان بود. در طول تاریخ انسان های زیادی دست به تحریف احادیث زدند،[41] ولی چنین چیزی برای آیات قرآن ثبت نشده است، ولی این به این معنا نیست که احادیثی که امروز به دست ما رسیده است، غیر واقعی باشد. مسلمانان و بالاخص اصحاب امامان معصوم (ع) زحمت های فراوانی برای جدا کردن روایات صحیح از ناصحیح کشیده اند.
در طول تاریخ حدیث، چندین بار احادیث توسط امامان معصوم (ع) و اصحاب صاحب بصیرت آنان پالایش و پیرایش شده است و تراث تقریباً پاک و صحیحی که امروز به دست ما رسیده، به برکت آن تلاش ها است.[42]
دعاها نیز چون کلام معصوم هستند مانند دیگر روایات مورد توجه بوده اند. دعاهای صحیفۀ سجادیه و برخی دیگر از دعاها، از این قبیل و با اتقان بالای در انتساب آنان به ائمه (ع) به دست ما رسیده است. بله! گاهی برای اثبات صدور دعاها از معصوم (ع)، به مضامین بلند و عالیۀ دعاها اکتفا می شود و کمتر به اسناد و چگونگی رسیدن آن دعا به ما پرداخته می شود، ولی باز هم این به معنای بی اعتبار بودن این گونه دعاها نیست. اما انکار هم نمی کنیم که بخشی از ادعیه ای که در برخی از کتاب ها آمده است از هر دو عنصر مطلوبیت دعاها (یعنی سند صحیح یا مضامین غیر قابل انکار) خالی است.
نمایه مربوط:
مصحف امام علی (ع)، سؤال 4687 (سایت اسلام کوئست: 4954).
نقش دعا و تربت امام حسين)ع (در شفا
استفاده از درمانهاى پزشكى، و بهرهگيرى از تربت سيدالشهداء (ع) و توسل به اولياء الله (ع)، و دعا كردن، سه ابزار براى شفاى امراض -در صورتى كه اجل حتمى او فرا نرسيده باشد- مىباشند. اين سه عامل همان گونه كه مىتوانند به صورت منفرد و جداگانه، با ارادۀ الاهى مؤثر واقع شوند و با بهرهگيرى از يكى، از دو عامل ديگر مستغنى شويم، نيز مىتوانند به صورت مجموعهاى مركب از هر سه عامل (به عنوان علت تامۀ مركب) سبب شفاى مريض گردند؛ يعنى دعا سبب پذيرش شفاعت امام (ع) و اثر بخشى تربت او شود و تأثير شفاعت امام (ع) و تربت او، سبب نتيجه بخشى بهينه عمليات پزشكى گشته و مراحل درمان به سهولت طى شود.
امّا بايد توجه داشت، از آن جا كه اثر بخشى دارو و نيز فعاليت پزشك و حتى شفاعت امام (ع) و اثر بخشى تربت او منوط به إذن الاهى است؛ در بهرهگيرى از عمليات پزشكى و با تربت امام (ع) ، دعا كردن اولويت خاصى دارد؛ زيرا دعا ارتباط مستقيم با خداوند و توجه به عدم استقلال ما سواه، در تأثير (عنايت به توحيد افعالى) است، از اين رو در شروع هر كارى حتّى توسل به ائمه (ع) و درخواست شفاعت ايشان. دعا؛ يعنى استمداد از حق تعالى و درخواست موفقيت از جانب او و نيز درخواست پذيرش شفاعت آن بزرگواران، اكيداً توصيه شده است.
به ویژه كه يافتن پزشك مناسب و تشخيص دقيق بيمارى و تعيين داروى اثربخش و روند صحيح درمان، داراى پيچيدگىهاى خاص خود است و استمداد از حق -جلّت عظمته- دراين راه ضرورى است.
به علاوه، اثر بخشى تربت سيدالشهداء (ع) نيز داراى شرايط زیر است، كه حصول آنها در اين زمان مشكل است:
1. آن خاك از حاير حسينى[43] برگرفته شده باشد و قرمز رنگ باشد.
2. پس از خروج از حاير، توسط جن و شياطينى كه دشمن شيعه و در كمين لمس آن خاكند، مس نشده و اثر آن زايل نگرديده باشد، (مخفيانه و در پوشش مناسب منتقل شود).
3. بسيار كم مصرف شود.
4. با نيت خالص و بدون شك و ترديد در اثر بخشى آن، مورد استفاده قرار گيرد.
5. همراه با دعا و قسم دادن خداوند به حق سيدالشهداء (ع) و… مصرف شود.[44]
لكن اين امر مسلّم است كه توجه و توسل به سيدالشهداء (ع) و نيز ساير اولياء الله و تبرک به تربت منسوب به آن بزرگواران با نيت خالص، بى فايده نبوده و اثر بخشى آنها در موارد عديدهاى تجربه شده است. البته استجابت دعا و حتى پذيرش شفاعت توسط اولياء الله و اذن و رضايت خداوند در شفاعت آنها، داراى شرايط زیر مىباشد:
1. خالصانه و با توجه دعا كند و همراه صلوات و استغفار و توبه واقعى باشد.
2. حقوق الاهى عبادات و ماليات اسلامى (خمس و زكوة) را پرداخته باشد.
3. با سنن پيامبر (ص) و ائمه (ع) مخالف نباشد.
4. دعا كننده، عامل به قرآن باشد.
5. شكرگزار حق، در هر حالى باشد.
6. آمر به معروف و ناهى از منكر باشد.
7. همراه با استفاده از امكانات و وسائط طبيعى يا معنوى باشد. (از روى تنبلى و توقع بى جا نباشد).
8. حق الناس در اموال او نباشد.
9. به عهد و پيمان وفا كند و… .[45]
لكن گاهى ممكن است كه با نبودن تمام شرايط فوق، دعايى يا توسلى مؤثر واقع شود، تا عاملى براى جلب قلوب متوسلان و داعيان گردد؛ و يا اتمام حجّتى براى آنان باشد، تا بهانهاى براى رجوع به گذشته ناصحيح خود نداشته باشند؛ زيرا در مواقع مشكلات و معضلاتى كه اسباب عادى از رفع آنها واماندهاند، عنايت و لطف خداوند و يا ائمه (ع) بيشتر مىگردد و راه هر گونه توجيه را بر شكّاكان مىبندند؛ و چه بسا اين تأثير بخشى به جهت پاداش و اجرت دادن باشد؛ يعنى شخصى در دوران عمر خود احياناً كار خير يا احترامى را در موردى براى اولياء الله (ع)، انجام داده باشد، كه اين اجابت دعا و رفع مشكل او، جبران آن كار خير است تا طلبى و استحقاقى براى عنايت و يا شفاعت در آخرت نداشته باشد!
نكته مهم اين است كه توسل به اولياء الله (ع) و يا دعا، همان گونه كه به معناى دست كشيدن از وسايل عادى و عدم استفاده از آنها و يا پيشه كردن تنبلى و سستى و واگذار كردن كار به خدا! به طور كلى نيست، زيرا امام صادق (ع) مىفرمايند: “خداوند ابا دارد كارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد”.[46] بلكه بايد در كنار بهرهگيرى از وسايط عادى، توسل و دعا را براى كسب توفيق و حسن وصول به نتيجه، مد نظر داشته باشيم، استفاده از دعا و توسل نبايد فقط در جايى باشد كه چشم اميدمان از وسايل عادى – و در اينجا، درمانهاى پزشكى معمول- قطع شده باشد و همه اسباب عادى را از رفع آن ناتوان، و تمامى راههاى چاره را بر خود بسته ببينيم و آن وقت متوسل به چنين اسبابى شويم! و پس از رفع مشكل هم، همه را فراموش كنيم؛ زيرا اين وضعيت و اين روحيه، در آيات كثيرى از قرآن كريم[47] و روايات فراوانى مذمت شده است، و اين جا است كه اين شفاعت و اجابت، سبب اتمام حجت بر فرد گشته و عذاب او را در آخرت تشديد مىكند! لكن هيچ گاه نبايد مأيوس شد و از شفاعت يا اجابت حق قطع اميد كرد؛ زيرا گرچه نظام عالم، نظام سبب و مسببى است، اما ذات اقدس اله، مسبّب الاسباب است و به همه اسباب، سببيت داده است، او به هر مسببى از سبب او و به هر كودكى از قيّم او نزديك تر است. و چون قيوم است (و سبب ساز است و امور را از راه اسباب طبيعى شان محقق مىكند) گاهى نيز سبب سوز است؛ يعنى ممكن است در مواردى اسباب عادى را بى اثر كند، مانند آن چه كه جريان ذبح اسماعيل (ع) و يا سوزاندن ابراهيم (ع) رخ داد. گاه، بدون دخالت اسباب ظاهرى، مستقيماً از راه غيب، فيضى مىرساند يا با سبب ناشناخته و بدون تحقق سببهاى عادى و شناخته شده، مسبب را مىآفريند.[48]
مثل داستان ناقه صالح (ع) يا اژدها شدن عصاى موسى (ع) و … نتيجه آن كه، بهتر است در تمامى افعال خويش علاوه بر بهرهگيرى از وسايط عادى، ارتباط با خدا (دعا) و ائمه (ع) را فراموش نكنيم و در معضلات مأيوس نباشيم و اميد به ائمه (ع) و قدرت حق ببنديم.
براى مطالعه بيشتر مراجعه شود به:
– مراحل اخلاق در قرآن، عبداللَّه جوادى آملى، نشر اسراء، قم.
– جامى از زلال كوثر، محمد تقى مصباح يزدى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (قدس سره)، قم.
– انگيزه پيدايش مذاهب، ناصر مكارم شيرازى، مطبوعاتى هدف، قم.
– كامل الزيارات، ابن قولويه قمى، ترجمه: محمد جواد ذهنى تهرانى، پيام حق، تهران.
– اشك روان بر امير كاروان، شيخ جعفر شوشترى، ترجمه: ميرزا محمد حسين
شهرستانى، دارالكتاب جزايرى، قم.
سریع الاجابه ترین دعاها
استجابت دعا، مانند هر پدیدۀ دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود.[49] به هر حال چون ذکر متن دعاها در این خلاصه مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می شود:
1. دعای توسل:
محمد ابن بابویه دعای توسل را از ائمه (ع) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب های چهارشنبه خوانده می شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (ع) و واسطه قرار دادن آنها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: “اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…”؛ خدایا من از تو می خواهم و روی می آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… “یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله”؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[50]
2. دعای فرج:
کفعمی درکتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (ع) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد می نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:
“یا عماد من لا عماد له…”؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… “و افعل بی ما انت اهله”؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[51]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.
3. دعای اسم اعظم:
سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب می نویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او “الله” و اختتام او “هو” است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آنها صورت نمی گیرد:
الف. “الله لا إله إلا هو الحی القیوم … ” تا آخر آیة الکرسی.
ب. “الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …”.
ج. “الله لا إله ان هو لیجمعنکم …”.
د. “الله لا إله ان هو له الاسماء …”.
هـ. “الله لا إله الا هو و علی إلله…”. [52]
4. دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (ع):
امام سجاد (ع) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل می گوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است: “الهی کیف ادعوک و انا…”؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… .”تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین” گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان ترین مهربانان.[53]
5. دعای سریع الاجابة:
کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (ع) نقل کرده و فرموده: عظیم الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: “اللهم انی اطعتک فی احبّ الاشیاء الیک و هو التوحید”؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. “و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب”؛ روزی ام ده، از آن جا که گمان می برم و از آن جا که گمان نمی برم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی می دهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[54]
6. دعایی از امام صادق (ع) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می شود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[55]
7. دعایی دیپر از امام جعفر صادق (ع) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه ای که تا نفس او قطع شود، گفته می شود لبیک حاجت تو چیست؟.[56]
همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان، فصل پنجم آورده است.
لازم به تذکر است که برای حاجت های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آنها می توانید به کتاب مفاتیح الجنان مراجعه کنید.
دعا و تلاش در انتخاب همسر
خداوند متعال، تمام امور این جهان را براساس نظم و حکمت خاصی تدبیرکرده و برای هر پدیده و واقعهای علتها و اسبابی قرارداده است که رسیدن به هر هدف، جز از طریق علل و اسباب آن ممکن نیست.
مسئلۀ انتخاب همسر و ازدواج از اموری است که از نظر خداوند متعال بسیار با اهمیت است و به همین جهت در قرآن مجید[57] و احادیث معصومین (ع) ویژگیهای یک همسر مناسب بیان شده است. علاوه بر این، مردی که میخواهد همسر انتخاب کند، باید سعیکند همسری انتخابکند که همسان او باشد (از نظر علمی و فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و…).
راه پیدا کردن همسر مناسب و با تقوا، اولاً: شناخت ملاکها و معیارهای تقوا است. ثانیاً: تحقیق کردن دربارۀ وجود این ملاکها و معیارها در دختر مورد نظر. این تحقیق میتواند از راه های مختلفی؛ مانند صحبت کردن با خود فرد، بررسی سوابق خانوادگی ، بررسی سوابق دوستان نزدیک ، تحقیق از همکاران و همسایگان و خویشان و نزدیکان انجام شود. البته در این مسیر باید از خداوند متعال هم به واسطۀ دعا کمک گرفت تا خداوند انسان را در انتخاب صحیح یاری کند. بنابراین، اوّل باید حرکت کرد و از خداوند خواست که این حرکت در مسیر صحیح باشد و به حقیقت و مطلوب واقعی برسد. دعا و استعانت از خداوند در همۀ کارها به این معنا است. به هیچ وجه اسلام اجازه نمیدهد مردی که به دنبال پیدا کردن همسر است، بدون هیچ گونه تلاش، تحقیق و جست و جو و سؤال کردن فقط با دعا، همسری صالح و شایسته را از خدا بخواهد. این دعا ابداً مستجاب نمیشود؛ زیرا دعا وقتی مستجاب میشود که برای رسیدن به هدف از راه فراهم آوردن اسباب و علل آن، تلاش کنیم و از خداوند متعال در جهت کمک و یاری هر چه بیشتر و به نتیجه رسیدن تلاشها و کوششها مدد بگیریم.
دعاهایی که در روایات و از زبان ائمه (ع) بیان شده است همگی باید به همراه تلاش و کوشش و تحقیق همه جانبه برای انتخاب همسر باشد. یکی از دعاهایی که در این زمینه از ائمه (ع) وارد شده، دعایی است که از حضرت علی (ع) نقل شده است، حضرت فرمودند: “هر یک از شما که خواست ازدواج کند باید ابتدا دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سورۀ فاتحة الکتاب و سوره یس را بخواند، وقتی که از نماز فارغ شد بعد از حمد و ثنای پروردگار، این گونه بگوید: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي زَوْجَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِيتُ ذَكَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سُرَّتْ وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِي وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِي وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِي ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَه و لا آخِذ اِلاّ ما مَنَنْتَ و اَعْطَیْتَ”؛[58] پروردگارا، همسری مهربان و بچه آور و شکرگزار و با غیرت به من عطا کن که اگر به او نیکی کردم شکرگزار باشد، و اگر به او بدی کردم مرا ببخشد، و اگر یاد خدا کردم مرا یاری کند، و اگر خدا را فراموش کردم مرا به یاد خدا بیندازد، و اگر از نزد او خارج شدم (اسرار و اموال و آبروی مرا) حفظ کند، و اگر بر او وارد شدم مرا خوشحال سازد، و اگر او را به کاری امر کردم مرا اطاعت کند، و اگر علیه او قسم خوردم (که او کاری را انجام دهد) او (آن کار را انجام داده) و مرا از آن قسم بریء الذمّه کند، و اگر بر او غضب کردم مرا راضی سازد. ای پروردگار صاحب جلال و اکرام، چنین همسری را به من ببخش! پس به درستی که من او را از تو خواستهام و به من نمی رسد، مگر آن چیزی که تو منت می گذاری و عطا می کنی”.
حضرت علی (ع) در ادامه فرمود: کسی که این (نماز و دعا) را انجام دهد، خداوند آنچه را خواسته است به او عطا می کند”.
اهل سنت و خواندن دعاهای شيعيان
دعا ارتباط قلبی و روحی است از جانب کسی که تمام وجودش نیاز است به سوی کسی که بی نیاز مطلق است و هر چه که باعث زیاد شدن این ارتباط است مطلوب است (البته به شرط این که از دایرۀ شرع بیرون نباشد).
از آن جا که دعاهای وارده از طرف شیعیان، دعاهایی است که از طرف امامان شیعه که همان اهل بیت پیامبر (ص) هستند، به ما رسیده است، و به سفارش پیامبر (ص) تمسک به آنها و پیروی از آنان باعث نجات است،[59] علاوه این که به اعتراف شیعه و اهل سنت آنان در دعا و نیایش سرآمد انسان ها بوده اند، بدیهی است که دعاهای وارده از طریق آنها به واقع و اجابت نزدیک تر است و این یک فرصت مناسبی است که باید آن را غنیمت شمرد، از این رو خواندن این دعا ها از طرف اهل سنت و دیگران بسیار پسندیده بوده و موجب ارتباط بیشتر بین آنان و خداوند خواهد شد.
برای آشنایی با شرایط دعا می توانید به پاسخ 2145 (سایت اسلام کوئست: 2269) مراجعه نمایید.
فلسفه دعا
برای روشن شدن هدف و فلسفه دعا توجه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد.
الف. دعا توجه انسان به سرچشمه وجود و پروردگار هستی است. در میان همه عبادت ها عبادتی نیست که چون دعا این رابطه فرخنده را به شایستگی تحقق بخشد و آن را مداوم و جاودانه گرداند. دعا یک فرصت برتر و بدل ناپذیر است که خدای تعالی به بندگانش عطا کرده تا آنان با سود جستن از آن به حضور یگانه هستی بخش خود بار یابند و از حضرتش برای پیمودن طریق کمال و سعادت و سربلندی روح مدد خواهند. دعا چاره ساز دردها و گرفتاری های روانی و جسمانی است.
ب. شناخت انسان از نیازهای بی حد و مرز خود و بی نیازی مطلق پروردگارش و این که او مبدأ هر خوبی و کمالی است، با روی آوردن وی به دعا رابطه مستقیم دارد. در این میان هر چه نیازهای او بزرگ تر و دردهایش جانکاه تر باشد، نیایش و تضرع کردنش به درگاه خداوند شدّت و گرمای بیش تر خواهد یافت. سرّ تأکید و توجّه ویژه ای که در سنت و سیره پیامبران و پیشوایان الاهی بر دعا و پرداختن به آن شده است و نیز راز اشتیاق بسیار آن بزرگان به دعا در این واقعیت نهفته است.[60] پیامبر گرامی اسلام (ص) هم خود اهل دعا و راز و نیاز بود و هم دیگران را به حاجت خواستن از پروردگار یکتا سفارش می فرمود و ترک آن را جایز نمی دانست.[61]
امام صادق (ع) درباره امام علی (ع) فرموده است: “امیر مؤمنان (ع) “دعاه” (بسیار دعا کننده) بود.[62]
دیگر پیشوایان ما نیز به دعا عنایت ویژه داشتند و از خود دعاهای گران بها و پرمحتوایی به یادگار گذارده اند. این بخش از میراث آن پاکان در مجموعه هایی با عنوان “صحیفه” گردآوری و تدوین شده است؛ به عنوان نمونه می توان به «صحیفه سجادیه» «صحیفه صادقیه» ، «صحیفه کاظمیه» و «صحیفه رضویه» اشاره کرد.
ج. با دقت در این صحیفه ها و دیگر متون معتبر دعا درمی یابیم که بالاترین مرتبه نیازخواهی نزد امامان معصوم (ع)، ابراز عشق پرشور و بی منتها به معبود یگانه و ستایش پروردگار و یادکرد شکوه و بزرگی او است؛ یعنی انسان به چنان رشد معنوی و بالندگی روحی دست پیدا کند و تا آن جا به خدای متعال نزدیک شود که عشق تابناک و حیات بخش الاهی بر همۀ وجودش پرتو افکند و هر اندیشه و خاطری جز اندیشه معشوق ازل و ابد را از دلش بزداید و چنان شود که انسان راه یافته به حریم دوست جز دوست نخواهد و جز او را طلب نکند.
