Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

خلقت جهان در شش روز

قرآن در بارۀ خلقت جهان می فرماید: ( هو الّذى خلق السّموات و الارض فى ستّة أيّامٍ )[1]؛ او کسی است که آسمان و زمین را در شش روز خلق کرد .

مسلماً منظور از روز، همین 24 ساعت ما نیست؛ زیرا قبل از خلقت جهان، نه زمینی بود و نه خورشیدی که یک دور گردش زمین به دور خودش در مقابل نور خورشید را بگوییم یک روز، بلکه مراد دوران و مرحله و یک برهه ای از زمان است. آنچه که قرآن و روایات بیانگر آن هستند این است که زمین در شش مرحله آفریده شده است و از جزئیات آن که در هر مرحله به چه شیوه ای بوده از کلام الله به ما چیزی نرسیده است . نهایت چیزی که از آيات قرآن به دست می آید يكى اين است كه خلقت آسمان و زمين به اين شكل و وضعى كه ما مى‏بينيم ناگهانى نبوده و به اين شكل از عدم ظاهر نشده بلكه از چيز ديگرى خلق شده كه آن چيز قبلا وجود داشته و آن، ماده‏اى متشابه الاجزاء و روى هم انباشته بوده كه خداى تعالى اين ماده متراكم را جزء جزء كرد، و اجزاء آن را از يكديگر جدا ساخت، از قسمتى از آن در دو برهه از زمان زمين را ساخت، و سپس به آسمان كه آن موقع دود[2]بود پرداخته، آن را نيز جزء جزء كرد، و در دو برهه از زمان به صورت هفت آسمان در آورد. ديگر اينكه تمام موجودات زنده ای که ما مى‏بينيم از آب آفريده شده‏اند، پس ماده آب، (البته این غیر از آبی است که ما الان به آن آب می گوییم) ماده حيات هر جنبنده است. با مطالبى كه گذشت معناى آيه مورد بحث روشن گرديد، پس اينكه فرمود: هو الذى خلق السموات و الارض فى ستة ايام، منظور از آفريدن آن، جمع كردن اجزاء، و سپس جدا ساختنش از مواد ديگرى متشابه با هم و متراكم در هم است [3].

تا اینجا معنای خلقت عالم در شش روز معلوم شد، اما آیا تدریجی بودن خلقت با آیات دیگر که می فرماید: ( إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ )[4]، منافات ندارد؟ بدین منظور باید به تبیین معنای کن فیکون پرداخت که اصلا این حرف به چه معناست؟

اين آيه شريفه از آيات برجسته قرآن كريم است كه كلمه ايجاد را توصيف مى‏كند و مى‏فرمايد : خداى تعالى در ايجاد هر چيزى كه ايجاد آن را اراده كند ، به غير از ذات متعالى خود به هيچ سببى ديگر نيازمند نيست، نه در اينكه آن سبب مستقلا آن چيز را ايجاد كند، و نه در اينكه خدا را در ايجاد آن كمك نمايد، و يا مانعى را از سر راه خدا بردارد. مراد از كلمه امر در آيه مورد بحث، شأن می باشد، يعنى مى‏خواهد بفرمايد: شأن خداى تعالى در هنگام اراده خلقت موجودى از موجودات، چنين است، نه اينكه مراد از آن، امر در مقابل نهى باشد و وقتی خدا می خواهد موجودی را بیافریند از آن کلمه ی ” أمر ” استفاده می کند. پس معناى جمله ( اذا اردناه ) اين است كه: وقتى چيزى در مورد اراده خدا قرار بگيرد ، شأن خدا اين است كه به آن چيز بگويد باش و آن هم موجود شود ( البته مراد؛ خود لفظ “کن” نیست بلکه همان اراده خداوند است و نيز در اين ميان مخاطبى هم كه داراى گوش باشد و خطاب را با دو گوش خود بشنود و موجود شود، در كار نيست، براى اينكه اگر مخاطب وجود داشته باشد، ديگر احتياج به ايجاد ندارد. پس كلام در آيه مورد بحث كلامى است تمثيلى و چون ذات خداوندى هستى هر چیزی را اراده كند، بدون تخلف و درنگ موجود مى‏شود).[5]

