کپی شد
درجات خلافت الهی
محور و مدار خلافت الاهی علم به اسما است و با توجه به این که علم، دارای مراتب و درجات است، از این رو خلافت هم دارای درجات است پس هر کس به هر اندازه که مظهر اسمای الاهی باشد، به همان اندازه سهمی از خلافت الاهی دارد. البته در آیات جعل خلافت[1] که علم به “همه اسما” بیان شد، اشاره به خلافت خلیفۀ تامّ و کامل دارد. براین اساس، میتوان در یک تحلیل، درجات خلافت را این گونه ترسیم کرد:
الف. عدهای، از این راه منحرف گشته و راه شیطان را میپیمایند، اینان خلیفۀ شیطان اند.
ب. کسی که اسمای الاهی را و لو به نحو ضعیف در خود به فعلیت نرساند، بالقوه خلیفۀ خدا است.
ج. در انسان هایی که همۀ اسما به نحو ضعیف یا متوسط حضور دارد و ثبوت اسما و کمالات الاهی برایشان در حدّ “حال” است؛ ـ یعنی گاهی واجد و زمانی فاقد آنها میشوند_ و یا در حد “ملکه” است؛ یعنی دارا شدن اسما برایشان سهل و زوالش از آنان به کندی صورت می گیرد ـ، خلافت آنان نیز در حد حال و ملکه است.
د. بروز صفات و اسمای الاهی در عده ای از حدّ ملکه فراتر رفته عین هویت و وجود آنها می گردد، ازاین رو، هرگز از آنها جدا نمیشود؛ زیرا چیزی که عین ذات شد سلب آن از ذات، سلب شیء از خود میشود و محال است. خلافت چنین انسانی نیز عین هویت او است و هرگز از او جدا نمیشود.
مرحلۀ اخیر، مختص به انسان کامل و مراحل دیگر، بهرۀ انسان های متوسط و ضعیف است. هم چنین هر یک از مراحل ذکر شده خود نیز دارای مراتبیاند.[2]