پس دعا کردن همیشه بدین معنا نیست که از خدا چیزی بخواهیم. گاه دعا یعنی از خدا خود او را خواستن و این والاترین و با شکوه ترین مرتبه دعا است که بیش از هر جا و در عالی ترین شکل خود، در نیایش های رسیده از معصومان (ع) یافت می شود. از این رو است که پیامبر (ص) به هنگام دعا خواستار عشق شورمند الاهی است و این که این عشق برترین، لذت بخش ترین عشق ها گردد: “اللهم انی اسالک حبک و حب من یحبک، و العمل الذی یبلغنی حبک. اللهم اجعل حبک احب الی من نفسی و اهلی و من الماء البارد”؛[63] خدایا، من از تو عشق تو را خواهانم و عشق به دوست دارانت را و این که در پی کار می روم که مرا به عشق تو پیوند دهد. خدایا، آن کن که دوستی تو پیش من از خودم و خانواده ام و آب خوش گوار محبوب تر باشد.
د. دعا در اندیشه اسلامی، افزون بر این که وسیلۀ ابراز عشق به خدا است، روشی مهمّ و تأثیر گذار برای تعلیم و تربیت و تعالی بخشیدن به روح آدمی در ساحت های فردی و اجتماعی است.
مجموعۀ تعالیم دینی و آموزه های تربیتی و دانش های الاهی که در متون دعایی مطرح گردیده، در جهت پرداختن به دو اصل مهمّ «تربیت» و «تعلیم» و آموختن دانش و بینش براساس باورهای اسلامی است.
بی تردید، دعا کردن و دست نیاز به سوی خداوند بی نیاز برآوردن، تنها ویژه تعالیم اسلامی نیست، بلکه در همه ادیان و مذاهب دعاها و کلماتی برای مناجات با پروردگار وجود دارد. با این همه آنچه دعاهای اسلامی را از دعاهای دیگر متمایز می سازد، مایه دار بودن محتوا و اثر بخشی بسیار دعا در همه ابعاد زندگی انسان است. به دیگر سخن، «دعا در اسلام – جز دعاهای قرآنی که عین وحی است – بیان دیگری از آموزه های فرد ساز و جامعه پرداز وحی است؛ یعنی همان درس های قرآنی است که خداوند مهربان برای تربیت انسان، به وسیلۀ آیات آسمانی فرستاده است. ادعیه، خود به گونه ای تفسیر قرآن کریم اند و شرح معارف آسمانی اند و یادآور تربیت های قرآنی و تکرار و تأکید و تشریح آموزه های وحیانی».[64] راستی چه فرقی می توان نهاد میان قرآن کریم و متن دعای صحیفه سجادیه، که هر دو از جهت محتوا و تنوع مضمون و نیز هدف تعلیمی و تربیتی هم داستانند و به یک نقطه چشم دوخته اند، جز این که یکی «قرآن نازل» و معجزه ماندگار پروردگار است و دیگری نمونه کامل «قرآن صاعد» و املای امام زین العابدین (ع)؟
هـ. حال، با توجه به جایگاه بلند دعا در اندیشه اسلامی و نقش بزرگ آن در سازندگی فردی و اجتماعی و پیوند ناگسستنی اش با وحی الاهی، جای این گله گذاری و سخن دردمندانه است که بگوییم برخورد جامعه اسلامی (عامه مردم و عالمان و روشنفکران) با این میراث گران سنگ تزکیه و تعلیم برخوردی اصولی و مبتنی بر شناخت تمام عیار حقیقت دعا نبوده است و در میان متون مقدس دینی، بیش از همه این چهره فروغ گستر متون دعایی است که زیر خروارها غبار غربت و بی اعتنایی پوشیده مانده است.
سبب چه می تواند باشد جز ناآگاهی مردمان و نادانی مدعیان فضل و آگاهی در طول تاریخ نسبت به نقش سازنده دعا که خود باعث گردیده بسیاری از ما یا با دعا احساس بی گانگی کرده، آن را از صحنه زندگی خود حذف کنیم و یا بی توجه به فلسفه عمیق نیایش با آن برخوردی از سر کسب و سودجویی داشته باشیم؛ خود را با خواندن دعا سرگرم می کنیم بی آن که معنای آن را بفهمیم و پیام های ژرف و گوناگونش را دریابیم؛ تنها برای خواستن نیازهای حقیر و کم ارج یا برای بردن ثواب و گاه جهت رفع بی کاری و توجیه کاستی ها و سستی ورزیدن ها؛ و این بدترین و سطحی ترین گونه برخورد با ادعیه است که بی شک در آنها هدفی بس والاتر و حیاتی تر مورد توجه بوده است؛ یعنی جهت دادن به حیات دنیایی انسان در همۀ عرصه ها و تربیت او بر اساس فضیلت ها و راه نمودن وی به بهشت خشنودی خدا.
حکمت الاهی و دعا
تحقق برخى از مقدرّات الاهى با دعاى بنده و مشروط به دعا كردن است، بدين معنا كه اگر بنده دعا كند و بخواهد، مصلحت الاهى به عطا كردن تعلق مىگيرد و اگر دعا نكند مصلحتى در كار نيست و براى او مقدور نمىشود.[65]
بنابراین، دعا هم یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممكن است خداوند متعال مقدر كرده باشد كه شخص فقط به وسيلۀ دعا كردن صاحب فرزند شود، و تا دعا نكند، به او اولاد ندهد، هر چند كه به همۀ وسائل ظاهرى متوسل شود.[66]
در روایات مختلفی که به آن اشاره خواهیم کرد؛ این امر ثابت می شود که دعا به تنهایی بر وقایعی که قرار بوده رخ دهد بسیار تاثیرگذار است؛ تا جائی که قضاء الاهی را می تواند تغییر دهد.
برای روشن شدن این بحث به چند روایت می پردازیم.
رسول خدا (ص) فرموده اند: ” لا يردّ القضاء الا الدعاء”[67] قضا را رد نمىكند مگر دعا.
از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمود:” الدعاء يرد القضاء بعد ما ابرم ابراما”[68] دعا قضا را بعد از آن كه تا حدى حتمى شده ردّ مىكند.
از امام موسى کاظم (ع) است كه فرمود: بر شما باد دعا كردن، كه دعا و درخواست از خداى عز و جل بلا را رد مىكند هر چند كه آن بلا مقدر شده قضايش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضاى آن فاصلهاى نمانده باشد، در همين حال هم اگر از خداى تعالى درخواست شود آن بلا را به نحوى كه خود مىداند بر مىگرداند.[69]
همچنین از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمود: دعا، قضاى مبرم و حتمى را بر مىگرداند، پس دعا بسيار كنيد، كه كليد همۀ رحمتها و رستگارىها و كليد برآمدن هر حاجت است، و مردم به آن چه نزد خدا دارند نمىرسند مگر به دعا، چون هيچ درى نيست كه وقتى بسيار كوبيده شود به روى كوبنده باز نگردد.[70]
بنابر این با توجه به آنچه در روایات آمده است معلوم می شود همان خدای حکیمی که بنده اش را مبتلا به بلا می کند؛ او را حین گرفتاری امر به دعا کرده و می گوید که در صورتی تو را نجات می دهم که رو به من کرده و دست نیاز به سویم دراز کنی و مرا بخوانی. در نتیجه مبتلا شدن مطابق با حکمت بوده و رفع آن به وسیلۀ دعا نیز چنین است.
همچنین دقت به این مطلب لازم است که حکیم بودن خداوند، دلیل نمی شود که اراده از انسان ها گرفته شود بلکه عمل هر انسانی از افعال خودش سرچشمه می گیرد؛ لذا با دعا کردن می توان جلوی بدی ها و شروری که در آینده قرار است رخ دهد را گرفت. بنابر این، چنین نیست که انسان ها در کارهایشان به یک نحوه جبر گرفتار باشند و همۀ اتفاقاتی که برایشان می افتد علتش خداوند باشد؛ بلکه –مشیت الاهی بر این است که- خود انسان می تواند به وسیلۀ اعمالش آیندۀ خویش را رقم زند.
هم چنین در فائده دعا همین بس که خداوند در کتاب شریفش در سورۀ فرقان آیۀ 77 خطاب به پیامبر اکرم (ص) فرموده است: “بگو اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند”.
یعنی خداوند به واسطۀ دعاهای بندگان است که به ایشان توجه می کند.
اقسام دعا
به طور کلی دعا بر دو دسته است:
1. دعا برای برآورده شدن حاجات و رفع مشکلات.
2. دعا در مقام مناجات و رابطه عاشقانه با معبود که روح تمامی عبادات است. پس دعا تنها برای رفع گرفتاری ها و بلایا نیست. لذا فرازهای زیادی از دعاهایی که از اهل بیت (ع) به ما رسیده، خالی از هرگونه نیاز مادی است.
دعای عهد
دعای عهد از دعاهایی است که خواندن آن مستحب است. در بارۀ دعای عهد در روایات چنین آمده که هرکس چهل صبح این دعا را بخواند از یاران امام قائم (عج) محسوب خواهد شد و…[71] این دعا باید صبح خوانده شود و بهترین وقت آن بعد از نماز صبح است و صبح به لحاظ فقهی از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید محسوب میشود، ولی عرفاً تا یکی دو ساعت از بر آمدن آفتاب را هم شامل میشود. ظاهر روایت خواندن متوالی و پشت سر هم در چهل صباح است.
برای آگاهی بیشتر، نک:
زمان دعای صباح
در بارۀ دعای عهد در روایات چنین آمده است:” هرکس چهل صبح این دعا را بخواند از یاران امام قائم (عج) محسوب خواهد شد و… “.[72] این دعا باید صبح خوانده شود و بهترین وقت آن بعد از نماز صبح است و صبح به لحاظ فقهی از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید محسوب میشود، ولی عرفاً تا یکی دو ساعت از بر آمدن آفتاب را هم شامل میشود. ظاهر روایت خواندن متوالی و پشت سر هم در چهل صباح است. خواندن این دعا اساساً مستحب است.
برای آگاهی بیشتر، نک:
دعای جوشن كبير و آفريده شدن انسان از آب
از امام زین العابدین و ایشان از پدر بزرگوارش امام حسین و ایشان از رسول اکرم (ص) نقل کرده اند که دعای شریف جوشن کبیر را حضرت جبرئیل (ع) برای پیامبر گرامی (ص) آورد. پیامبر گرامی (ص) در یکی از غزوات جوشن و لباس نظامی بسیار سنگینی پوشیده بود که بدن مبارک آن حضرت را به درد آورده بود. حضرت جبرئیل نازل گشته و عرض نمود: يا محمد پروردگارت تو را سلام مىرساند و مىفرمايد اين جوشن را از تن درآر و بخوان اين دعا را كه او امان است از براى تو و امت تو”.[73]
جمله ای در دعای شریف جوشن کبیر آمده است، که می فرماید: ” يَا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرا “. این جمله در واقع برگرفته از آیه 54 از سوره فرقان (او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد) است . بر اساس روایاتی که در ذیل این آیه وارد شده، منظور از آب، آب نطفه است.[74] یعنی این آیه در مورد منشأ پیدایش انسان های بعد از حضرت آدم و حوّاء (ع) سخن می گوید.
تفاوت خواندن و شنیدن دعا
شایسته است که هر انسانی خودش دعا را بخواند تا ثواب بهتری از دعای مورد نظر ببرد و نباید در حالت عادی، به شنیدن دعا بسنده نمود، ادله ای که برای این سخن ارائه می شود عبارت اند از:
1. مشتقاتی که از ریشۀ “دَعَوَ” گرفته می شوند، معمولاً به مواردی منصرف اند که تکلمی نیز وجود داشته باشد، هر چند در قرآن، در ارتباط با برخی ارتباطات بدون تکلم نیز از این ریشه، استفاده شده است.[75]
2. اگر ثواب و اثری در روایات برای دعایی در نظر گرفته شده، برای خواندن از طرف دعا کننده است؛ زیرا خدای متعال دوست دارد صدا و درخواست بنده خود را بشنود، چنانچه پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: “از فضل خداوند درخواست کنید که او درخواست بنده را دوست دارد”.[76]
امام صادق (ع) نیز در این زمینه می فرمایند: “که خداوند آن چه در قلب بنده اش وجود دارد را می داند، اما دوست دارد که نیازهای بندگان به پیشگاه او عرضه شود”.[77]
3. اگر این طور بود که هرکسی بدون این که دعایی را بخواند و با خدای خود به زبان خود راز و نیاز کند، فقط دعایی را که دیگری می خواند بشنود، پس چرا این همه ثواب و فضیلت در باره دعا و مناجات با خدا قرار داده شده است و یا در قرآن کریم دعا به عنوان عبادت شمرده شده است؟! آیا شنیدن فقط راحت طلبی نیست؟!
4. بنده ای که به دعا موفق می شود، صرف نظر از اجابت، به هدف دعا، که همانا سخن گفتن با پروردگار است، دست یافته و اوج مقام بندگی را درک کرده است و کسی هم که بندگی خدا را کند، خدای متعال به او توجه می کند؛ چنان چه خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: “بگو: اگر دعایتان نبود پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نداشت”.[78] در این آیه شریفه، دعا ملاک ارزش انسان و میزان توجه پروردگار قرار داده شده است. پس هر بنده ای باید خود لب به سخن با آفریدگار خود بگشاید و آن چه را که در دل دارد با سخنان خود اظهار کند.
5. یکی از کیفیات دعا خواندن، گریه و زاری به درگاه خدا است، که از بلندی روح و کمال انسان حکایت می کند. به همین دلیل خداوند متعال زاری و تضرع بندگان خویش را دوست دارد. البته حالات افراد هم می تواند فرق کند؛ یعنی ممکن است کسی با شنیدن دعا گریه و زاری نماید، ولی آنچه که شارع مقدس می خواهد و این همه شرایط و احکام و ثواب برای دعا قرار داده شده است، آیا عقلاً از شارع حکیم برمی آید که فقط برای شنونده باشد؟
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: “هنگامی که خداوند تعالی بنده ای را دوست داشته باشد، او را گرفتار می کند تا صدای زاری وی را بشنود”.[79] در این روایت، هم آن چه که در دعا مهم است گریه و زاری و مناجات خود شخص است که اثر دارد.
بنابراین، در حالت عادی سزاوار است که افراد، خواسته های خود را بر زبان آورند و به شنیدن آن بسنده ننمایند. البته نکات دیگری هم در این زمینه وجود دارد، از جمله:
1. دعای جمعی در روایات سفارش شده است و سریع تر از دعای فردی به اجابت می رسد؛ ولی در دعای دسته جمعی هم باید دعا را همه بخوانند و اگر کسی سواد خواندن دعا را ندارد او حسابش جدا است و مراتبی از ثواب دعا را می برد؛ زیرا همین که به هر زبانی با خدا مناجات می کند و یا می شنود، دارای ثواب است.
2. خشوع در برابر خداوند و نرمی دل، خود امر پسندیده ای است که حتی بدون خواندن و یا شنیدن دعا نیز دارای ثواب و پاداش است. بنابراین، اگر با شنیدن دعایی به این حالت دست یافتید، به ثواب بزرگی دست خواهید یافت، حتی اگر ثواب وعده داده شده در آن دعا نباشد.
3. استثنائاتی نیز در این زمینه وجود دارد؛ مانند افرادی که اساساً قادر به تکلم نبوده و یا در موقعیتی قرار دارند چون رانندگی و … تنها قدرت شنیدن دعا را دارند.
در چنین موقعیت هایی نباید شنیدن دعا را به بهانۀ نداشتن ثواب ترک نمود و باید مطمئن بود که خداوند، پاداش مناسبی برای او در نظر خواهد گرفت.
نتیجه: این که اگر شخصی بخواهد به ثواب خاصی از یک دعا برسد، و عذری هم نداشته باشد باید لب به سخن بگشاید و خود با خدای متعال راز و نیاز کند تا به ثواب کامل آن برسد، اما هر نوع ارتباط معنوی با خداوند، از جمله شنیدن دعا دارای ارزش جداگانه ای است که در مراحل بعد می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
سند دعای “ناد علی”
منظور از دعای ناد علی، شعر “ناد علیا مظهر العجائب* تجده عونا لک فی النّوائب * کلّ غمٍّ و هَمٍّ سَینجَلی*بِوَلایَتِکَ یا علیّ یا علی یا علی” است که در جلد 20 بحار الانوار، ص 73 از قول میبدی، یکی از شارحان اهل سنت دیوان امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که متن روایت چنین است: “و گفته شده است که به پیامبر در روز ا حد ندا شد:
“ناد علیا مظهر العجائب * تجده عونا لک فی النّوائب
کلّ غمٍّ و هَمٍّ سَینجَلی* بِوَلایَتِکَ یا علیّ یا علی یا علی.”
و به همین مقدار اکتفا شده و مطلبی که دلالت داشته باشد که می توان از این شعر به عنوان دعا استفاده کرد، نقل نشده است.
از طرفی، با آن که باید هر دعا را بر همان اساسی خواند که در روایت مرتبط وارد شده، اما باید در نظر داشت که برخی دستوراتی که در ارتباط با کیفیت خواندن “ناد علیا” بیان می شود، منشأ روایی نداشته و در کتب معتبر حدیثی چنین دستوراتی مشاهده نمی شود.
به هر حال، خواندن آن به امید ثواب یا “قصد رجاء” اشکال ندارد .
مراجع معظم تقلید فرموده اند:
خواندن دعاهایی که اعتبار سندش معلوم نشده، به امید ثواب، نه به قصد ورود اشکال ندارد؛[80] یعنی به امید ثواب خوانده شود، نه به این قصد که از معصوم (ع) وارد شده است.
نکتۀ دیگر آن است که در عبادات، آنچه در مرحلۀ اول اهمیت دارد، استناد آن به یکی از منابع معتبر است، اما در خصوص ادعیه، بر اساس روایات وارده از معصومان، ایرادی ندارد که هر فردی با انشاء خود و به شرط عدم تعارض با آموزه های اسلامی، به مناجات با پروردگار بپردازد،[81] امّا نمی توان اصلی کلی را مورد پذیرش قرار داد که اگر شخصی با خواندن دعا و یا پرداخت نذری به حاجت خویش رسید، دیگران نیز آن دعا را مانند دعایی مأثور و منقول از امامان (ع) دانسته و آن را به مجموعۀ دعاها و اعمال موجود اضافه کنند.
استناد دعای یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة
در دعاها و مناجات ها، نباید همواره به دنبال سند باشیم، بلکه خود انسان نیز می تواند با استفاده از آموزه های کلّی اسلامی و به شرط رعایت اصول اعتقادی، دعایی را از جانب خود انشاء نماید که به تعبیر امام صادق (ع) چنین دعایی از بافضیلت ترین ادعیه خواهد بود.[82]
با این مقدمه باید گفت: این بخش از دعا، منافاتی با اصول اعتقادی نداشته و خواندن آن ایرادی ندارد، اگرچه عین این عبارت را در روایت معتبری نیافتیم. البته دعاهای دیگری وجود دارند که تقریباً همین مضمون را می رسانند؛ مانند: 1. اللهم رب الحسين، اشف صدر الحسين، اللهم رب الحسين، اطلب بدم الحسين، اللهم رب الحسين، انتقم ممن رضي بقتل الحسين، اللهم رب الحسين، انتقم ممن خالف الحسين، اللهم رب الحسين، انتقم ممن فرح بقتل الحسين.[83]
2. اللهم رب الحسين، اشف صدر الحسين و اطلب بثاره، اللهم انتقم ممّن قتله و أعان عليه.[84]
گفتنی است؛ همان گونه که می دانیم، انتقام واقعی امام حسین (ع) جز با ظهور حضرت مهدی (عج) گرفته نخواهد شد.
کتاب های دعا و اعمال روزانه
کتاب هایی که اسامی آنها در زیر می آید، در باره اعمال و دستورهای عبادی روزانۀ انسان است:
1. مفتاح الفلاح، تألیف شیخ بهائی، ترجمه، علی نظری منفرد، با “عنوان کلید رستگاری”.
2. فلاح السائل، تألیف سید بن طاووس.
3. المراقبات، تألیف میرزا جواد آقا ملکی تبریزی.
4. مفاتیح الجنان، تألیف شیخ عباس قمی.
5. در ضمن نرم افزار نور الجنان محصول مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی بخشی را به این اعمال روزانه اختصاص داده است، مراجعه بفرمائید.
دعای ایام هفته
در کتاب های روایی و ادعیه دعاهای مختلفی برای روزها و شب های هفته بیان شده است، که برخی از ادعیه روزها را بیان می کنیم.