از طرفی هم، آنچه از ناحيه خداى تعالى افاضه مى‏شود، قابل درنگ و مهلت نيست، و تبدل و دگرگونى را هم تحمل نمى‏كند، و تدريجيت نمى‏پذيرد، و هر آنچه از تدريجيت و مهلت و درنگ در موجودات مشاهده مى‏كنيم، از ناحيه خود آنها است، نه از ناحیه خداوند متعال.

صفوان بن يحيى می گوید به حضرت ابى الحسن (عليه‏السلام) عرضه داشتم: درباره اراده خدا و خلق كردنش، چيزى بفرما، مى‏گويد: آن جناب فرمودند: اراده در ما مخلوقات به معناى ضمير و خواست باطنى است كه به دنبال آن فعل از ما سرمى‏زند، و اما اراده در خداى تعالى به معناى ايجاد و احداث فعل است نه غير آن، براى اينكه: خداى تعالى احتياج به تروى و تفكر قبلى ندارد، او مثل ما نيست كه قبل از هر كار نخست تصميم بگيرد و سپس در طرز پياده كردنش فكر كند اين گونه صفات در خداى تعالى نيست و از خصايص مخلوقات است.

پس اراده خدا همان فعل است نه غير، به آن فعل مى‏گويد: باش و آن فعل وجود پيدا مى‏كند، اينهم كه گفتيم “مى‏گويد”، گفتن با تلفظ و نطق به زبان نيست، و تصميم و تفكر ندارد، و همان طور كه خودش كيفيت ندارد، فعل او نيز كيفيت ندارد .[6]

بنابراین اگر می گوییم خداوند عالم را در شش روز خلق کرد اولا به این معنی نیست که خداوند از ناحیه ذات خود آن را تدریجا خلق کرده و فعل خدا تدریجی است و در نتیجه بگوییم چون خدا نمی توانسته آن را یکجا خلق کند پس قدرت او محدود است و برای خلقت نیاز به گذر زمان دارد بلکه این تدریج از ناحیه مخلوق که همان عالم است می باشد، نه از ناحیه خداوند قادر متعال؛ زیرا همانطور که گذشت خداوند هر وقت ارادۀ وجود چیزی را کند بی درنگ آن چیز موجود می شود، حرف شما از ناحیه خداوند هیچ مانعی ندارد، بله می توانست جهان را یکجا خلق کند ولی چون جهان مادی، تابع نظام اسباب و مسببات می باشد و خداوند متعال از جاری کردن امور در غیر نظام اسباب و مسبباتشان إبا دارد[7] برای همین آن را طبق مصالحی که ما از آن خبر نداریم در شش مرحله آفرید، چه بسا هر مرحله متوقف بر مراحل قبل بوده و یا دلایل دیگر … ولی آنچه حائز اهمیت است قادر بودن خداوند متعال بر ایجاد هر چیزی که امکان وجودی داشته باشد می باشد.[8]


[1] سوره مبارکه هود، آیه 7.

[2] البته آنچه در تفاسیر است این دود مصطلح نیست.

[3] ترجمة تفسیر الميزان، ج 10، ص 224.

[4] سوره مبارکه یاسین، آیه 82.

[5] ترجمة الميزان ج، 17 ص، 171. ذیل آیه 82 سورۀ مبارکه یس.

[6] به نقل از ترجمة تفسیر الميزان ج 17، ص 177.

[7] “ابى اللّه ان يجرى الاشياء الّا باسباب”به نقل از مجموعه آثار، ج1، ص 408 (مجمع البحرین، ماده سبب)‏.

[8] مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى،ج‏4، ص: 627 و 626.