دعاى روز يكشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لاَ أَرْجُو إِلاَّ فَضْلَهُ وَ لاَ أَخْشَى إِلاَّ عَدْلَهُ وَ لاَ أَعْتَمِدُ إِلاَّ قَوْلَهُ وَ لاَ أُمْسِكُ إِلاَّ بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاَحُ وَ الْإِصْلاَحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلاَمَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاَطِينِ فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاَتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظاً وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لاَ يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لاَ تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالاِنْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
دعاى روز دوشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُشْهِدْ أَحَداً حِينَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لاَ اتَّخَذَ مُعِيناً حِينَ بَرَأَ النَّسَمَاتِ لَمْ يُشَارَكْ فِي الْإِلَهِيَّةِ وَ لَمْ يُظَاهَرْ فِي الْوَحْدَانِيَّةِ كَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَايَةِ صِفَتِهِ وَ الْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ وَ تَوَاضَعَتِ الْجَبَابِرَةُ لِهَيْبَتِهِ وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْيَتِهِ وَ انْقَادَ كُلُّ عَظِيمٍ لِعَظَمَتِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ مُتَوَاتِراً مُتَّسِقاً وَ مُتَوَالِياً مُسْتَوْسِقاً (مُسْتَوْثِقاً) وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى رَسُولِهِ أَبَداً وَ سَلاَمُهُ دَائِماً سَرْمَداً اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِي هَذَا صَلاَحاً وَ أَوْسَطَهُ فَلاَحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ وَ كُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ وَ كُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ وَ أَسْأَلُكَ فِي مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِي فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًى أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِوَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا (بِمَ) شِئْتَ وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً إِنَّهُ لاَ تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ وَ لاَ تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ أَوْلِنِي فِي كُلِّ يَوْمِ إِثْنَيْنِ نِعْمَتَيْنِ مِنْكَ ثِنْتَيْنِ سَعَادَةً فِي أَوَّلِهِ بِطَاعَتِكَ وَ نِعْمَةً فِي آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِكَ يَا مَنْ هُوَ الْإِلَهُ وَ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ سِوَاه.
دعاى روز پنجشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ وَ كَسَانِي ضِيَاءَهُ وَ أَنَا فِي نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِي لَهُ فَأَبْقِنِي لِأَمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ تَفْجَعْنِي فِيهِ وَ فِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ وَ اكْتِسَابِ الْمَآثِمِ وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ خَيْرَ مَا فِيهِ وَ خَيْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِيهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّي بِذِمَّةِ الْإِسْلاَمِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتِي رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْخَمِيسِ خَمْساً لاَ يَتَّسِعُ لَهَا إِلاَّ كَرَمُكَ وَ لاَ يُطِيقُهَا إِلاَّ نِعَمُكَ سَلاَمَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِكَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ وَ سَعَةً فِي الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلاَلِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِي فِي مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ وَ تَجْعَلَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِي حِصْنِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِي بِهِ شَافِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَافِعاً إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.
دعای شب و روز جمعه
از حضرت رسول (ص) منقول است كه هر كه هفت مرتبه اين دعا را بخواند در شب جمعه يا روز جمعه اگر در آن شب يا آن روز بميرد داخل بهشت شود و دعا اين است:
اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ خَلَقْتَنِي وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ وَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ أَمْسَيْتُ عَلَى عَهْدِكَ وَ وَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ أَبُوءُ بِنِعْمَتِكَ (بِعَمَلِي) وَ أَبُوءُ بِذَنْبِي (بِذُنُوبِي) فَاغْفِرْ لِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْت.
دعای “امّن یجیب المضطرّ”
جملۀ “أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء” در قرآن سورۀ نمل آیۀ 62 آمده است که می فرماید: “يا كسى كه دعاى مضطرّ را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد”.
توضیح این که از امام صادق و امام باقر (ع) نقل شده در تفسیر این آیۀ شریفه فرمودند: آن خدائى كه مضطرّ را اجابت مي نمايد؛ يعنى آن كس كه از شدت گرفتارى و مشكلات به خدا پناهنده شده و آن چه كه انسان را ناراحت می كند برطرف می فرمايد.[85]
گرچه خداوند دعاى همه را -هر گاه شرایطش مهیا باشد- اجابت مىكند، ولى در آيۀ بالا مخصوصاً روى عنوان “مضطرّ” تكيه شده است، به اين دليل كه يكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان چشم از عالم اسباب به كلى بردارد و تمام قلب و روحش را در اختيار خدا قرار دهد، همه چيز را از آن او بداند و حل هر مشكلى را به دست او ببيند، و اين درك و ديد در حال اضطرار دست مىدهد. اگرچه چنین حالتی برای افرادی در غیر حالت اضطرار نیز وجود دارد، اما عموم افراد این گونه نیستند.
درست است كه عالم، عالم اسباب است، و مؤمن نهايت تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار مىگيرد ولى هرگز در جهان اسباب گم نمىشود، همه را از بركت ذات پاك او مىبيند و در پشت حجاب اسباب ذات” مسبب الاسباب” را مىبيند و همه چيز را از او مىخواهد.
آرى اگر انسان به اين مرحله برسد مهم ترين شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.
جالب اين كه در بعضى از روايات اين آيه تفسير به قيام حضرت مهدى (ع) شده است.
در روايتى از امام باقر (ع) مىخوانيم كه فرمود: “به خدا سوگند گويا من مهدى (ع) را مىبينم كه پشت به حجرالاسود زده و خدا را به حق خود مىخواند سپس فرمود: به خدا سوگند مضطرّ در كتاب اللَّه در آيۀ “أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ …” او است”.
در حديث ديگرى از امام صادق (ع) چنين آمده: “اين آيه در مورد مهدى از آل محمد (ع) نازل شده، به خدا سوگند مضطرّ او است، هنگامى كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز به جا مىآورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مىدارد دعاى او را اجابت مىكند، ناراحتىها را بر طرف مىسازد، و او را خليفه روى زمين قرار مىدهد”.[86]
البته بدیهی است که منظور از اين تفسير، منحصر ساختن مفهوم آيه به وجود مبارك مهدى (ع) نيست، بلكه آيه مفهوم گستردهاى دارد كه يكى از مصداق هاى روشن آن وجود مهدى (ع) است، در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، كارد به استخوان رسيده و بشريت در بن بست سختى قرار گرفته، حالت اضطرار در كل عالم نمايان است در آن هنگام در مقدسترين نقطه روى زمين دست به دعا برمىدارد و تقاضاى كشف سوء مىكند و خداوند اين دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مىدهد و به مصداق وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ[87] او و يارانش را خلفاى روى زمين قرار می دهد.[88]
در پایان تذکر نکته ای ضروری به نظر می رسد.
اگرچه تعدادی از بزرگان فرموده اند: خوب است انسان هنگامی که با سختی ها و مشکلات روبرو شد این آیۀ شریفه را بخواند[89] و در زبان عموم مردم از این آیۀ شریفه به عنوان دعا تعبیر می شود، اما دقّت بیشتر و دقیق تر ما را به این نکته رهنمون می کند که این آیۀ شریفه سبک و سیاق دعایی ندارد و از این جهت امامان ما وقتی که از این آیه ارادۀ دعا می کردند این گونه قرائت می کردند: يَا مَنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء َ ارْحَمْنِي وَ اكْشِفْ مَا بِي مِنْ غَمٍّ وَ كَرْبٍ وَ وَجَعٍ وَ دَاء.[90] (ای كسى كه دعاى مضطرّ را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد به من رحم فرما و هرگونه ناراحتی، اندوه، درد و رنج را از من برطرف ساز).
دعای مخصوص برای شفای بیمار
در این باره دعاهای متعدّدی ار کتاب های دعا و مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی (ره) نقل شده است، همچنین آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) شخصاً خاطره ای از آیت الله بهجت نقل می کند که بیان آن در این جا خالی از لطف نیست:
وی می گوید: در نهم آبان سال 1365 هجری شمسی، مصادف با 26 صفر المظفر 1407 هجری قمری، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)، حضرت آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله علیه) برای شفای دخترم این دعا را به بنده آموختند: «اللَّهُمَّ اشْفِها بِشِفَائِكَ وَ دَاوِها بِدَوَائِكَ وَ عَافِها بِعَافیَتِک» را سه بار تکرار می کنید و سپس می گویید: «بالامام الکاظم (علیه السلام) فَإِنِّها أمتک وَ بِنتُ عَبْدِكَ»
این دعا موجب شفای دخترم شد.
نمایه های مرتبط:
1. نمایه: شرايط استجابت حتمى دعا، سؤال شماره 197 (سایت اسلام کوئست: 983).
2. نمایه: نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 (سایت اسلام کوئست: 764).
3. نمایه: سریع الاجابة ترین دعاها، سؤال شماره 871 (سایت اسلام کوئست: 1087).
دعا کردن در رکوع
در مورد ذکر رکوع باید گفت: انسان هر ذکری در رکوع بگوید کافی است و احتیاطاً[91] آن ذکر به اندازه سه مرتبه «سبحان الله» یا یک مرتبه «سبحان ربی العظیم و بحمده» باشد.[92]
در باره اذکاری که می توان در رکوع گفت، روایاتی به ما رسیده است:
در روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: من از قرائت در رکوع و سجود نهی شده ام. پس در رکوع خداوند را بزرگ بدارید و در سجده زیاد دعا کنید که سزاوار است مستجاب شود.[93]
امام صادق (ع) از پدر بزرگوارشان و او از امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده: قرائتی در رکوع و سجود نیست. در رکوع و سجود تنها مدح خدای عزوجل است و بعد از آن درخواست و دعا، پس رکوع را با مدح و ثنای خداوند عزوجل شروع نموده سپس با دعا به پایان رسانید.[94]
بنابراین نه تنها در روایات از دعا کردن در رکوع نهی نشده است، بلکه می توان گفت هر دعایی در رکوع مطلوب است. علامه مجلسی ذیل این حدیث فرموده اند: این حدیث دلالت بر استحباب ذکر و دعا در رکوع دارد.[95] و گفتن ذکر صلوات نیز در رکوع مستحب است بعد از ذکر یا قبل از آن[96] و این هم خود نوعی دعا است.
همچنین خواندن این دعا نیز در حدیثی از امام باقر (ع) آمده است: “إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَرْكَعَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ ارْكَعْ وَ قُلِ اللَّهُمَّ لَكَ رَكَعْتُ وَ لَكَ أَسْلَمْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّي خَشَعَ لَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ مُخِّي وَ عِظَامِي وَ عَصَبِي وَ مَا أَقَلَّتْهُ قَدَمَايَ غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لَا مُسْتَكْبِرٍ وَ لَا مُسْتَحْسِرٍ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ …”.[97]
شرایط و راه های استجابت دعا
در آیات قرآن[98] علاوه بر این که دعا از جنبۀ مقدمی و برای رسیدن به مقصود و حاجت، مورد توجه قرار گرفته است: “ادعونی استجب لکم”، از جنبۀ ذی المقدمی نیز لحاظ شده است: “ان الذین یستکبرون عن عبادتی …”. یعنی دعا هم طلب است و هم مطلوب (چه مستجاب شود و چه نشود، مطلوب است)، هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه و هدف. و سرّ اصرار و تأکید روایات هم در همین نکته نهفته است.[99]
به عبارت دیگر؛ فلسفه و هدف اولی دعا کردن، خود دعا کردن و زنده نگه داشتن حالت دعا است و اگر کسی توفیق دعا کردن پیدا کرد باید مطمئن باشد که مورد عنایت خدا قرار گرفته و در حقیقت خواستۀ اصلی او که مناجات، سخن گفتن و ارتباط با خدا بوده به دست آمده است، اما دریافت خواستۀ مورد نظر، هدفِ در مرتبۀ دوم است که برای به اجابت رسیدن آن باید شرایطی را در نظر داشت و رعایت کرد؛ از جمله این که:
1. انسان از خدا چیزی را بخواهد که، حرام نباشد، یا به ضرر دیگران نباشد و یا …
2. همچنین دعایی که در روایات و آیات، سفارش فراوان به آن شده، دعا و درخواست در بارۀ حاجات و حوایج معنوی است؛ مانند درخواست توفیق برای اطاعت اوامر الاهی و ترک محرمات، و دعا برای جامعۀ اسلامی و مؤمنان و … .
3. اگر چه آموزه های دینی به ما می گوید در امور کوچک و بزرگ دعا کنیم و در دعا اصرار و پی گیری داشته باشیم، ولی برای تشخیص صلاح و مصلحت در دعا باید، به این نکته توجه کرد که دعا نیز امری قانون مند است، لذا نباید با قوانین تشریعی و تکوینی پروردگار در تعارض باشد.
4. در حصول نتیجه هم نباید شتاب کرد، و باید استجابت را از جهت زمان به خدا واگذار نمود، تا آنچه مصلحت است عمل نماید.[100]
5. از طرفی نیز اموری نظیر “ذکر صلوات در ابتدا و انتهای هر دعا، مراقبت از قلب در برابر وسوسه های شیطان، قطع اميد از غير خدا و تنها تکیه نمودن بر او” به استجابت دعا کمک می کنند.
انسانی که در همۀ امور ذاتاً فقیر و محتاج به وجود بی نیاز خدا است بدون تردید، دعا کردن در همه شرایط، در صورت اجابت و یا عدم اجابت آن به نفع انسان است؛ زیرا اگر دعا به زبان استعداد باشد، دست رد به سينۀ سائل نمىخورد و دعايش پذيرفته خواهد شد. از آن جهت که فيض خداوند كامل و فوق كمال است و اگر پذيرنده، استعداد پذيرش فيض را داشته باشد، فيض الاهى از خزينههايى كه پايان ندارد و كمبودى در آنها ايجاد نمىشود، بر او افاضه خواهد شد.
چگونه می توان از درگاه چنین خدایی ناامید و مأیوس شد؟ خداوندی که نگاه لطف و رحمتش عالم گیر است، دعا و مناجات و توبه و بازگشت، را عمومیت بخشیده و همۀ انسان ها را به درگاه خویش فراخوانده است. چنان چه مىفرمايد: “اى بندگان من كه بر خود ستم و اسراف كردهايد از رحمت خدا نا اميد نشويد”.[101]
به علاوه، صفت يأس و ناامیدی از رحمت خدا، از جمله بزرگ ترین گناه و کفران الاهی محسوب شده و موجبات محرومیت و هلاکت ابدی انسان را فراهم می سازد. و باز مىفرمايد: “كيست كه نااميد از رحمت خدا شود، مگر گمراهان و اهل ضلالت”.[102]
بلكه از بعضى آيات معلوم مىشود كه: “مأيوس نمىشوند از رحمت خدا مگر كفار”.[103] پس هیچ گاه نباید از توسّل و دعا به درگاه الاهی ناامید و مأیوس شد.[104]
شرايط استجابت حتمى دعا
دانشمندان و مفسران اسلامى با استفاده از آيات الاهى و روايات معصومين (ع) شرايط و آدابى را براى دعا و دعا كننده بر شمردهاند كه با رعايت آنها، دعا مؤثر واقع شده و مستجاب خواهد گرديد. در كتاب “دعاها و تهليلات قرآن” به هفده شرط و آداب دعا اشاره شده است، مانند: معرفت و شناسايى خداوند، هماهنگى بين قلب و زبان دعا كننده، انجام واجبات و ترك محرمات، استغفار از گناهان و صلوات بر محمد (ص) و… مىباشد.[105] و نيز مرحوم فيض كاشانى در محجة البيضاء ده شرط را نام برده است؛ و نيز ده شرط ديگر را از كتاب “عدّة الداعى” علامّه حلى (ره) نقل كرده است كه برخى از آن شرايط عبارتند از: تصميم در دعا، اجتماع در دعا، اقبال با قلب به سوى خدا، عدم اعتماد بر غير خدا در حوايج خود و… .[106]
در مورد روايات مربوط به استجابت قطعى دعا تعابيرى به كار رفته است كه ذكر آن خالى از فائده نيست. امام صادق (ع) مىفرمايد: “هميشه دعاها در پشت پرده است؛ يعنى نمىتواند آزادانه به پيشگاه الاهى راه پيدا كند تا وقتى كه مشتمل بر درود بر پيغمبر باشد.[107]
از امام صادق (ع) در روايت ديگرى نقل شده كه فرمودند: هر گاه كسى از شما خواست دعا كند ابتدا درود بر پيامبر بفرستد؛ زيرا درود بر پيامبر مقبول الاهى واقع مىشود و خداوند اين طور نيست كه بعضى از دعا را بپذيرد و بخش ديگر آن را رد كند.[108] و در روايت ديگر فرموده است: “علاوه بر آن كه در آغاز، صلوات بفرستد، در پايان دعا بر محمد و آل محمد (ص) درود بفرستد”.[109]
امام مجتبى (ع) مىفرمايد: اگر كسى مواظب قلبش باشد تا وسوسهها و خاطراتى كه مورد رضاى خدا نيست در آن خطور نكند، من ضامنم كه او مستجاب الدّعوة باشد.[110]
امام صادق (ع) فرموده: “قطع اميد از غير خدا كنيد تا دلتان به هيچ قدرتى جز خدا تكيه نكند، آن گاه دعا كنيد، يقيناً آن مستجاب است”.[111]
نيز روايت شده كه: مظلومى كه هيچ پناه گاهى جز خدا ندارد، دعاى او يقيناً مستجاب است.[112]
بنابراين اگر دعا به زبان استعداد شد، دست ردّ به سينه سائل نمىخورد و دعايش پذيرفته خواهد شد؛ زيرا فاعل و كسى كه خواسته را، برآورده مىكند، تمام و فوق تمام است و فيض آن حضرت، كامل و فوق كمال است و اگر فيض، ظهور ندارد و افاضه نمىشود، از ناحيه نقصانِ استعداد است؛ پس اگر پذيرنده، استعداد پذيرش فيض را داشته باشد، فيض الاهى از خزينههايى كه پايان ندارد و كمبودى در آنها ايجاد نمىشود و از معادن فيضى كه غير متناهى است و نقصانپذير نيست، بر او افاضه خواهد شد.[113] از اين رو گفته شده كه امور به سه قسم است؛ اول، آن است كه بدون دعا مصلحت در عطاى آن خواهد بود، در اين صورت چه دعا كنند و چه نكنند، خداوند كرامت خواهد نمود. دوم، آن است كه با دعا نيز مصلحت نمىباشد. در اين صورت دعا هم بكنند، عطا نخواهد كرد. سوم، با دعا كردن مصلحت در عطاى آن است و بى دعا، مصلحت نيست، در اين صورت عطاى آن مشروط به دعا است و چون انسان از تشخيص صلاح و فساد همه امور عاجز است بايد از دعا كوتاهى نكند، و اگر مستجاب نشد مأيوس نگردد و بداند كه صلاح نبوده است. گذشته از اينها، چنان كه قبلاً اشاره شد، دعا، عبادت است بلكه از بهترين عبادتها است كه موجب تقرّب به حضرت حق است كه خود تقرّب از بهترين فوايد هر عبادت محسوب مىگردد.[114] وقتى انسان دست به دعا برداشت، طبق روايات و سنت معصومين (ع) مستحبّ است آن را بر سر و صورت خود بكشد؛ براى اين كه لطف خدا به اين دست پاسخ داده است، دستى كه به سوى خدا دراز شود يقيناً خالى بر نمىگردد و دستى كه عطاى الاهى را دريافت كرد، گرامى است لذا خوب است آن را به صورت يا به سر بكشيد.[115]
اى يكدله صد دله، دل يكدله كن
مهر دگران را ز دل خود يله كن
يك روز به اخلاص بيا بر در ما
گر كام تو بر نيامد آن گه گله كن[116]
برای آگاهی بیشتر، نک:
نمایه: نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال 721 در سایت اسلام کوئست.
دعای آشکار یا پنهانی
در نگاهی کلی می توان گفت که چون دعا، رابطه ای میان بنده و معبود خویش بوده و هرچه این ارتباط به دور از چشم دیگران باشد، از خلوص و صفای بیشتری برخوردار است، دعای پنهانی ارزشمندتر از نوع آشکار آن است، اما باید دانست که این مطلب را نمی توان به صورت کلی و در تمام موارد پذیرفت، بلکه گروهی خواندن دعا، می تواند با توجه به شرایط و جوانب مختلف، فضیلت بیشتری یابد.
اکنون به بررسی بیشتر آنچه گفته شد می پردازیم:
1. خلوص در دعا:
بدیهی است که دعا و عبادتی می تواند برای انسان مفید باشد و مورد توجه پروردگار واقع شود که از خودنمایی و تکبر به دور بوده و به صورت خالص برای خدا انجام شود که اگر این گونه باشد، برای او تفاوت چندانی ندارد که در حضور دیگران باشد و یا به تنهایی به راز و نیاز با خدا بپردازد و اگر خلاف این مطلب را در درون خود مشاهده کرد، باید در خلوص نیت خویش تردید کند.
پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرماید: “هر آن که به نماز خویش، صورت زیبایی دهد تا مردم او را ببینند، اما هنگام خلوت، نمازش را با سستی و زشتی انجام دهد، گویا به پروردگارش توهین کرده است”.[117]
امیر المؤمنین(ع) نیز در سخنی مشابه بیان می دارد: “انسان ریاکار و خودنما سه علامت دارد. هنگامی که میان جمع است، نشاط او افزون می شود و هنگامی که تنها است، سستی او را فرا می گیرد و دوست دارد که تمام کارهایش مورد پسند مردم باشد”.[118]
این گونه است که می توان رفتار پیشوایان دینی را در جلوگیری از برخی شیوه های دعا درک نمود. پیامبر اکرم(ص) بعد از آن که گروهی را مشاهده کرد که با صدای بسیار بلندی مشغول دعا بودند، رو به آنان کرده و فرمود: آهسته تر! شما با پروردگاری سخن می گویید که شنوا و بینا بوده و در کنارتان حضور دارد.[119]
2. دعای فردی و اجتماعی:
در نگاهی دیگر به دعا، می توان آن را به دو بخش تقسیم کرد که بخش اول آن، تنها در ارتباط با تکامل معنوی فرد بوده و بخش دیگر دعایی است که در راستای اهداف مشترک اجتماعی انجام می شود.
گرچه هر دو نوع دعا را می توان به صورت فردی و گروهی به جا آورد، اما به نظر می رسد که در بخش دوم، دعای گروهی اولویت دارد، چنان چه در نماز و دعای طلب باران این گونه است.
روایت است که گروهی نزد پیامبر(ص) آمده و اظهار داشتند که قحطی، سرزمین ما را فرا گرفته است و از شما خواهشمندیم که دعایی در خصوص باران بفرمایید. ایشان دستور داد تا منبر را آماده کنند و مردم جمع شوند. سپس شروع به دعا کرده و خطاب به مردم فرمود که آمین بگویند…[120]
از میان پیامبران گذشته، موسی و هارون(ع) از ابتدای نبوتشان، گفت و گوهای مشترکی با پروردگار داشتند، مانند این سخن: “قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى”.[121] یا در موردی دیگر که خداوند در پاسخ دعایشان در ارتباط با چگونگی اصلاح وضعیت اجتماعی مصر بیان می دارد:” قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما”.[122] دعای مشترکتان پذیرفته شد.
3. دعای انفرادی و گروهی:
در این بخش به مستنداتی می پردازیم که برخی از آنها نشانگر برتری پنهانی بودن دعاها است که جز با انجام انفرادی آن امکان پذیر نیست و از برخی دیگر، شاید برتری دعای گروهی برداشت شود.
1-3. دلائلی که ناظر به برتری دعای انفرادی و پنهانی است:
1-1-3. پروردگار در قرآن به انسان ها توصیه می کند: ” ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَة ً”[123]پروردگارتان را با تضرع و زاری و پنهانی بخوانید.
2-1-3. سفارش دیگری در همین راستا در این کتاب مقدس وجود دارد: “وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلين”[124] و صبحگاهان و شامگاهان در اندرون خود با زاری و ترس به یاد خدایت باش بدون آن که صدایت را بلند کنی و از بی خبران مباش.
3-1-3. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: “بهترین عبادت، پنهانی ترین آنها است.”[125] و نیز: “ثواب نماز (مستحب) پنهانی هفتاد برابر همان نمازی است که آشکارا خوانده شود.”[126]
4-1-3. روایتی از امام رضا(ع) بیانگر آن است که “پاداش دعای پنهانی انسان، هفتاد برابر دعای آشکار او است.”[127]
5-1-3. علاوه بر آن، عبادت و دعای فردی پیشوایان اسلامی، چیزی نیست که از نظرها دور باشد. به عنوان نمونه، امیرالمؤمنین(ع) دعای معروف کمیل را مانند خطبه های خویش در حضور جمع و در مسجد کوفه نخواند، بلکه کمیل، حضرتشان را در گوشه ای مشاهده کرد که در حال سجده، مشغول خواندن این دعا بود[128]و یا به روایتی دیگر، این دعا را به صورت انفرادی به شاگردش کمیل آموخت.[129]
6-1-3. امام صادق(ع)، خطاب به یکی از یاران خویش فرمودند: “ای عمار! صدقه پنهانی برتر از صدقه آشکار است و سوگند به خدا، عبادت پنهانی نیز برتر از عبادت آشکار است.”[130]
7-1-3. امام باقر(ع) در سفارشی معنوی به یکی از شیعیان فرمودند که حفاظت از کردار نیک، مهم تر از خود آن است! و در پاسخ آن فرد که معنای چنین حفاظتی را جویا شدند، ادامه دادند: انسان، تنها به خاطر خدایی که شریک و همتایی ندارد، به دیگری نیکی کرده و یا کمکی مالی در اختیار او می گذارد. پروردگار در پاسخ این عمل ارزشمند او، پاداش کار نیک پنهانی را برایش در نظر می گیرد، سپس او در جایی از این کار نیک خود، سخن به میان می آورد که در پی آن، خدا از پاداش او کاسته و پاداش کار نیک آشکار را برایش می نویسد. بار دیگر، اگر سخن از آن کار نیک تکرار شود، خدا همان مقدار پاداش را نیز محو کرده و او را در زمرۀ خودنمایان می نگارد![131]
با اندک دقتی در این روایت، برتری عبادات پنهانی بر عبادات آشکار مشخص خواهد شد.
2-3. دلایل دیگری که می توان برتری دعای گروهی را از آنها برداشت کرد:
اما از سوی دیگر، روایاتی مشاهده می شوند که به دعای گروهی توصیه می کنند، از جمله:
1-2-3. از امام صادق(ع) روایت شده است: “هیچ چهل نفری با هم جمع نشده و در ارتباط با موضوعی خاص، دست طلب به سوی خدا بر نمی دارند، مگر آن که پروردگار، دعایشان را به اجابت می رساند.”[132]
2-2-3. حضرتشان در جای دیگری می فرمایند: “هرگاه پدرم (امام باقر) با مشکلی مواجه می شد، زنان و کودکان را گرد آورده، به دعا می پرداخت و آنان آمین می گفتند.[133]
شاید توصیه به عبادات جمعی چون نماز جماعت و یا احیاناً وجوب بخشی از آنها، چون پاره ای از اعمال حج و …، برخی را به این باور برساند که اجتماعی و گروهی بودن را می توان به عنوان عنصری مطلوب در دیگر عبادات نیز در نظر گرفت که در پاسخ باید گفت: پروردگار با آن که تأکید فراوانی بر ارتباط خصوصی بندگان با خویش دارد، امّا از برخی جنبه های اجتماعی و آموزشی عبادات نیز غافل نبوده است که با کمک آنها بتوان روح عبادت را در جامعه ترویج نموده، زمینه را برای تکامل فردی افراد اجتماع مهیا ساخت.
به عقیدۀ ما موارد فوق، نمودی از همین جنبه های عبادت و دعا است.
در تأیید این مطلب می توان به روایاتی اشاره کرد که پنهانی بودن عبادات را مخصوص مستحبات دانسته و واجبات را از آن استثنا می کند، مانند این وصیت پیامبر(ص) به اباذر: “ای اباذر! برتری پاداش نماز مستحب پنهانی بر همان نماز به صورت آشکار؛ مانند برتری نماز واجب بر نماز مستحب است.”[134]
امام باقر(ع) نیز در این زمینه می فرماید: “افراد با ایمان ترجیح می دادند که اعمال واجب خود را آشکار کرده، اما مستحبات را به صورت پنهانی انجام دهند”.[135]
شاید دلیل این موضوع، آن باشد که در انجام واجبات، احتمال خودنمایی و ریا کمتر از مستحبات است، اما با این وجود، با انجام گروهی آن، می توان حس معنویت را در جامعه برانگیخت.
4. لزوم بهره گیری از دعا:
موضوع مهم دیگری که در ارتباط با دعا شایان توجه است، لزوم بهره گیری مناسب از دعا است. به عبارتی، دعا تنها آن نیست که انسان، کلماتی را بدون توجه به معنا و مضمون آنها بر زبان آورده و به همان اندازه دلخوش بوده و انتظار پیشرفت معنوی داشته باشد.
می دانیم که دعا، ارتباط انسان با خدا است و در این راستا، او باید بداند که با معبود و معشوق خویش چه می گوید.
با توجه به این نکته، می توان گفت که فردی و گروهی خواندن دعا برای افراد مختلف در رسیدن به چنین هدفی، متفاوت است. شخصی که زبان عربی را به خوبی می داند، اگر پنهانی و به صورت فردی، دعایی با آن زبان زمزمه کند، به دلیل آن که غالباً تمرکز انسان در خلوت ها بیشتر است، شاید بتواند بهرۀ معنوی بهتری از آن دعا ببرد، اما در طرف مقابل، شخصی که هیچ آشنایی با عربی نداشته و تصمیم دارد دعایی چون دعای ابو حمزه را در شب قدر بخواند، اگر بدون قصد خودنمایی در جمع افرادی شرکت کند که علاوه بر خواندن متن دعا، نکاتی از آن را به زبان رایج برگردانده و توضیحاتی در بارۀ آن ارائه دهند، مطمئناً بهره اش بیش از زمانی خواهد بود که بدون توجه به معنا، تنها به متن خوانی دعا بسنده کند.
علاوه بر آن باید دانست همان طور که آفت خودنمایی (ریا) ممکن است عبادات جمعی را تهدید کند، عبادات فردی نیز از طرف آفتی دیگر یعنی خودپسندی (عجب) تهدید می شود.
نتیجه نهایی
با آن که در بیشتر موارد، پاداش انجام پنهانی و انفرادی عبادات مستحبی چون دعا، برتر از انجام آشکار و گروهی آن قلمداد شده است، اما اگر هدف ارزشمند ارتباط با پروردگار، از سوی انگیزه های شیطانی مورد تهدید واقع نشود، هر دوی آشکار و نهان دعاها و دیگر عبادات، در نهایت به نفع انسان تمام خواهد شد و دعای همراه با اخلاص چه به صورت انفرادی خوانده شود و چه به صورت گروهی، تأثیر خود را برجای خواهد نهاد.
پروردگار در موارد فراوانی به این نکته اشاره می فرماید، از جمله:
الف: “إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا قَديرا”؛[136] اگر کردار نیکی را آشکار و یا نهان انجام دهید و یا از ستمی که به شما شده درگذرید، بدانید که خداوند، بخشنده و توانا است.
ب: “وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى”؛[137] تو گرچه آشکارا سخنی بگویی، ولی بدان که خدا آشکار و نهان را می داند.
ج: “إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُم”؛[138] اگر صدقه هایتان را آشکارا پرداخت کنید، کارتان ارزشمند است، اما اگر پنهانی به نیازمندان کمک کنید برایتان بهتر بوده و موجب بخشایش گناهانتان می شود.
و …
در نهایت، باید دانست که شیطان از وسوسه های خویش دست بر نمی دارد و هنگامی که انسان تنها است، سستی و خمودی را در جان او افکنده، او را از عبادت باز می دارد و با وسوسۀ احتمال ریا و خودنمایی، او را از شرکت در آن دسته مراسم عبادی که به صورت گروهی انجام می شود نیز منصرف می کند.
در برابر این ترفند شیطان، انسان باید به تدریج، اراده خود را تا اندازه ای تقویت کند که آشکار و نهان برای او یکسان بوده و مصداق این سرودۀ نغز سعدی شیرازی شود:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
دعا برای خودکشی کننده
از ديدگاه اسلام مالك همه چيز از جمله انسان، خداوند است. او است كه حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا كه او رخصت دهد، مجاز و جايى كه او اذن ندهد، غيرمجاز است. از جمله موارد، كشتن انسان است. در اين موضوع هيچ تفاوتى بين انتحار و ديگر كشى نيست، چرا كه اين كار سلب حق حيات از خود و يا ديگرى است. خداى سبحان انسان را از اين امر برحذر داشته، مىفرمايد: «و آن كس كه انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد گويا همه مردم را كشته است».[139]
مرگ و حيات يك نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد، ازاينرو در جايى كه اذن خداوند نيست، انجام دادن آن حرام و گناه کبیره است. این نفس فرقی ندارد که دیگری باشد یا انسان دست به خود کشی زند.
امام باقر (ع) نيز فرمودهاند: «مؤمن به هر بلايى مبتلا مىشود و با هر نوع مرگی مىميرد، ولى خودكشى نمىكند».[140]
امام صادق (ع) در بارۀ عاقبت خود کشی می فرمایند: «هر کس خود کشی کند، برای همیشه در آتش جهنم می ماند.»[141]،[142]
بی گمان گناه خودکشی بسیار بزرگ است، امّا هیچ وقت نباید از رحمت الاهی مأیوس و ناامید شویم؛ زیرا یأس از اوصاف کافران است[143] و خداوند تنها شرک را بدون توبه نمی بخشد، از این رو به اندازۀ وسعتان هر چه که از خیرات محسوب می شود؛ مثل اطعام، صدقه، و … برای آن مرحوم انجام دهید تا ان شاء الله روح وی آرام و در بهشت قرار گیرد.[144]
اما استغفار برای مطلق گنهکار؛ گرچه همه انسان ها حتی انسان های مؤمن و متقی، بی نیاز از عفو و بخشش و مغفرت الاهی نیستند، اما اصولاً طلب آمرزش و مغفرت برای افراد آلوده و گناهکار است و اینان هستند که به عفو و بخشش و مغفرت الاهی بیشتر از همه نیاز دارند. بنابراین فرزندان و نزدیکان چنین افرادی باید همواره برای این نیاز مندان واقعی دعا و طلب آمرزش کنند.
در این رابطه به نمایۀ «آمرزش گناه کبیره»، شمارۀ 843 (سایت اسلام کوئست: 914) مراجعه نمایید.
دعا و زبان عربی
دعا، سخن گفتن با خدا است و این به هر زبانی ممکن است و لازم نيست حتماً به عربى خوانده شود؛ حتى در نماز نیز دعا به زبان فارسى جايز است، ولی بهتر است دعاهايى كه از امامان (ع) صادر شده است با عنايت و توجه به معانى آنها، به زبان عربى خوانده شود. مطلب زير دليل اين امر را براى ما واضح مىسازد: همان گونه که قرآن سخن خداوند با بشر است، دعاها نیز سخن بشر با خداوند است؛ و به همین دلیل دعاهای وارد شده از امامان (ع) را قرآن صاعد می گویند، از اين رو این دعاها مانند قرآن، مشتمل بر حقايق و معارف عميقى هستند كه زبان عربى بهترين زبان براى بازگو كردن آنها است.
بنابر این خوب است هر مسلمان با معناى نماز و دعاها آشنا گردد تا بفهمد با خداى خود چه مىگويد، و در اين صورت است كه اعمال او خشك و بىروح تلقى نخواهند شد و سكوى پرواز او به سوى ابديت خواهند گشت.[145]
استجابت دعای گناه کاران
در برخی از اوقات با وجود ارتکاب گناه بنده ای، خداوند باز هم دعای او را مستجاب می کند که این ممکن است به دلایل زیر باشد:
1. همه گناهان مانع استجابت دعا نمی شوند، بلکه گروه خاصی از گناهان مانع استجابت دعا می شود.[146]
2. بنده گناهکار عمل یا اعمال خیری انجام داده است که خداوند استجابت دعا در بعضی موارد را پاداش آن کار خیر او قرار داده است؛ زیرا خداوند هیچ کار خیری را بدون پاداش نمی گذارد.[147]
3. پدر یا مادر یا یکی از اولیاء الله در حق او دعای خیری انجام داده اند که نتیجه آن عنایت پروردگار به این بنده گناهکار است و خواسته های او برآورده می شود؛ زیرا دعای پدر و مادر در حق فرزند –در صورت مصلحت- ردّ نمی شود.[148]
4. اثر ديگر گناه اين است كه شخص گناهكار لذت مناجات را از دست مىدهد و خداوند از این راه یعنی محروم کردن گناهکار از این لذت بزرگ او را تنبیه می کند.[149]
شيخ صدوق (ره) در كتاب ارزشمند “التوحيد” از امام هشتم (ع) نقل مىكند كه شخصى پرسيد: چرا خدا محجوب است؟ فرمودند: “او محجوب نيست، اين كه شما او را نمىبينيد در اثر كثرت گناهان است كه همانند پردهاى جلوى شهود فطرت را مىگيرد و نمىگذارد انسان با چشم فطرت خداوند را مشاهده كند”.[150]،[151] پس، دادن نعمت و برآورده شدن خواسته ها نمی تواند دلیل بر رضایت مندی خدا باشد و ای بسا جنبه استدراج داشته باشد که در متون دینی به آن اشاره شده است.[152]
به عبارت دیگر؛ در بعضی از موارد خداوند بندگان گناهکار خود را با دادن فرصت و نعمت های بیشتر تنبیه می کند. به این صورت که آنان مغرور شده و بیشتر در خطا و اشتباهات خود فرو می روند و بر عقوبت آنان افزوده خواهد شد. در قرآن مجید می خوانیم:” آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مىدهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اين كه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها، عذاب خواركنندهاى (آماده شده) است”.[153]
بنابراین، مستجات شدن بعضی از دعاهای گناهکاران دلیل بر آمرزش گناهان آنان نیست.
نگاه به دستان هنگام دعا کردن
در بارۀ این موضوع بیان چند نکته لازم است.
اول. در دعا لازم است که انسان با حالت تضرع و ابتهال درخواستش را بیان کند.
دوم. مستحبّ است در قنوت، انسان دست ها را رو به آسمان و پهلوى هم و در مقابل صورت و غير شست، انگشت هاى ديگر را به هم بچسباند و به كف دست ها نگاه كند.[154]
سوم. حضرت صادق (ع) فرمود: كيفيت دست بلند كردن براى دعا آن است كه كف دو دست را طرف آسمان بگيرد و دعا كند كه آن رغبت است، يا انگشت سبابه (دست راست) را به طرف راست و چپ حركت دهد كه آن تضرع است، يا دست ها را بلند كند مقابل صورت (كه سر انگشتان طرف آسمان باشد) و آن تبتل و ابتهال است (كه در آن حال آدمى چشم از همه خلق مي پوشد و فقط توجه به خدا دارد). و فرمود: هنگام دعا كردن كمال ابتهال را داشته باشيد و سعى كنيد در آن حال اشك ديدگان بر صورت جارى شود. و سزاوار است براى دعا كننده كه با وضو و رو به قبله باشد، و از جمله آداب دعا اختيار كردن جاهاى با شرافت (از قبيل مشاهد ائمه (ع) و روضات امامزادهها و مساجد) و اوقات شريفه است؛ مانند شب و روز جمعه و عرفه و تمامى ماه رمضان و وقت سحرها و وقت آمدن باران.[155]
امّا باید توجه داشت این حالاتی که بیان شد در هنگام دعا مستحب است و واجب نیست، بنابر این اگر شخصی به این امور عمل نکرد؛ مثلاً هنگام دعا به سمت آسمان نگاه کرد اشکالی ندارد.[156]
دعا برای مرتد
اگرچه در دعا کردن محدودیت چندانی نیست، اما استجابت دعا دارای شرایطی است که از جمله آنها، قابلیت فردی است که برای او می خواهیم دعا کنیم. دعا در باره افراد مرتدی که با اختیار، ایمان به خدا را ترک کرده و کفر را بر گزیده اند و با این حالت از دنیا رفته اند از این قبیل است که خود آنان قابلیت استجابت دعا را از بین برده اند. بنا بر این قرآن، پیامبر و مؤمنان را از دعا و طلب امرزش برای آنان نهی کرده است و می فرماید: “مَا كاَنَ لِلنَّبىِِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كَانُواْ أُوْلىِ قُرْبىَ مِن بَعْدِ مَا تَبَينََ لهَمْ أَنهَّمْ أَصْحَابُ الجْحِيمِ”؛ براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود كه براى مشركان (از خداوند) طلب آمرزش كنند، هر چند از نزديكانشان باشند (آن هم) پس از آن كه بر آنها روشن شد كه اين گروه، اهل دوزخند!”.[157]
بر اساس این آیه، استغفار براى مشركين از اين جهت جائز نيست كه امری لغو و بیهوده است؛ زیرا فردی که استحقاق عذاب و عقوبت الاهی را دارد از يكى از این دو صورت بيرون نيست، يا خداوند به دلیل تقصيرى كه از او سرزده قصد تنبیه و عقاب او را دارد، و يا بنده با خداى تعالى دشمن است، اگر از بنده گناهی سرزده باشد ولى بندهاش با او دشمن نباشد و بلكه اظهار تذلّل و خوارى كند، در اين صورت جاى اين هست كه به دلیل سعه رحمت او آدمى براى آن بنده طلب مغفرت كند، و از خداوند بخواهد كه به حال آن بندهاش ترحّم كند، اما اگر بنده با خدا سر دشمنى داشته باشد مانند مشركين معاند- و خود را بالاتر از آن بداند كه به درگاه خدا سر فرود بياورد، در چنين صورتى عقل صريح حكم مىكند به اين كه شفاعت و يا استغفار معنا ندارد، مگر بعد از آن كه آن بنده عناد را كنار گذاشته، به سوى خدا توبه و بازگشت كند و به لباس تذلّل و مسكنت درآيد.
و گرنه چه معنا دارد كه انسان براى كسى كه اصلا رحمت و مغفرت را قبول ندارد و زير بار عبوديت او نمىرود، استغفار نموده، از خدا بخواهد كه از او درگذرد. آرى، اين درخواست و شفاعت استهزاء به مقام ربوبيت و بازى كردن با مقام عبوديت است، كه به حكم فطرت عملى است ناپسند و غير جائز.
و خداوند اين جائز نبودن را به حق نداشتن تعبير كرده و فرموده:” ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا” يعنى پيغمبر و آنان كه ايمان آوردهاند حق ندارند استغفار كنند بعد از آن كه براى آنها معلوم شد كه …، و در تفسير آيه” ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ” گفته شد كه حكم جواز در شرع بعد از جعل حق است.[158]
از این آیه می توان استفاده کرد که دعا و طلب مغفرت برای مرتدهایی که با حالت کفر و الحاد از دنیا رفته اند نیز امری لغو و بیهوده است؛ زیرا آنان نیز با اختیار خود راه عناد و دشمنی با خدای خود را در پیش گرفتند؛ به همین دلیل استغفار برای آنان جایز نیست.
نقش دعا در فراگیری دانش و مطالعه
مطالعه به معنای نگریستن و دقت و امعان نظر در چیزی، برای فهمیدن و آگاهی یافتن از آن است، از این رو مطالعه با تأمل و دقّت و فهم همراه و توأم است و هر خواندنی که با این ویژگی ها و صفات همراه نباشد، نمی توان آن را مطالعه نامید.[159] بی شک رستن از جهل و وصول به اقیانوس دانش و آگاهی مستلزم فراهم آوردن شرایطی است که بدون تحصیل آن شرایط دست یابی به مطالعه مطلوب و مفید غیر ممکن خواهد بود.
اینک ما در این مقال جهت نیل به چنین هدف مبارکی به مهم ترین شرایط لازم برای تدارک یک مطالعۀ موفق اشاره می کنیم.
شرط اول: فرد مطالعه کننده باید با انگیزه و اشتیاق وافر و فراوان به مطالعه بپردازد؛ زیرا محرّکۀ اصلی هر کار و عملی شوق و علاقۀ به آن کار است.
شرط دوم: شادابی و نشاط و حوصله و بردباری جهت پرداختن به مطالعه است؛ زیرا در مواقع کسالت و دلتنگی، روح فاقد تحمل است و توانایی مطالعه و یادگیری را ندارد.
شرط سوم: انتخاب ساعات مناسب و دل انگیز؛ مانند سحر و صبح گاه که از قابلیت و توانایی بالاتری جهت فراگیری و به خاطر سپاری مطالب برخوردار است.[160]
اگر به صورت حرفه ای مطالعه می کنیم در هر وقت و هر ساعتی می توانیم مطالعه کنیم و بازدهی زمان ها با هم تفاوتی ندارد و همه ساعات برای ما لذّت بخش خواهد بود؛ زیرا بر اساس آزمایش های متعدّدی که برای تعیین زمان مناسب جهت مطالعه صورت پذیرفته و بازدهی مورد سنجش قرار گرفت، مشخص گردید که رجحانی بر انتخاب ساعات خاص بر سایر زمان ها وجود ندارد، اما این مسئله به اثبات رسیده که مطالعۀ بلافاصله بعد از خواب شبان گاهی نمی تواند بازدهی مطلوب و موفقی داشته باشد، ولی پس از 30-20 دقیقه بعد از بیداری مطالعه بلامانع است و بازدهی آن مطلوب خواهد بود.
اما چنان چه اهل مطالعه حرفه ای نیستیم، هر ساعتی که در آن ساعت تمایل و اشتیاق داریم به مطالعه بپردازیم و در زمان هایی که رغبتی به مطالعه نداریم، مطالعه را کنار بگذاریم.
شرط چهارم: هدفمند بودن مطالعات و انتخاب کتاب ها و موضوعات در خور تخصص و فهم و آشنایی و به کارگیری روش صحیح و علمی مطالعه به ویژه روش تندخوانی نه خواندن کلمه به کلمه و مکث روی کلمات که خود این روش از لحاظ علمی مورد تأیید نیست و موجب معطل گذاردن بخش عظیمی از ظرفیت مغز و هدر دادن وقت خواهد شد. علاوه بر آن فرد طالب مطالعه باید ساعات شبانه روز خود را برنامه ریزی نموده و بر اساس زمان بندی مشخصی به مطالعه بپردازد، به نحوی که این برنامه در طول هفته، ماه و سال قابل اجرا و عمل باشد و از هرگونه بی نظمی و آشفتگی مبرا باشد.
شرط پنجم: کسی که مطالعه می کند باید با جدیت و پشتکار سیر مطالعاتی خود را حفظ و هیچ عاملی نتواند وی را از مطالعه و تحقیق باز دارد، بلکه با کوشش و تلاش خود را به قله های رفیع دانش نایل گرداند.
شرط ششم: فرد محقق و دارای برنامه مطالعاتی، باید در طول شبانه روز ساعاتی را جهت استراحت و تفریح خویش اختصاص دهد و پس از هر 30-40 دقیقه مطالعه 5-10 دقیقه استراحت نماید، تا ضمن حفظ صحت و سلامتی خود با قوای آماده و مهیای جسمی و روحی مجدداً به مطالعه و تحقیق بپردازد.
شرط هفتم: محل مطالعه باید جایی آرام و بی سر و صدا و عاری از هرگونه زرق و برق و تزئینات و تجملات ظاهری و چشم نواز باشد و هر چیزی که موجب اختلال در تمرکز حواس می گردد، باید از آن محل برچیده شود. همچنین از نور و دمای مناسب و جریان هوای تازه نیز برخوردار باشد.
شرط هشتم: وسایل و ابزار مطالعه؛ مانند میز و صندلی باید ساده و استاندارد بوده و فرد مطالعه کننده نیز باید شناخت و آگاهی کافی نسبت به استفاده صحیح از آن را داشته باشد و نکات علمی و توصیه های پزشکی؛ مانند طریقۀ درست نشستن بر روی صندلی و برخواستن از صندلی و راه رفتن پس از ساعتی نشستن بر روی صندلی و انجام حرکات ورزشی نرم و سبک و حفظ فاصلۀ مناسب میان چشم و سطح صفحات (حداقل سی سانتیمتر) را مراعات نموده تا در دراز مدت دچار بیماری نگردد.
شرط نهم: با تلخیص نمودن و یادداشت برداری از موضوعات و سرفصل های مهم و کلیدی کتاب و با اعمال برجسته سازی و طبقه بندی مطالب می توان اشراف و احاطۀ بیشتری بر محتوای آن یافت.
شرط دهم: توکل، توسل و طهارت باطنی و معنوی به ویژه دائم الوضوء بودن نقش مهمی در فراگیری دانش دارد.
شرط یازدهم: تغذیه مناسب با تأمین مواد مورد نیاز بدن به ویژه مغز، امکان حرکتِ اندیشه در مسیری هموار را، فراهم می سازد. برنامه تغذیه می بایست به گونه ای تنظیم گردد که مواد مورد نیاز مغز برای فعالیت آن تأمین شود. استفاده از لبنیات، مواد پروتئینی، غلات، سبزیجات و میوه های تازه و خشکبار؛ مانند گردو، بادام و فندق توصیه می گردد.[161]
شرط دوازدهم: آراستن قلب به ذکر و یاد الاهی و طلب فهم بهتر و بیشتر و دعا کردن به زبان خود یا زبان عربی.
پيامبر بزرگوار ما (ص) كه داناترين آفريدگان است از خداى خويش چنان مىخواهد كه: “ربّ زِدْنِي عِلْماً”؛ خدایا بر علم من بيفزا.[162]
قرائت دعاهای زیر هم به شما توصیه می گردد:
1. “اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک و انشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین”؛ خدایا مرا از تاریکی های وهم و خیال بیرون آور و با نور فهم مرا گرامی دار، پروردگارا درهای رحمتت را بر ما بگشای و گنجینه های دانشت را بر ما بگستران! به رحمتت ای مهربان ترین مهربان ها”.[163]
2. “اللهم إني أعوذ بك أن أضل أو أضل أو أزل أو أزل أو أظلم أو أظلم أو أجهل أو يجهل علي اللهم انفعني بما علمتني و علمني ما ينفعني و زدني علما و الحمد لله على كل حال اللهم إني أعوذ بك من علم لا ينفع و من قلب لا يخشع و من نفس لا تشبع و من دعاء لا يسمع”[164]؛ خدایا به تو پناه می برم از این که گمراه کنم و یا گمراه گردم، بلغزانم و یا بلغزم، ستم کنم یا ستم بینم، به نادانی کشانم و یا خود دچار آن گردم. بار خدایا مرا با علمی که به من آموختی سودمند گردان و مرا به علمی رهنمون ساز که مرا سودمند افتد. خدایا بر مراتب علم و آگاهی من بیفزا . سپاس حقیقی در تمام حالات از آن خداوند متعال است. بار خدایا بتو پناه می برم از علمی که سودمند نیست و از قلبی که خشوع و انعطاف در برابر حق، بدان راه ندارد و از هوسی که سیر و اشباع نمی گردد و از دعایی که اجابت نمی شود.[165]
با خواندن این دعاها و یا در خواست فهم و درک، با هر دعایی و به هر زبانی به همراه رعایت شرایطی که بیان شد، فضای ذهن جهت دانش اندوزی و پژوهش مساعد و مهیا خواهد شد. اما باید توجه داشت که تنها با خواندن این دعا و بدون فراهم آوردن سایر شرایط مطالعه هیچ گاه نتیجۀ مطلوبی نخواهیم گرفت.[166]
دعا و تقویت حافظه
اموری را که در تقویت حافظه و فهم مؤثرند می توان به چند دسته تقسیم بندی نمود:
الف) امور معنوی:
1. ياد خدا (انجام امور عبادى و تکالیف شرعی به ويژه نماز اول وقت).
2. خواندن دعاهایی که برای تقویت حافظه مؤثر است، از امام معصوم نقل شده است كه از خدا بخواه كه عقل تو را قوى بگرداند و از خدا طلب فهم و درك نما.[167] به عنوان نمونه چند دعا که برای تقویت حافظه مؤثر است بیان می کنیم:
یک. دعایی که پيغمبر (ص) به اميرالمؤمنين (ع) براى حافظه تعليم نمود: «سبحان من لايعتدى على اهل مملكته، سبحان من لايأخذ اهل الارض بالوان العذاب، سبحان الرؤوف الرحيم، اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و بصرا و فهما و علما انك على كل شىء قدير».[168]
دو. سيدبن طاوس نقل مىكند كه براى احياى قلب اين دعا را سه بار بخواند:
«يا حى يا قيوم يا لااله الا انت اسئلك أن تحيى قلبى اللّهم صل على محمد و آل محمد». [169]
سه. دعای در هنگام مطالعه: «اللهم اخرجنى من ظلمات الوهم و اكرمنى بنور الفهم اللّهم افتح علينا ابواب رحمتك و انشر علينا خزائن علومك برحمتك يا ارحم الراحمين».[170]
چهار. هر روز بعد از نماز صبح پيش از آنكه تكلم كند بگويد:«يا حى يا قيّوم فلا يفوت شيئا علمه و لايؤده».[171]
3. خواندن قرآن به خصوص آية الكرسى.
4. اجتناب از چيزهايى كه باعث فراموشی مىشود مانند؛ معصیت و گناه، علاقه و وابستگی زیاد به دنیا، سرگرمی و اشتغال بیش از حد به آن و غمگین و محزون بودن برای مسائل دنیایی.[172]
5. كاهش اضطراب و كسب آرامش به ويژه هنگام مطالعه.
6. كاهش اشتغالات ذهنى.
7.تقويت تمركز و دقت.
گفتنی است، آنچه در مورد تقويت حافظه و هوش از كتب روايى و ادعيه بيان شد، علت تامه محسوب نمى شود. بعضى از عوامل مربوط به هوش و حافظه در اختيار ما نيست و مربوط به عوامل ژنتيكى و وراثتى است.
به عبارت ديگر، هوش و حافظه و استعداد هر انسانى برآيندى از عوامل متعدد وراثتى و محيطى است كه بعضى از اين عوامل در اختيار ما است. از قبيل آنچه در بالا گفته شد و بعضى از آنها از حوزه اختيار انسان خارج است؛ مانند نقش عوامل ژنتيكى اجداد گذشته. بنابراين نباید توقع داشت كه با انجام كارهاى فوق كه قطعاً مؤثر هستند معجزه ايجاد شود كه ناگهان بهره هوشى شخصی از 90 به 130 ارتقاء پيدا كند و اگر اين چنين نشد اعتقاد به اين توصيه هايى كه معصومان (ع) كرده اند كم شود.
برای اطلاع بیشتر به سؤال 808، نمایه «شرایط و دعای مطالعه» در سایت اسلام کوئست مراجعه بفرمایید.
دعا برای یافتن همسر دل خواه
در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی در این مورد آمده است:
شيخ و سيد از مفضل بن عمر روايت کردهاند که: گفت ديدم روزى حضرت امام جعفر صادق (ع) را که نماز جعفر به جا آوردند، پس دست ها را بلند کردند و اين دعا خواندند “يَا رَبِّ يَا رَبِّ” به قدرى که يک نفس وفا کند “يَا رَبَّاهْ يَا رَبَّاهْ” به قدر يک نفس “رَبِّ رَبِّ” باز به قدر يک نفس “يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ” باز به قدر يک نفس “يَا حَيُّ يَا حَيُّ” به قدر يک نفس “يَا رَحِيمُ يَا رَحِيمُ” باز به قدر يک نفس “يَا رَحْمَانُ يَا رَحْمَانُ” هفت مرتبه “يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ” هفت مرتبه. پس خواندند “اللَّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِکَ وَ أَنْطِقُ بِالثَّنَاءِ عَلَيْکَ وَ أُمَجِّدُکَ وَ لا غَايَةَ لِمَدْحِکَ وَ أُثْنِي عَلَيْکَ وَ مَنْ يَبْلُغُ غَايَةَ ثَنَائِکَ وَ أَمَدَ مَجْدِکَ وَ أَنَّى لِخَلِيقَتِکَ کُنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِکَ وَ أَيَّ زَمَنٍ لَمْ تَکُنْ مَمْدُوحا بِفَضْلِکَ مَوْصُوفا بِمَجْدِکَ عَوَّادا عَلَى الْمُذْنِبِينَ بِحِلْمِکَ تَخَلَّفَ سُکَّانُ أَرْضِکَ عَنْ طَاعَتِکَ فَکُنْتَ عَلَيْهِمْ عَطُوفا بِجُودِکَ جَوَادا بِفَضْلِکَ عَوَّادا بِکَرَمِکَ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ”. پس حضرت فرمود که اى مفضل هر گاه تو را حاجت ضرورى بوده باشد نماز جعفر را بخوان و اين دعا را بکن و حوائج خود را از خدا طلب کن که برآورده مىشود، ان شاء الله تعالى.[173]
ظاهرا در توصیه های آیت الله بهجت (ره) آمده است که؛ دخترانی که می خواهند ازدواج کنند و همسر دلخواهی به خواستگاری آنان نیامده است، نماز جعفر طيار (ع) بخوانند و پس از آن دعاي که در زاد المعاد مجلسي آمده (اين دعا از امام جعفر صادق (ع) توسط مفضل بن عمر روايت شده و در مفاتيح در ضمن نماز جعفر طيار ذکر شده است) خوانده شود و بعد از آن به سجده رود و تلاش کند که حتما گريه کند گرچه به مقدار کم و همين که چشمش را اشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد. و اين اعمال را تا زماني که حاجتش روا شود انجام دهد، و اگر حاجتش روا نشد بداند که يا کم خوانده و يا با اعتقاد کامل نخوانده است.[174]
نمایه های مرتبط:
1. شرایط و راه های استجابت دعا، 2145 (سایت اسلام کوئست: 2269).
2. دعا و توسل برای ازدواج با فردی از جنس مخالف، 2524 (سایت اسلام کوئست: 2759).
3. سریع الاجابه ترین دعاها، 871 (سایت اسلام کوئست: 1087).
دعا برای غلبه بر دشمن
همان گونه که می دانیم مقابله با ظلم و بی عدالتی و برخورد با ظالمان وظيفه همگان است. جهاد در راه خدا، دفاع فرهنگی، امر به معروف و نهي از منكر و … از مصادیق و موارد این مقابله هستند.
نوع ديگر از اين مبارزه و نبرد، دعا برای نابودی و از بین رفتن دشمنان و ظالمان است. اين نوع از مبارزه؛ یعنی دعا و استمداد از نيروهای آسمانی و قدرت لايزال و شكست ناپذير الاهی سيرۀ انبيا و اولیای الاهی بوده است.
امام سجاد (ع) در یکی از دعاهایش عرضه می دارد: “اللَّهُمَّ اغْزُ بِكُلِّ نَاحِيَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى مَنْ بِإِزَائِهِمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلائِكَةٍ مِنْ عِنْدِكَ مُرْدِفِينَ حَتَّى يَكْشِفُوهُمْ إِلَى مُنْقَطَعِ التُّرَابِ قَتْلا فِي أَرْضِكَ وَ أَسْرا، أَوْ يُقِرُّوا بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ. (9) اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ أَعْدَاءَكَ فِي أَقْطَارِ الْبِلادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْكِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّيَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْكِ، الَّذِينَ تَخْفَى أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَيْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ، وَ أَشْرَفْتَ عَلَيْهِمْ بِقُدْرَتِكَ .(10) اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِينَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الاحْتِشَادِ عَلَيْهِمْ. (11) اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الاحْتِيَالِ، وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْدا مِنْ مَلائِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ. (12) اللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِيَاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ، وَ أَطْعِمَتَهُمْ بِالْأَدْوَاءِ، وَ ارْمِ بِلادَهُمْ بِالْخُسُوفِ، وَ أَلِحَّ عَلَيْهَا بِالْقُذُوفِ، وَ افْرَعْهَا بِالْمُحُولِ، وَ اجْعَلْ مِيَرَهُمْ فِي أَحَصِّ أَرْضِكَ وَ أَبْعَدِهَا عَنْهُمْ، وَ امْنَعْ حُصُونَهَا مِنْهُمْ، أَصِبْهُمْ بِالْجُوعِ الْمُقِيمِ وَ السُّقْمِ الْأَلِيمِ. (13) اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِكَ، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِكَ لِيَكُونَ دِينُكَ الْأَعْلَى وَ حِزْبُكَ الْأَقْوَى وَ حَظُّكَ الْأَوْفَى فَلَقِّهِ الْيُسْرَ، وَ هَيِّئْ لَهُ الْأَمْرَ، وَ تَوَلَّهُ بِالنُّجْحِ، وَ تَخَيَّرْ لَهُ الْأَصْحَابَ، وَ اسْتَقْوِ لَهُ، الظَّهْرَ، وَ أَسْبِغْ عَلَيْهِ فِي النَّفَقَةِ، وَ مَتِّعْهُ بِالنَّشَاطِ، وَ أَطْفِ عَنْهُ حَرَارَةَ الشَّوْقِ، وَ أَجِرْهُ مِنْ غَمِّ الْوَحْشَةِ، وَ أَنْسِهِ ذِكْرَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ. (14) وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النِّيَّةِ، وَ تَوَلَّهُ بِالْعَافِيَةِ، وَ أَصْحِبْهُ السَّلامَةَ، وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ، وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ، وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ، وَ أَيِّدْهُ بِالنُّصْرَةِ، وَ عَلِّمْهُ السِّيَرَ وَ السُّنَنَ، وَ سَدِّدْهُ فِي الْحُكْمِ، وَ اعْزِلْ عَنْهُ الرِّيَاءَ، وَ خَلِّصْهُ مِنَ السُّمْعَةِ، وَ اجْعَلْ فِكْرَهُ وَ ذِكْرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ إِقَامَتَهُ، فِيكَ وَ لَكَ”؛[175]
بارالها، مسلمانان ستمديده را در برابر دشمنان مشركشان به جنگ برانگيزان و ايشان را با صفوف پياپی فرشتگانت ياری فرما تا دشمنان را در اقصی نقاط بكشند يا اسير كنند يا اين كه دشمنان تسليم حق شوند و اقرار كنند كه تو خدايی هستی كه هيچ خدايی جز تو نيست، تنها و بدون شريكی. بارخدايا، اين سرنوشت را بر همۀ دشمنانت در همۀ مناطق عالم تعميم ده: از هند، روم، تركستان، كرانه های خزر، حبشه، نوبه، زنگبار، سرزمين مسقالبه، ديالمه و ديگر طوايف و مناطق مشركان كه نام و نشانشان پوشيده است و تو خود آنان را می شناسی و به قدرت خود بر آنها تسلط داری… خداوندا، مشركان را چنان به يك ديگر مشغول ساز تا از دستبرد به مرزهای مسلمانان بازمانند و با كاستن عددشان، از كاستن مسلمين بازدار و رشتۀ اتحادشان را با تفرقه بر هم زن تا از همدستی عليه مسلمانان بازمانند. خدايا، دلهايشان را از آرامش و بدنهايشان را از توانايی بی بهره كن و راه چاره را به رويشان ببند و اندامشان را در رويارويی با مردان مسلمان سست گردان و در دلشان از درگير شدن با دليرمردان اسلام هراس و ترس بيفكن و سپاهی از ملائكه ات را برای ترس و عذاب بر آنان برانگيز، چنان كه روز بدر چنين كردی، تا بدين سان بنيانشان را بركنی و شوكتشان را ريشه كن سازی و جمعيتشان را پراكنده كنی.
قرآن دعاي حضرت نوح پیامبر (ع (برای محو كامل كافران را اين گونه بيان كرده است:
” رَبِّ لاَتَذَر عَلَي الاَرضِ مِنَ الكافِرينَ دَيّاراً اِنَّكَ اِن تَذَرهُم يُضِلُّوا عِبادَكَ وَلا يَلِدُوا اِلاّ فاجِراً كَفّاراً”؛[176] پروردگارا، هيچ كس از كافران را بر روی زمين مگذار؛ زيرا اگر آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند.
دعای حضرت موسی برای نابودی فرعون و فرعونیان:
“رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ”؛موسى گفت: … اى پروردگار ما، اموالشان را تباه ساز و دلشان را سخت كن. ايمان نمىآورند تا آن گاه كه عذاب دردآور را بنگرند[177].
این دعا نیز براي غلبه بر دشمن و همچنين رفع هم و غم مداومت بر آن مجرب می باشد:
“سبحان اللّه كما ينبغي للّه و الحمد للّه كا ينبغي للّه و لا اله الا اللّه كما ينبغي للّه و اللّه اكبر كما ينبغي للّه و لا حول و لا قوه الا باللّه و صلّی اللّه علی محمد النبي و علی اهل بيته و جميع المرسلين و النبيين حتی يرضي اللّه”.
البته دعاهای دیگری هم در کتب ادعیه مانند مفاتیح الجنان بیان شده است.
گفتنی است دعاهایی مانند دعای توسل نیز اگر به همین نیت خوانده شود باعث پیروزی خواهد بود.
نمایه های مرتبط:
شرايط استجابت حتمى دعا، 197 (سایت اسلام کوئست: 983).
شرایط و راههای استجابت دعا، 2145 (سایت اسلام کوئست: 2269).
توسل و دعا در قرآن، 5375 (سایت اسلام کوئست: 5639).
نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، 721 (سایت اسلام کوئست: 764).
سریع الاجابه ترین دعاها، 871 (سایت اسلام کوئست: 1087).
دعا و تأثیر آن بر آب
برای تبیین و روشن شدن هر چه بهتر شدن موضوع آن را در چند محور جداگانه پی می گیریم.
ارتباط دعا و آب در متون دینی
در متون دینی آمده است که، حضرت موسی (ع) برای قوم خود طلب آب کرد و ذات حق تعالی در اجابت او، دوازده چشمه را جاری کرد[178]؛ و یا پیامبر اسلام (ص) برای قوم خود طلب باران کرد که باران زیادی هم آمد.[179] در دعاها؛ دعای طلب باران نیز وارد شده است[180]، که تأثیر دعا در این زمینه را به خوبی نشان میدهد؛ زیرا اگر تأثیری نداشت امام معصوم(ع) امر به دعا نمی فرمود.
تأثیر دعا به همراه نماز، در پیدایش آب:
نماز استسقاء یکی از نمازهای مستحبی است که همانند نماز عید فطر و قربان دو رکعت است، البته با این فرق عمده که به جای قنوت آن، طلب رأفت و رحمت ذات حق تعالی برای پیدایش آب می شود.
تأثیر نوشتن دعا و در آب انداختن آن:
برطبق روایات؛ چنین دعایی باعث رفع هر حاجتی و امن از هر ترسی است؛ مثل نوشتن دعای «بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم انی اتوجه الیک …» و یا نوشتن دعای: «بسم الله الرحمن الرحیم من العبد الذلیل الی المولی الجلیل…» و پیچاندن و انداختن آن در آب چاه یا آب جاری.
تأثیر دعا به همراه خواندن سوره هایی یا آیاتی از قرآن کریم:
روایاتی وارد شده است که برای رفع هر دردی یا درد سر و یا درد شکم، خواندن چهل مرتبه سوره حمد بر ظرفی از آب و ریختن آن بر روی مریض، باعث رفع درد شدید می شود و … .
همچنین دعا به همراه نوشتن سوره هایی یا آیاتی از قرآن کریم و به دنبال آن شستن آن سوره ها و خوردن یا کشیدن آن به روی بدن برای حفظ حافظه و یا درد چشم مؤثر است.
و نیز در کتب دعا آمده است که خواندن و دمیدن سوره هایی، در ظرفی از آب و ریختن آن به سر و صورت، باعث به هوش آمدن انسان بی هوش می شود.[181]
تأثیر خواندن دعا به هنگام نوشیدن آب:
این دعا هم قبل و هم بعد از نوشیدن هر آبی، سفارش شده است که در واقع رنگ الاهی دادن، حتی به ساده ترین کار آدمی است و بیانگر توحید افعالی، توحید ربوبی، تمجید الاهی، ستایش الاهی، حلم و رأفت الاهی است.[182]
نتیجه این که، از مجموع روایات اسلامی که در آنها به تأثیر دعا بر آب و تأثیر آب در استجابت دعا، اشاره شده است، می توان پی برد که ارتباط تنگاتنگی بین این دو مقوله، وجود دارد؛ و این چیزی که با کشفیات علمی روز هم مورد تأیید قرار گرفته است؛ همانند تأثیرات مثبت دعا بر بلورهای آب که توسط دانشمند ژاپنی صورت پذیرفته است.
دعا نویسی
آنچه در دعا مهمّ است تلاش برای کسب شرایط و حالات دعا است؛ یعنی انسان سعی کند با حصول این شرایط مقدمات استجابت دعا را فراهم نماید.
البته این به معنای آن نیست که دعای صاحبدلان در حق انسان مؤثر نیست و نمی توان در این راه از اولیای الاهی کمک گرفت و به آنان توسّل جست یا توسل به آنان بی فایده است،[183] اما باید توجه داشت افرادی که امروزه به اسم دعا نویس اقدام به این کار می کنند، غالباً قابل اعتماد نیستند، امّا شماری نیز وجود دارند که قابل اعتماد و استفاده هستند.
برای آگاهی بیشتر، نک:
نمایه: نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال 721.
مشروعیت دعا نویسی برای رفع گرفتاری ها
خواندن و نوشتن دعاهای مأثور (مستند به معصومان و معتبر) برای رفع گرفتاری هایی؛ مانند بیماری، چشم زخم و وسوسه و…از نظر اسلام و فقها و مراجع امری صحیح و پسندیده است. مقام معظم رهبری در پاسخ به سؤالی در زمینه دعا و دعا نویسی و تبرک به دعاها فرموده اند: اگر دعاها از ائمه اطهار (ع) نقل و روايت شده باشند و يا مضامين آنها حق باشد، تبرّك جستن به آنها اشكال ندارد. همان گونه كه تبرّك جستن به دعاهاى مشكوك به اين اميد كه از معصوم (ع) باشند، اشكال ندارد.[184] ایشان همچنین در بارۀ اجرت دعا نویسی فرموده اند:” دريافت يا پرداخت مبلغى به عنوان اجرت نوشتن دعاهاى وارده اشكال ندارد.”[185]
فقیه و مرجع بزرگوار تقلید حضرت آیت ا.. گلپایگانی (ره) در پاسخ به این سؤال که ” عدّهاى از مردم به منظور برطرف شدن گرفتاری ها يا مثلا پيدا شدن گم شده و مانند اينها به دعا نويس مراجعه مىكنند و از وى تقاضاى دعا يا فال يا سحر مىكنند و او هم خبرهائى مىدهد كه گاهى درست از آب در مىآيد، آيا مشروع است يا خير؟”، فرموده اند: “نوشتن دعاهاى مأثوره براى برطرف شدن گرفتاري ها مانع ندارد، ولى توسّل به فال و سحر و خبر دادن از خفاياى امور اشخاص كه راضى به افشاى آن نيستند جايز نيست.[186]
اما در مورد چیزهایی مثل تخم مرغ شکستن و نوشتن حروف و لغات و کلمات و سوزاندن آنها، برای رفع چشم زخم و وسوسه که دلیل معتبری برآن نداریم نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد، بلکه در صورتی که سوزاندن اوراقى كه در آن اسم جلاله و آيات قرآنى و اسامی پیامبر(ص) و ائمه (ع) نوشته شده است بى احترامى محسوب شود، جايز نيست.
همچنین باید توجه داشت افرادی که امروزه به اسم دعا نویس اقدام به این کار می کنند، غالبا قابل اعتماد نیستند.
استغفار در دعا و عصمت امام علی (ع)
یکی از صفات ائمه (ع) و شخص امام علی(ع)، «عصمت» است. عصمت ملکه ای علمی و عملی است که انسان را از جهل، خطا، سهو، نسیان و مغالطه در اندیشه و تفکر نگه می دارد؛ بنابراین، معصوم، هم در بخش علم، از فهم ناصحیح به دور است و هم در بخش عمل، محفوظ از کار ناروا است.[187] به همین دلیل است که این حضرات لیاقت و شایستگی مقام والای امامت را داشتند و به این مقام منصوب شدند.
ائمه طاهرین (ع) عصارۀ نظام آفرینش و مظهر هدایت خدایند؛ نه تنها کار، گفتار و سکوت آنان هدایت است که میزان هدایتند و با این میزان، ضلالت و گمراهی و ایمان و کفر مشخص می شود. از این رو، سخن و سیرۀ ایشان برای هرکسی و هر سالک به سوی خدا، حجت و دلیل است؛ زیرا آنان معصوم اند و در سیره معصوم(ع) هیچ گونه شائبه گمراهی و گناه نیست.
اما این که در دعاهای رسیده از اهل بیت (ع) می بینیم که آنها از خداوند طلب آمرزش می کنند و یا خود را گناهکار می دانند؛ مثلاً امیرالمؤمنین (ع) در مناجاتش عرض می کند: “پروردگارا در آن حالی که غفلت مرا گرفته است ای کاش می دانستم حالم چگونه است؟ آیا از من رویگردانی یا به من نظر داری؟”؛ این تعبیرات نه به واسطه آن است که معصوم گناه می کند، بلکه باید گفت غفلت دارای مراتبی است، آن مرتبه ای که مربوط به معصوم است، ما عاجز از ادراک آن هستیم؛ زیرا وقتی که امام معصوم سرگرم خوراک خوردن یا سخن گفتن با این و آن است، با آن توجه تامّی که در نماز دارد، یکسان نیست و این کمبود را برای خود، غفلت و ذنب می شمارد و از آن طلب آمرزش می نماید. و این به خاطر عظمت مقام و دوام عبودیت و ادب تامّ آنان است که در برخی از حالات که لازمه مقام بشری است میسّر نمی شده، لذا این حالت های بشری را برای خود گناه می شمرده اند. و گرنه آنان از هر گناه کبیره و صغیره و مکروه معصومند.[188] معصومان (ع) گرچه همواره با ابلیس و دیگر شیاطین درگیر و در چالش های اخلاقی و معنوی بودند، امّا به توفیق الاهی هیچ گاه نلغزیدند چنان که قرآن مجید در باره پیامبر (ص) می فرماید: “و چیزی نمانده بود که تو را از آن چه به سوی تو وحی کردیم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندی و در آن صورت تو را به دوستی خود بگیرند و اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعاً نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی”.[189] بنا بر این گناهی که معصومان (ع) راه گریزی از آن ندارند و برای جبران آن ناله سر می دهند، آلودگی به محرّمات الاهی نیست؛ بلکه از آن جهت که هر که در درگاه الاهی مقرّب تر است، خداوند معیار سنجش اعمال او را دقیق تر قرار داده و او به دلیل عظمت مقام چیزی را گناه می شمارد که دیگران به سادگی از کنار آن می گذرند.[190] چنان که مرحوم اربلی فرموده است: “پیامبران و امامان – که سلام خدا بر آنان باد- همواره در یاد خدا به سر می بردند و در بالاترین مراتب قرب الاهی ره می سپردند و پیوسته در این اندیشه بودند که مبادا لحظه ای از یاد او غافل گردند. پس هرگاه اندکی از این مرتبه بالا فروتر می آمدند و از سر نیاز به اموری همچون خوردن و آشامیدن، حلّ و فصل مسائل اجتماعی روی می آوردند، این را گناهی بزرگ برای خویش می شمردند. استغفار و توبه آنان نیز از چنین اعمالی بوده است.”[191]
مناجات منسوب به امام سجاد (ع)
موضوع این نوشتار دعایی است منسوب به امام سجّاد (ع) که آن حضرت به خداوند عرضه می دارد: “خدایا من در کلبه کوچک خود چیزی دارم که تو در عرش خودت هم نداری: من چون تویی را دارم و تو مثل خودت را نداری!”.
این جمله به صورت های مختلفی در بین بعضی از افراد شنیده می شود از جمله:
1. “همان متن دعایی که در بالا نقل شده است”.
2. “خدايا من در اين خانۀ درويشی خود چيزی دارم كه تو در عرش آسمانيت آن را نداری من خدايی مثل تو دارم ولی تو خدايي مثل خود نداری”.
3.”خدایا من در کلبه گدائی خود چیزی را دارم که تو در عرش کیریائی خود نداری من چون تویی دارم و تو چون خود نداری”.
اما گوینده این سخن کیست ؟ بعضی این سخن را به امام سجاد (ع) و در جای دیگری به امام جعفر صادق (ع) و بعضی آن را به حضرت موسی (ع)[192] نسبت داده اند، اما هیچ آدرسی برای این نسبت بیان نشده است. به هر حال علی رغم جست و جوهای فراوان دلیلی برای استناد این سخن به یکی از ائمه معصومین (ع) پیدا نکردیم.
اشكالی كه بر ظاهر اين سخن وارد می شود اين است كه دلیل احتیاج مخلوقات به آفریدگار و ربّ و مربی، فقر و نقص آنان است و باید انسان این احتیاج را درک کند و خود را محتاج خداوند بداند. در حالی که خداوند کمال مطلق است و هیچ احتیاجی ندارد تا با کمک غیر خود آن را برطرف کند. و احتیاج او به غیر خود برای او ارزش و کمالی نیست. بنابراین، از این دیدگاه سزاوار نیست که کسی نسبت به خدا فخر فروشی کند که خدایا من چیزی دارم که تو نداری.
برخی معتقدند که چنین سخنی نمی تواند سخن معصوم باشد؛ زیرا گرچه ظاهر زیبایی دارد، ولی به دلیل اشکالی که مطرح شد هم چنین عدم دست یابی به سند این روایت نمی توان آن را پذیرفت.
ولی از طرف دیگر با توجه به مضمون برخی روایات و ادعیه و با کنار هم نهادن آنها به نظر می رسد که مضمون این مناجات قابل استخراج است.
از جمله در روایتی آمده است: حضرت داود در مناجات عرض کرد: خدایا برای هر پادشاهی خزانه ای است، پس خزانه تو کجا است؟ خطاب شد برای من خزائنی است از عرش عظیم تر و از کرسی وسیع تر … و آن “دل” است.[193]
در تأیید این مطلب در روایت دیگری آمده است: “قلب المؤمن عرش الرحمن”؛[194] قلب مؤمن عرش رحمان است. بنابر این روایت خزانه اصلی اسما و صفات الاهی قلب بندۀ مؤمن و انسان کامل است، نه آسمان ها و عرش.
همچنین در قرآن می خوانیم که خداوند امانتی را به زمین و آسمان ها عرضه کرد، ولی غیر از انسان هیچ موجودی تاب تحمّل آن را نداشت.[195]
پس طبق صریح این عبارات، انسان در قلب خویشتن که خانه عشق و عبودیت است گوهری دارد که در عرش هم نیست و البته این انسان کامل است که این گوهره را قدر شناخته و حق آن را ادا کرده است و از همین رو است که گفته می شود: انسان مظهر اسما و صفات الاهی است.
با این توصیف جا دارد که در مقام مناجات گفته شود: خدایا من در کلبه گدائیم یعنی در خانه دلم که کانون نیاز و فقر است چیزی دارم که در عرش کبریائی تو نیست و البته آن گوهر عبودیت تو است که در قلب من نهاده ای و به این واسطه است که من چون تویی دارم و بدان فخر می کنم، از آن روی که کنه عبودیت من همان ربوبیت تو است.[196]
از طرفی مضمون بخش دوم این کلام: “خدایا من چون تویی دارم …” شباهت کامل به این دعای مشهور حضرت علی (ع) دارد: “خدایا این فخر مرا بس که خدایی چون تو دارم؛ تو آن گونه ای که من دوست دارم، پس مرا هم آن گونه گردان که تو دوست داری”.[197]
با این اوصاف تمامی این کلمات به مفهوم واحدی اشاره دارد که در مقام عبودیت و عشق القا شده است، نه در مقام برتری جویی و اعلام بی نیازی نسبت به خدا.
نکتۀ دیگری که لازم است در این جا بدان پرداخته شود؛ این است که بر اساس روایات معصومان در مقام دعا و مناجات چگونه باید با خداوند سخن گفت؟ از سویی در روایات مختلف تأکید شده است که ادعیۀ نقل شده به همان گونه که معصومان فرموده اند خوانده شود و نباید در آن دخل و تصرفی صورت گیرد، ولی در بسیاری از روایات دیگر فرموده اند: بهترین دعا دعایی است که در آن فرد با زبان حال خود و بدون هیچ تکلفی با خداوند حرف بزند و مناجات کند و عاجز ترین فرد هم کسی است که از این کار عاجز باشد.
بنابراین در عین حال که از جنبه استناد برخی کلمات به معصومان باید دقت های لازم به عمل بیاید، ولی در مورد محتوای برخی جملاتی که در مقام انس و مناجات از طرف برخی افراد یا عرفا و حتی مردم عادی گفته شده است نمی توان مناقشه های کلامی را دخیل دانست؛ چرا که اصل در مناجات با خدا غلبه محبت الاهی است، نه تکلف گویی و تقلید و امور تصنعی و به راستی هم عاجز ترین انسان کسی است که از برقرار کردن چنین ارتباطی با خدای خود ناتوان است.
دعا و قسم دادن خدا به پنج تن و بقیه معصومان (ع)
دعا (در خواست بنده از پروردگار ) بسیار امر مطلوبی است و خداوند متعال بندگانش را به استفاده از دعا امر کرده است و به بندگانش وعده استجابت آن را داده است می فرماید: “بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم…”.[198] بنابر این دعا در همه حال، همه جا، به هر زبان و برای هر نوع حاجت و درخواست و نیازی مطلوب بوده و مورد توجه خداوند متعال است. یکی از بهترین شیوه های دعا این است که انسان قبل از درخواست خود، خداوند را به حق کسانی که در نزد او ارزش و اعتبار دارند قسم بدهد و سپس خواسته خود را از خداوند درخواست نماید.
برای این که خدا را قبل از دعا كردن به پنج تن و بقیه معصومان قسم بدهیم، می توانیم این طور بگوئیم: “اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ”.[199] و سپس خواسته خود را از خداوند مهربان و بخشنده طلب کنیم. یا بگوئیم:” اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ علی و فاطمه والحسن و الحسین”. یا بگوئیم:”اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ نَبِيِّكَ الْمُصْطَفَى وَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ وَ وَصِيِّ رَسُولِكَ الْمُرْتَضَى وَ بِحَقِّ الزَّهْرَاءِ مَرْيَمَ الْكُبْرَى سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سِبْطَيْ نَبِيِّ الْهُدَى وَ رَضِيعَيْ ثَدْيِ التُّقَى وَ بِحَقِّ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ قُرَّةِ عَيْنِ النَّاظِرِينَ وَ بِحَقِّ بَاقِرِ عَلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْخَلَفِ مِنْ آلِ يس وَ بِحَقِّ الصَّادِقِ مِنَ الصِّدِّيقِينَ وَ بِحَقِّ الصَّالِحِ مِنَ الصَّالِحِينَ وَ بِحَقِّ الرَّاضِي مِنَ الْمَرْضِيِّينَ وَ بِحَقِّ الْخَيِّرِ مِنَ الْخَيِّرِينَ وَ بِحَقِّ الصَّابِرِ مِنَ الصَّابِرِينَ وَ بِحَقِّ النَّقِيِّ وَ السَّجَّادِ الْأَصْغَرِ وَ بَرَكَاتِهِ لَيْلَةَ الْمُقَامِ بِالسَّهَرِ وَ بِحَقِّ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الرُّوحِ الطَّيِّبَةِ سَمِيِّ نَبِيِّكَ وَ الْمُظْهِرِ لِدِينِكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّهِمْ وَ حُرْمَتِهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا قَضَيْتَ بِهِمْ حَوَائِجِي”.[200] و سپس حاجات و نیازمندی های خود را از پروردگار متعال طلب کنیم.
برای آگاهی بیشتر به پاسخ سؤالات زیر مراجعه فرمائید:
1. سؤال 897 (سایت اسلام کوئست: 984)، نمایه: دعا و زبان عربی.
2. سؤال 2145 (سایت اسلام کوئست: 2269)، نمایه: شرایط و راه های استجابت دعا.
کتاب های دعا و علم جفر
در میان علوم گوناگون و مختلف بشری، برخی از علوم از فواید و ثمرات کمتری برخوردارند و در مقایسه با اکثر علوم که بهره های علمی و عملی فراوانی دارند، از بهره های ناچیزی بهره مندند، از میان این گونه علوم کم بهره می توان علوم غریبه را نام برد؛ مثل: جفر، رمل[201]، نجوم و … البته این علوم با سحر و جادو اختلاف فاحشی دارند علوم غریبه از طریق تعلیم و یادگیری اصول خاصی به کار برده می شود ، هدف و غرض اصلی علوم غریبه خبر از آینده و حالات و احوال اشخاص از طریق معادلات و روش های خاص است که فقط در مواردی به حقیقت می رسد نه در تمام موارد، و به همین جهت در دین مبین اسلام که حقیقتاً کامل ترین و جامع ترین ادیان الاهی است، آموزش و یادگیری و به کار بردن آنها مورد تشویق واقع نشده است[202]؛ اما تعلیم و یادگیری و به کار بستن سحر و جادو به تصریح همۀ مراجع عظام تقلید حرام است، مگر این که غرض عقلایی و شرعی داشته باشد.[203] چرا که مقدمه و ذی المقدمه آن از مصادیق حرام الاهی است، و ریاضت های غیر شرعی و احضار جنیان و … خصوصاً هنگامی که سبب کارشکنی در امور روزمره مردم گردد، مورد نهی شارع مقدس قرار گرفته است؛ و به همین دلیل هیچ گاه علمای دین که موظف اند از کتاب الاهی یعنی قرآن و سنت نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اقدام به تبلیغ و نشر معارف الاهی کنند، از علوم و کتبی که در راستای این مهم نباشد استفاده نکرده و نمی کنند، اما اگر برخی از بزرگان شیعه از علوم غریبه بهره ای دارند، هیچ گاه آن را اظهار نمی نمایند، چنان که معلم ثانی ابونصر فارابی در علم جفر رساله ای می نویسند، ولی پس از مدّتی آن را از بین می برند و می فرمایند دوست ندارم اثر علمی من پیرامون این علم باشد[204] و در این رابطه علامه حسن زاده آملی می نویسند که (علم) جفر مثل حفر (کندن و حفاری) است گاهی به گنج می رسد و گاهی تنها رنج است.[205]
نکته پایانی این که با توجه به جایگاه کتب ادعیه که اکثراً مأثور از اهل بیت (ع) است، آنچه بر ما لازم است و سفارش و تأکید بر آن شده تعلیم و یادگیری و استفاده از آنها است؛ چرا که در سایه توجه به این مهم ارتباط خالق و مخلوق دائماً برقرار و نیازهای انسان بر طرف می شود و احتیاج به کتاب های رمل و جفر و… ندارد.
برای اطلاع بیشتر نک:
1. کفایة الرمل، سید جواد ذهنی تهرانی.
2. نمایه “حرام نبودن مشاهده سحر و مطالعه درباره آن، سؤال 677” سایت اسلام کوئست.
3. نمایه “ارتباط با موجودات عوالم ديگر، سؤال 293” سایت اسلام کوئست.
4. نمايه “توانايى شيطان و جن، سؤال 883” سایت اسلام کوئست.
5. نمایه “ارتباط انسان با جن، سؤال 606” سایت اسلام کوئست.
6. نمایه “انسان و ارتباط با جن، سؤال 468” سایت اسلام کوئست.
اعتبار کتاب های دعا
در این مقال بیشتر تلاش می کنیم پیرامون کتاب هایی که بیشتر در این زمینه مطرح هستند بیان و سپس پیرامون آن بحث مان را دنبال کنیم؛ از جملۀ آن کتاب ها: مصباح الزائر، و بلدالامین، مصباح کفعمی، اقبال و مزار کبیر و کتاب هایی را که علامه مجلسی در کتاب مزار به آنها استناد کرده است.
برای تبیین موضوع بحث را در سه محور پی می گیریم.
1. كتاب هاى ياد شده از ديدگاه مؤلفان و مرحوم مجلسى قابل بررسى و توجه است.
از يك سو بايد گفت: نويسندگان اين كتاب ها عنايت ويژهاى به كتاب هايشان داشتهاند و به اعتبار روايات و مطالب آن اعتراف نمودهاند، و از سوى ديگر مرحوم مجلسى نسبت به آن كتاب ها و نويسندگان آنها عنايت و عظمت خاصى قائل است.
از باب نمونه: مؤلف كتاب مزار كبير شيخ عبد اللّه محمد بن جعفر المشهدى، معروف به “ابن المشهدى” است.
اوّلاً: مؤلّف در مقدمه كتابش مىگويد: من در اين كتاب زيارات گوناگونى را براى مشاهد مشرّفه و مطالبى كه پيرامون ترغيب به مسجدهاى مبارك است و دعاهاى برگزيده و مناجاتها را، با سندهايى آوردهام، كه متصل به راويان موثق است و آنان اين كلمات را به سادات و بزرگان دينى مىرسانند.
ثانياً: مؤلّف يكى از مشايخ و بزرگان اماميه است كه در اجازات نامش آمده است و بزرگانى از او به عظمت ياد كردهاند!؛ مثلاً مرحوم شيخ حرّ عاملى “ابن المشهدى را فاضل جليل دانسته و به بعضى از كتاب هاى وى اشاره نموده است.[206]
علّامه مجلسى مىگويد: كتاب بزرگى در زيارات به تأليف محمد بن المشهدى است، كه سيّد بن طاووس نيز به آن اعتماد نموده و مدحش كرده است، و ما آن كتاب را به “مزار كبير” نام نهادهايم.[207]
در جاى ديگر مىگويد: مزار كبير از چگونگى سندش مىفهميم كه كتاب معتبرى است و سيّد بن طاووس بسيارى از اخبار و زيارات خود را از اين كتاب گرفته است.[208]
مرحوم كفعمى نيز در مقدمه كتاب خود به نام “البلد الأمين” مىگويد: اين كتاب كه در آن عوذهها و دعاها و تسبيحها و زيارات نقل شده است، از پيشوايان و امامان (ع) توسط كتاب هايى گرفته شده، كه صحيح بودن آنها مورد اعتماد است و ما مأمور به چنگ زدن به آنها هستيم!
اما كتاب مصباح الزائر كه تأليف سيّد علی بن موسى بن طاووس است، وقتى به روايات و زيارات آن توجه مىكنيم، و به كتاب هاى علماى گذشته كه قبل از ايشان بودهاند مىنگريم، مىبينيم بسيارى از آن روايات و زيارات در كتاب هاى بزرگانى؛ مانند شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسى، ابن قولويه و ديگران آمده است.
در این جا به بخشى از كلام مرحوم مجلسى، درباره مصادر كتابش و نويسندگان آنها، اشاره مىكنيم:
ايشان در فصل دوم از مقدمه بحار مىگويد: بدان كه بيشتر كتاب هايى كه ما بر آن اعتماد نمودهايم از جهت نسبت آنها به مؤلّفشان مشهور و معلومند! مثل كتاب هاى صدوق،… و كتاب هاى بزرگانى از فرزندان طاووس كه همه آنها معروف است. و … كتاب هاى كفعمى كه شهرت آنها و فضيلت مؤلفش ما را از بيان حال آن كتاب ها و مؤلفش بى نياز مىكند.[209]
2. در ميان فقيهان و كار شناسان مسائل اسلامى، يكى از علوم مربوط به استنباط احكام شرعى، علم رجال و درايه درباره حديث است، روش متداول چنين است كه مىگويند: هر روايتى كه در مقام بيان احكام اسلامى يا معارف دينى و اعتقادى باشد بايد از نظر يك فقيه بررسى شود كه آيا از جهت سند، صحيح و قابل اعتماد است يا نه؟ وقتى بررسى شد و مشكلى از نظر سند نداشت، آن گاه از دلالت، مورد ارزيابى قرار گرفته و هر فقيهى بر اساس مبانى خود به آن تكيه نموده و از آن بهره مىبرد.
آنچه گفته شد، روشى است كه از قرنهاى نزديك به زمان امامان معصوم (ع) و با رهنمودهاى آنان مورد توجه بوده است و لذا شيخ صدوق و مفيد و طوسى هم با توجه به علم رجال از روايات قابل اعتماد استفاده مىكردهاند، و در قرنهاى اخير نيز اين موضوع مورد عنايت فقيهان عالى مقام بوده و هست!
بنابراين هر روايتى كه در كتابى آمده است، هر چند آن كتاب معروف و مشهور و نويسنده آن شخصيتى بزرگوار و از عالمان بر جسته باشد، از نظر علم رجال و مانند آن مورد تحقيق قرار گرفته و پس از آن مورد عمل واقع مىشود.
3. نكته ديگر كه راه حلّ خوبى براى موضوع مورد بحث است و براى موارد مشابه آن در همه جا و براى همه كس راه گشا است! اين مطلب است كه فقيهان قاعدهاى به عنوان “اخبار من بلغ” دارند، و نسبت به آن دسته از رواياتى كه در كتاب هاى دعا و زيارات و غيره آمده است و تشويق به انجام كارهاى مستحبى نموده، كه اگر داوطلبانه انجام شود ثوابى چنين و چنان دارد!، مىگويند: عمل كردن به اين روايات بدون تحقيق جايز است، در صورتى كه دو شرط رعايت شود: يكى اين كه دليلى بر حرام بودن آن عمل نداشته باشيم، و ديگر اين كه انجام آن كار به قصد و نيّت رسيدن به ثوابش باشد.
دليل آنان بر اين مطلب، رواياتى است كه بر اين مضمون دلالت دارد، مانند حديث: “عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِكَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِكَ الثَّوَابِ أُوتِيَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنِ الْحَدِيثُ كَمَا بَلَغَه”؛[210] امام باقر (ع) فرمود: هر كس از سوى خداوند، ثوابى براى كارى به او برسد، و آن كار را به اميد رسيدن به آن ثواب انجام دهد، آن ثواب را به او مى دهند، گر چه آن حديث آن چنان كه به او رسيده است، نباشد.
فقيهان و مراجع اين اخبار را مورد بحث قرار داده و در كتاب هاى فقهى خود مضمون آنها را پذيرفتهاند.[211]
بنابراين رواياتى كه مىگويد: هر كس هنگام وضو اين دعا را بخواند، يا به هنگام خوابيدن اين ذكر را بگويد، يا در شب قدر اين دعا را بخواند، يا هنگام زيارت امامان (ع) اين كلمات را بگويد، اجر و پاداشى چنين خواهد داشت، در اين موارد عمل به آنها نه تنها ايرادى ندارد، بلكه به حكم عقل و روايات صحيحى كه به آنها اشاره شد، مورد تفضل و عنايت خداى بزرگ قرار مىگيرد!
در نتيجه بايد گفت: افزون بر اين كه كتاب هاى مورد استفاده در كتاب مزار مرحوم مجلسى؛ مانند: مصباح الزائر، مصباح كفعمى، المزار الكبير و…، از ديدگاه بزرگانى كه آنها را تأليف كردهاند، مورد اعتماد است و مرحوم علّامه مجلسى نيز اعتبار آنها را پذيرفته است، بايد گفت: از ديدگاه اخبار زيادى كه به عنوان “من بلغه الثواب” مطرح شده نيز، قابل عمل و عنايت است و مىتوان از راه توسّل به آنها براى رسيدن به ثواب، اميدوار بود.
[1] قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، واژهى دعا.
[2] دانشنامهى قرآن و قرآن پژوهى به كوشش بهاء الدين خرمشاهى، ج 1، ص 1054.
[3] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 23، ص 791، چاپ اول، انتشارات صدرا ، تهران، اسفند 1383.
[4] نراقى، ملا احمد، معراج السعادة ، مقام پنجم: صفاتى كه متعلق استبه سه قوه عاقله، غضبيه، شهويه، يا به دو قوه ازاين سه قوه از رذايل و فضايل و آن صفات بسيار است، صفتبيست و هشتم اعتراض بر اراده و تقديرات خدا، ص 608- 609، انتشارات رشیدی، چاپ دوم، بهمن 1361.
[5] اقتباس از سؤال 2646 (سایت اسلام کوئست: 2772)، منافات نمایه: نداشتن عا با خواست خداوند.
[6] كافى، ج 1، ص 183.
[7] روم، 32 ؛ لقمان، 32 ؛ عنكبوت، آيه 65 ؛ يونس، 12 و 23 و 22 و… .
[8] اقتباس از سؤال 83 (سایت اسلام کوئست: 1012)، نمایه: نقش دعا و تربت امام حسين (ع) در شفا يافتن.
[9] . اعراف، 96.
[10]. كافى، ج 1، ص 183. با استفاده از سؤال 2900 (سایت اسلام کوئست: 3109). البته این امتناع غالبی است؛ یعنی در اغلب موارد چنین است، ولی برای این که انسان ها برای تحقق خواسته هایشان فقط به امور مادی دل نبندند و نقش خداوند را به مرور زمان نادیده نگیرند، خداوند اموری را بدون گذراندن سیر طبیعی آن مانند خلقت حضرت عیسی ( بدون پدر)، انجام می دهد.
[11]. کلینی، کافی، ج 5، ص 77.
[12] مؤمن، 60؛ “وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين” پروردگار شما گفته است: “مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند!”.
[13] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص226-237.
[14] اصول کافی، ج 4، ص 210، ح 2 .
[15] اصول کافی، ج 4 ، ص 212، ح 6.
[16] اصول کافی، ج 4 ، ص 224، ح 2.
[17] تفسیر نمونه، ج 20، ص 152.
[18] نهج البلاغه، نامه 31. البته ممکن است این جمله حضرت علی (ع) به گونه دیگری نیز معنا شود؛ یعنی مراد حضرت این باشد که بخشش الاهی به اندازه خود نیّت است، اگر چیزهای کوچک را از خدا طلب کردی همان به تو داده می شود و اگر امور با ارزش و مهم را خواستی به همان می رسی پس بهتر است که انسان همّت بالایی داشته باشد.
[19] بقره، 261.
[20] در آیات و روایات بر استجابت قطعی دعاها تاکید شده و آمده که هیچ بنده ای دست به درگاه خدا نگشاید، مگر این که خدای متعال شرم کند که آن را باز گرداند، تا این که از فضل و رحمت خود برآن قرار دهد. نک: اصول کافی، ج 4 ، ص 218، ح 2.
[21] نک: روحانی، سید محمد کاظم، شفاعت و توسل، ص 51-69.
[22] در روایت آمده که وقتی ثواب و پاداش بنده ای که در دنیا دعا کرده بود و مستجاب نشده بود، در آخرت به او داده می شود و او کثرت آن پاداش را می بیند. آرزو می کند که ای کاش هیچ دعایی در دنیا برای او مستجاب نمی شد!. نک: اصول کافی، ج 3، ص 246، ح 9.
[23]. “وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ”؛ و از صبر و نماز يارى جوييد و اين كار جز براى خاشعان، گران و سنگين است. بقرة، 45.
[24]. غافر، 60.
[25]. حر عاملى، وسائلالشيعة، ج 7، ص61، مؤسسه آل البيت (ع) قم، 1409 هـ ق.
[26]. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): “أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاءُ”؛ کلینی، كافي، ج 2، ص 468، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هـ ش.
[27]. امام صادق(ع) فرمود: “فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ”؛ حر عاملی، وسائلالشيعة، ج 7، ص 34.
[28]. پیامبر (ص) میفرماید: “الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ”؛ حر عاملی، وسائل الشيعة، ج 7، ص 27.
[29]. امام صادق(ع) فرمود: “إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ”؛ كلينى، كافي، ج 2، ص 467.
[30]. “وَ ادْفَعُوا الْبَلَاءَ بِالدُّعَاء”، حر عاملی، وسائلالشيعة، ج7، ص40.
[31] فرقان، 77.
[32] غافر، 60.
[33]. نور، 56.
[34]. “ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا”؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد) و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد. حشر،7.
[35] کلینی، كافي، ج 2، ص 561، كَانَ دُعَاءُ النَّبِيِّ (ص) لَيْلَةَ الْأَحْزَابِ يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ وَ يَا كَاشِفَ غَمِّيَ اكْشِفْ عَنِّي غَمِّي وَ هَمِّي وَ كَرْبِي فَإِنَّكَ تَعْلَمُ حَالِي وَ حَالَ أَصْحَابِي وَ اكْفِنِي هَوْلَ عَدُوِّي.
[36] نک: سؤال 453 (سایت اسلام کوئست: 486)، تحریف ناپذیری قرآن.
[37] توبه، 34.
[38] در “وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ”.
[39] جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، ج 4، ص 475، بی تا، بی جا.
[40] سؤال 3888 (سایت اسلام کوئست: 4447)، وجود تحریف در قرآن؛ سؤال 3213 (سایت اسلام کوئست: 3938)، عدم تحرف قرآن.
[41] به طور مثال ،امام صادق (ع) می فرمایند: “فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي” مغیره که خدا او را لعنت کند، احادیث جعلی را به پدرم نسبت داد. مجلسی، بحارالأنوار ج 2، ص 249، باب 29- علل اختلاف الأخبار و كيفية.
[42] نک: سؤال 1937 (سایت اسلام کوئست: 2185).
[43] در اصطلاح فقهی و عبادی، به محدوده حرم حسینی و اطراف آن که شامل قبر مطهر، صحن، رواق ها و موزه و…است، چه قسمت های قدیم چه جدید، حائر اطلاق میشود. برخی هم حد حائر را همان محدوده حرم دانستهاند، نه بیشتر.
[44] ذهنى تهرانى، محمد جواد، ترجمه كامل الزيارات، باب 91 – 95، ص 832 – 867، نشر پيام حق، و بحار، ج 98، ص 132 و 128.
[45] مكارم شيرازى، انگيزه پيدايش مذاهب، ص 112 و 90.
[46] كافى، ج 1، ص 183.
[47] روم، 32 ؛ لقمان، 32 ؛ عنكبوت، آيه 65 ؛ يونس، 12 و 23 و 22 و… .
[48] جوادى آملى، عبداللَّه، مراحل اخلاق در قرآن، ص 63.
[49] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه های:
الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست.
ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست.
[50] مفاتیح الجنان، دعای توسل، ص 225.
[51] همان؛ دعای فرج.
[52] همان، آیات اسم اعظم، ص 224.
[53] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236.
[54] مفاتیح الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754.
[55] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.
[56] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.
[57]نور، 26؛ تحریم، 5.
[58] جعفریات، ص 110(به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث). این دعا در کتاب بحارالأنوار، ج 100، ص 269 با اندکی تغییر این گونه نقل شده است: “اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي زَوْجَةً صَالِحَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً قَنُوعاً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِيتُ ذَكَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سُرَّتْ وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِي وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِي وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِي يَا ذَاالْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِي ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَ وَ لَا أَجِدُ إِلَّا مَا قَسَمْتَ لِي”.
[59] در حدیث مشهور” ثقلین”که در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت به طور متواتر نقل شده است رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: “انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابداً فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض”، ترمذی، صحیح ، ج 2، ص 380 ؛احمد بن حنبل، مسند، ج 3، ص 17.
[60]. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 468.
[61]. رسول خدا (ص) فرمود: “ترک دعا، گناه است”، تنبیه الخواطر، ج 2، ص 154.
[62]. اصول کافی، ج 2، ص 468.
[63]. کنزالعمال، ح 3648.
[64]. جامعه سازی قرآنی، ص 193.
[65] برگرفته از محمد باقر شهيدى، دعاها و تهليلات قرآن، ص 43.
[66] بر گرفته از: نمايه: شرايط استجابت حتمى دعا، سؤال 197 (سایت اسلام کوئست: 983): در چه شرايطى دعا حتماً مستجاب مىشود؟
[67] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج90، ص 294،موسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.
[68] بحار الانوار، ج90، ص 295.
[69] بحار الانوار، ج90، ص 295.
[70] بحار الانوار، ج90، ص 299.
[71] سَمِعْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا ع وَ إِنْ مَاتَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا الْعَهْد، بحارالأنوار ج83 ص 284.
[72] سَمِعْتُ سَيِّدَنَا الْإِمَامَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا ع وَ إِنْ مَاتَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا الْعَهْد، بحارالأنوار ج83 ص 284.
[73]. قمى، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، ص 86، انتشارات اسوه.
[74]. مجلسى، بحار الأنوار، ج 35 ، ص 360 – 363 ، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، 1404 هجرى قمرى، جمعا 6 حدیث.
[75] . فاطر، 6، “إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير”.
[76] .سیوطی، جلال الدین، الدرّ المنثور، ج 2، ص 149، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 هـ ق.
[77] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 90، ص 296، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.
[78] . فرقان، 77.
[79] . کلینی، کافی، ج 2، ص 484.
[80]. صافی گلپایگانی، معارف دین، ص 260؛ فاضل لنکرانی، استفتائات، ج 2، ص 537،
[81] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 139، ح 8944، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق. ” ِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَلِّمْنِي دُعَاءً فَقَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الدُّعَاءِ مَا جَرَى عَلَى لِسَانِك”.
[82] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 139، ح 8944، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق؛” عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَلِّمْنِي دُعَاءً فَقَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الدُّعَاءِ مَا جَرَى عَلَى لِسَانِك”.
[83] قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 237، انتشارات مرتضویه، نجف، 1356 هـ ق.
[84] عاملی کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین، ص 280، بی جا، بی تا.
[85] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 68، ص 118، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.
[86] بحار الأنوار، ج 51، ص 48.
[87] نمل، 62.
[88] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 15، ص 520 – 522، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[89] حاج ميرزا جواد آقا، ملكى تبريزى، المراقبات، ص 261.
[90] بحارالأنوار، ج 92، ص 103.
[91] این احتیاط از دیدگاه امام خمینی (ره) احتیاط واجب است.
[92] توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 562.
[93] حر عاملی، وسائلالشيعة، ج 6، ص 309، وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الزَّنْجَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عُبَيْدٍ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ بِأَسَانِيدَ مُتَّصِلَةٍ إِلَى النَّبِيِّ (ص) قَالَ إِنِّي قَدْ نَهَيْتُ عَنِ الْقِرَاءَةِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ فَأَمَّا الرُّكُوعُ فَعَظِّمُوا اللَّهَ فِيهِ وَ أَمَّا السُّجُودُ فَأَكْثِرُوا فِيهِ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ قَمِنٌ أَنْ يُسْتَجَابَ لَكُمْ أَيْ جَدِيرٌ وَ حَرِيٌّ أَنْ يُسْتَجَابَ لَكُمْ.
[94] حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص 66؛ وسائلالشيعة، ج 6، ص 309- 8046، عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً (ع) كَانَ يَقُولُ لَا قِرَاءَةَ فِي رُكُوعٍ وَ لَا سُجُودٍ إِنَّمَا فِيهِمَا الْمِدْحَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ الْمَسْأَلَةُ فَابْتَدِءُوا قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ بِالْمِدْحَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ اسْأَلُوا بَعْدَهُ .
[95] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 82، ص 105.
[96] سید یزدی، العروة الوثقی، ج 2، ص 553.
[97] کلینی، محمد ین یعقوب، الکافی، ج 3، ص 319.
[98] مؤمن، 60؛ “وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرين” پروردگار شما گفته است: “مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند!”.
[99] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص226-237. اقتباس از سؤال 721 (سایت اسلام کوئست: 746)، نمایه: نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا.
[100] اقتباس ازنمایه: نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال 721 (سایت اسلام کوئست: 746).
[101] «يا عِبادىَ الَّذينَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»، زمر، 53.
[102] «وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ الا الضَّالُّونَ»، حجر، 56.
[103] «لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»، یوسف: 87.
[104] برای مطالعه و آگاهی بیشتر رجوع کنید به: نمایه: نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال 721 (سایت اسلام کوئست: 764) و شرايط استجابت حتمى دعا، سؤال 197 (سایت اسلام کوئست: 983). و استجابت دعای گناه کاران، سؤال 1379 (سایت اسلام کوئست: 1412).
[105] شهيدى و شهرستانى، دعا و تهليلات قرآن، ص 15.
[106] فيض كاشانى، محجة البيضا، ج 1، ص 380 – 301.
[107] كافى، ج 2، ص 491.
[108] امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 157.
[109] فلسفى، محمد تقى، شرح دعاى مكارم الاخلاق، ج 1، ص 9.
[110] كافى، ج 2، ص 67، ح 11.
[111] بحار، ج 72، ص 107، ح 7.
[112] جوادى آملى، عبداللَّه، حكمت عبادات، صص 220 الى 234.
[113] امام خمينى (ره)، شرح دعاى سحر، ترجمه سيد احمد فهرى، ص 38.
[114] شهيدى، محمد باقر و شهرستانى، هبة الدين، دعاها و تهليلات قرآن، ص 45.
[115] جوادى آملى، عبداللَّه، حكمت عبادات، ص 215.
[116] روان جاويد، ج 1، ص 296.
[117] نوری، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 114، ح 131، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 هـ ق.
[118] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 295، ح 8، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
[119] دیلمی، الحسن بن أبی الحسن، إرشاد القلوب، ج 1، ص 93، دار الشریف الرضی للنشر، قم، 1412 هـ ق.
[120] کافی، ج 8، ص 217، ح 266.
[121] طه، 45.
[122] یونس، 89.
[123] اعراف، 55.
[124] اعراف، 205.
[125] إرشاد القلوب، ج 1، ص 93.
[126] همان.
[127] کافی، ج 2، ص 476، ح 2.
[128] طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد، ص 844، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت، 1411 هـ ق.
[129] سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 706، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1367 هـ ش.
[130] کافی، ج 4، ص 8، ح 2.
[131] همان، ج 2، ص 296، ح 16.
[132] همان، ج 2، ص 487، ح 1.
[133] همان، ح 3.
[134] طوسی، محمد بن الحسن، الأمالی، ص 529، دار الثقافة للنشر، قم، 1414 هـ ق.
[135] کافی، ج 4، ص 60، ح 1.
[136] نساء، 149.
[137] طه، 7.
[138] بقره، 271.
[139] مائده، 32.
[140] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 254.
[141] همان، ج 7، ص 45.
4 برگرفته از نمایه: حکم خود کشی سؤال 4618 (سایت اسلام کوئست: 4882).
[143] یوسف، 87، “انه لا ییأس من روح الله الاّ القوم الکافرون”؛ جز گروه كافران از گشايش خدا نوميد نمىشوند.
6 برگرفته از سؤال 8559.
[145] برای اطلاع بیشتر ر.ک فلسفى، محمد تقى، شرح دعاى مكارم الاخلاق، ج 1، ص 2؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش بهاء الدين خرمشاهى، ج 1، ص 1054؛ سيد محمد باقر شهيدى و هبة الدين شهرستانى (ره)، دعاها و تهليلات قرآن، ص 43. قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، واژه دعا.
[146] عدةالداعي، ص214. “عن مولانا زين العابدين علي بن الحسين (ع) فقال إن الذنوب التي تغير النعم البغي على الناس و … و الذنوب التي ترد الدعاء سوء النية و خبث السريرة و النفاق مع الإخوان و ترك التصديق بالإجابة و تأخير الصلوات المفروضة حتى تذهب أوقاتها”.
[147] المصباح للكفعمي، ص، 765. الباب الثاني الداعي هو قسمان الأول من يستجاب دعاؤه و هو الوالد لولده إذا بره و عليه إذا عقه و كذا الوالدة و المظلوم على ظالمه و لمن انتصر له منه و المؤمن المحتاج لأخيه إذا وصله و عليه إذا قطعه مع استغناء أخيه و حاجته إلى رفده و من لا يعتمد في حوائجه على غير الله سبحانه و الدعاء المتقدم قبل نزول البلاء و الإمام المقسط و المعمم بدعائه و من حسن ظنه بربه في إجابته و من دعاه منقطعا إليه كالغريق و المقسم على الله بمحمد و أهل بيته و من ابتدأ دعاه بالصلاة على محمد و آله و ختمه بها و من طيب كسبه و من طهر دينه بالتقوى و اجتنب الكبائر و لم يصر على الصغائر أو تاب من ذلك توبة نصوحا و الداعي بظهر الغيب.
[148]مستدرک الوسائل ج 5 ص 248باب 42 ح2. الصَّدُوقُ فِي فَضَائِلِ الْأَشْهُرِ الثَّلَاثَةِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ النَّهْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَرْبَعَةٌ لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ تُفَتَّحُ لَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تَصِيرُ إِلَى الْعَرْشِ دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ وَ الْمَظْلُومِ عَلَى مَنْ ظَلَمَهُ وَ الْمُعْتَمِرِ حَتَّى يَرْجِعَ وَ الصَّائِمِ حَتَّى يُفْطِرَ .
[149]مصباحالشريعة ص88 قال الصادق (ع): “… فإن الله تعالى إذا اطلع على قلب العبد و هو يكبر و في قلبه عارض عن حقيقة تكبيره فقال يا كذاب أ تخدعني و عزتي و جلالي لأحرمنك حلاوة ذكري و لأحجبنك عن قربي و المسرة بمناجاتي”.
[150] توحيد صدوق، ص 252؛ جوادى آملى، عبداللَّه، فطرت در قرآن، ص 103.
[151] سؤال204،نمايه: “گناه و آثار آن” که در سایت اسلام کوئست موجود است.
[152] برای آگاهی بیشتر نک: تفسير نمونه، ج 5، ص 239؛ ج 7، ص 32.
[153] آل عمران ،178، وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ.
[154]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج1، ص 603، آیا عظام گلپايگانى، خوئى، تبريزى، سيستانى، صافى، زنجانى.
[155]. مفید، ارشاد القلوب، مسترحمى، سيد هدايت الله، ج2، ص 180، ناشر مصطفوى، تهران، چاپ سوم، 1349 ش.
[156]. ن. ک: شرايط استجابت حتمى دعا، 197 (سایت اسلام کوئست: 983).
[157] توبه،113.
[158] طباطبایی، محمد حسین، الميزان فی تفسیر القرآن، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج9، ص 541، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1374 ش؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه،ج 8، ص 154، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
[159] موگهی، عبدالرحیم، روش مطالعه و تلخیص، ص 23، سطرهای اول تا چهارم.
[160] شجری، ف، یادگیری خلاق، ص 125، سطرهای 15 الی 25، ناشر، انجمن قلم ایران، چاپ 1377.
[161] همان، ص 119.
[162] طه، 114؛ نک: تفسير هدايت، ترجمه تفسير من هدى القرآن، ج 14، ص 327.
[163] قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص 1201، دعای مطالعه.
[164] شهید ثانی، منيةالمريد، ص 211.
[165] منيةالمريد، ترجمه، حجتی، سید محمد باقر، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص 267.
[166] جهت آگاهی بیشتر، ر.ک: ابزار و روش تحقیق، دشتی، محمد، چاپ مهر قم، 1366؛ روش مطالعه، اداره کل آموزش ضمن خدمت، چاپ دوم، 1360؛ شجری، ف، یادگیری خلاق، ناشر انجمن قلم ایران، چاپ 1377؛ روش مطالعه و تلخیص، موگهی، عبدالرحیم.
[167] بحارالانوار، ج 1، ص 224 روايت 17 روايت عنوان بصرى.
[168] مفاتيحالجنان، فصل اول از باب اول، تعقيبات نماز.
[169] همان، كتاب باقيات صالحات.
[170] همان.
[171] همان.
[172] همان.
[173]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص 95، (نماز جناب جعفر).
[174]. عاصمی، مهدی، گوهرهای حکیمانه، ص 16.
[175] الصحيفةالسجادية، ص 130.
[176] نوح، 26، 27.
[177] يونس، 88.
[178] اعراف، 160.
[179] اصول کافی، کتاب دعا، باب اقبال به دعا، ح 5.
[180] صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع)، دعای آن حضرت در طلب باران.
[181] نک: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، قسمت دعاها.
[182] دعای قبل از نوشیدن آب: با سپاس خدایی را که فرو آوردندۀ آب، از آسمان است و گرداننده کارها است به هر طور که خواهد. به نام الله که بهترین نام ها است؛ دعای بعد از نوشیدن آب: سپاس خدایی که آب شیرین به من نوشاند و آن را به سبب گناهانم شور و تلخ نکرد، سپاس خدایی را که به من آب نوشانید و سیرابم نمود و به من بخشش کرد و خشنودم ساخت و مرا عافیت داد و کفایتم کرد. خداوند مرا از جمله کسانی قرار ده که در قیامت از حوض محمد (ص) سیرابشان سازی و او را با دوستی و هم نشینی با آن حضرت سعادت بخشی، به رحمت خودت، ای مهربان ترین مهربانان. مفتاح الفلاح، شیخ بهایی: ترجمه علی بن طیفور بسطامی، ص 225، انتشارات حکمت.
[183] برای آگاهی بیشتر نک: سؤال 542 نمایه: توسل و ارتباط بدون واسطه با خداوند.
[184] أجوبة الاستفتاءات (بالفارسية)، ص: 320،م س 1432
[185] أجوبة الاستفتاءات (بالفارسية)، ص: 320،م س 1431
[186] مجمع المسائل (للگلپايگاني)، ج1، ص: 567، س 107.
[187] . جوادی آملی ، عبد الله ، علی (ع) مظهر اسمای الاهی ، ص 107 و 108 ، مرکز نشر اسراء ، چاپ دوم ، 1385 .
[188] . دستغیب ، سید عبدالحسین ، 1000 سؤال ، ص 19 ، انتشارات ناس.
[189] . اسراء 73 و 74، وَ إِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْترَىَ عَلَيْنَا غَيرْهُ وَ إِذًا لاَّتخَّذُوكَ خَلِيلًا () لَوْ لَا أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْا قَلِيلاً؛ طباطبایی، مجمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، محمد باقر، ج13، ص 238، انتشارت اسلامی.
[190] . تفسیر المیزان، ج6، ص 366.با اندکی تصرف.
[191] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج3، ص 45، چاپخانه علمیه قم.
[192] “در یکی از مجالس كربلائی احمد در حالی که از شدت بغض و گریه، دائما” کلامشان قطع می شد، دست ها را بالا برده و فرمودند: خداوندا، حضرت موسی به تو عرض کرد که: یا الاهی، من در کشکولم چیزی دارم، که تو در هفت آسمانت آن را نداری؛ من در کشکولم خدایی مثل تو دارم. پس، بارالها، از آن میوه توحیدیت که روزی دوستان خود کرده ای، در دامن ما هم بریز” به نقل از زندگی نامه کربلائی احمد تهرانی
[193] “نَاجَى دَاوُدُ رَبَّهُ فَقَالَ إِلَهِي لِكُلِّ مَلَكٍ خِزَانَةٌ فَأَيْنَ خِزَانَتُكَ قَالَ جَلَّ جَلَالُهُ لِي خِزَانَةٌ أَعْظَمُ مِنَ الْعَرْشِ وَ أَوْسَعُ مِنَ الْكُرْسِيِّ وَ أَطْيَبُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ أَزْيَنُ مِنَ الْمَلَكُوتِ أَرْضُهَا الْمَعْرِفَةُ وَ سَمَاؤُهَا الْإِيمَانُ وَ شَمْسُهَا الشَّوْقُ وَ قَمَرُهَا الْمَحَبَّةُ وَ نُجُومُهَا الْخَوَاطِرُ وَ سَحَابُهَا الْعَقْلُ وَ مَطَرُهَا الرَّحْمَةُ وَ أَثْمَارُهَا الطَّاعَةُ وَ ثَمَرُهَا الْحِكْمَةُ وَ لَهَا أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ الْعِلْمُ وَ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا أَلَا وَ هِيَ الْقَلْبُ “، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 68، ص 59.
[194] بحار الانوار ، ج 55، ص 39.
[195] “إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً” الاحزاب، 72.
[196] “قال الصادق (ع) العبودية جوهر كنهها الربوبية فما فقد من العبودية وجد في الربوبية و ما خفي عن الربوبية أصيب في العبودية”، مصباح الشریعه، ص 7 ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1400هـ ق.
[197] “إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً إِلَهِي أَنْتَ لِي كَمَا أُحِبُّ فَوَفِّقْنِي لِمَا تُحِبُّ “، بحار الانوار، ج 91،ص 94.
[198] غافر،60، ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ .
[199] کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج 2، ص 550.
[200] نوری، مستدرك الوسائل، ج 6، ص 316، ح، 6897- 9 انتشارات آل البیت، قم، 1408هـ. ق.
[201]. ذهنی تهرانی، سید جواد، کفایة الرمل.
[202] شاید از دلایل عدم توجه دین به این علوم آن باشد که این علوم موجبات کم رنگ شدن مکارم اخلاقی؛ مانند توکل به خدا و رضایت به قضا و قدر الاهی را فراهم می کنند.
[203] مسائل جدید، ص83؛ توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 980؛ اجوبة الاستفتاءات، آیت الله خامنه ای، ج 2، ص 50.
[204] هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی، ج 2، ص 722.
[205] همان، ج 1، ص 160.
[206]. امل الآمل، ج 2 ص 252.
[207]. بحار الانوار، ج 1، ص 18.
[208]. همان، ص 35.
[209]. همان، ص 35 – 26.
[210]. كافى، ج 2، ص 87.
[211]. مصباح الاصول، ج 2، ص 318 (تقريرات درس اصول مرحوم آية الله خويى).