کپی شد
خطبه حضرت زینب (س) در شام
هنگامی که لشکر یزید، حضرت زینب (س)، آن بانوی داغدیده و سایر اهل بیت را بعد از یک سفر طولانی و پرزحمت، به عنوان اسیر به شهر شام (دمشق) و مجلس یزید وارد کرد، چشم حضرت به سر بریده امام حسین (ع) افتاد که در طشت طلا و در مقابل یزید قرار داشت و او با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین (ع) می زد و اشعاری را که در اُحُد برای شادکامی از شکست مسلمانان سروده شده بود، با ترکیب چند بیت از خود میخواند: «ای کاش بزرگان من که در روز جنگ بدر کشته شدند، زاری قبیله خزرج را از فرود آمدن ضربات ما میدیدند و از شادی فریاد میزدند و میگفتند: دست مریزاد ای یزید! (به جای جنگ بدر، بزرگان و مهتران آنها را کشتیم و بیحساب شدیم)، طایفه هاشم با سلطنت بازی کردند، هرگز خبری از آسمان نیامده و وحیی نازل نشده است. من فرزند عُتبه نیستم، اگر انتقام کارهای احمد را از فرزندانش نگیرم».[1]
در این هنگام آن حضرت طاقت نیاورد و با صوت حزین و ناله های جان سوز فریاد زد: «ای حسین، ای محبوب رسول خدا (ص)، ای فرزند مکه و منا، ای فرزند فاطمۀ زهرا (س)، بانوی بانوان و ای فرزند دختر مصطفی (ص)».[2] زینب کبری(س) چنان عواطف و احساسات حاضران در مجلس را تحت تأثیر قرار داد که تمامی حضّار به گریه درآمدند. آن گرامی با این رفتار خود، مجلس عیش و نوشِ یزید را به عزاخانۀ امام حسین(ع) تبدیل کرد؛ به گونه ای که یزید نیز با خودباختگی تمام سکوت کرد.
هنگامی که یزید با این اشعار کفرآمیز، اندیشههای باطل خود را آشکار ساخت و همگان فهمیدند که مبارزه امام حسین(ع) در برابر یزید، مصاف جبهه حق و باطل بوده است، آن بزرگ پرچمدار نهضت عاشورا با کمال شهامت به پا خاست و خطبۀ[3] معروف خود را در مجلس یزید ایراد فرمود. در اینجا با ذکر فرازهایی از آن خطبۀ مهم، به برخی از پیام های آن، اشاره میکنیم:
1. شکر الاهی در همه حال:
دختر گرامی علی (ع)، در اوج مصائب و گرفتاری ها، به عنوان یک بندۀ کامل، شاکر و صابر، ابتدا به حمد و ستایش خداوند میپردازد و این گونه سخن خود را آغاز میکند: «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجمَعین؛ حمد و سپاس، مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر (ص) و همه اهل بیت او».
2. توجه به کلام وحی:
حضرت زینب (س) سخنان خود را با آیه ای از قرآن آغاز میکند و میفرماید: «صَدَقَ اللهُ کذَلِک یقُولُ: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنَ؛[4] سخن خداوند متعال راست است که این گونه فرمود: سرانجامِ کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند».
3. زوال پندارهای اهل باطل و موقتی بودن پیروزی ستمگران:
حضرت زینب (س) این حقیقت را به رخ یزید کشید که پندارهای اهل باطل، زوال پذیر است و باقی نمی ماند. ایشان با استیضاح یزید، پیروزی خیالی وی را به سخره گرفت و به تمام ستمگران و مستکبران عالم فهمانید که لذت حیوانی غلبه اهل باطل بر لشکریانِ حق، موقتی است و خیلی زود به پایان خواهد رسید و آثار زشت جنایات آنان در پرونده ننگینشان برای همیشه باقی خواهد ماند، وی در این باره فرمود: «ای یزید! تو چون اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی [و راه چاره را بر ما مسدود کردی] تا آن جا که ما را همانند [بردگان و] اسیران [کفار، دیار به دیار،] به هر سو کشاندی، آیا چنین میپنداری که ما نزد خدا خوار هستیم و تو نزد خدا گرامی هستی؟ و میپنداری این چیره شدن تو بر ما، بیانگر شکوه و ارزشمندی تو در پیشگاه خدا است؟؛ از این رو بینی بالا کشیدی و تکبر کردی و به خود بالیدی، و خرم و شادان شدی که دنيا در اختیار تو است و کارهاى تو آراسته است و ملک و پادشاهى ما برای تو خالص گشته است؟ اندکى آهستهتر! جاهلانه قدم بر ندار!».
4. مهلت خداوند برای ستمگران:
یکی از سنت های تغییر ناپذیر خداوند متعال، مهلت دادن به ستمگران است. مهلت دادن خداوند به اهل باطل نه به سود آنان، بلکه برای آزمایش و سنگینی گناه و مجازات بیشترشان است؛ عقیله بنی هاشم نیز، در مقابل یزید به این سنت الاهی استناد نمود: «آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مىدهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركنندهاى (آماده شده) است!». [5]
بانوی حماسه آفرین عاشورا از مجلس یزید به تمامی جنایتکاران در طول تاریخ اخطار کرد که پیروزی موقتی آنان و آزادی عملی که دارند به این معنا نیست که افرادی صالح و درستکار هستند و خداوند از آنان خشنود است؛ بلکه برعکس، خداوند متعال با مهلتی که به آنان داده، در حقیقت، آنان را به حالشان رها کرده است؛ زیرا لیاقت و شایستگی هدایت ندارند. آنان در این فرصت، طغیان و سرکشی را به اوج خود میرسانند و بارشان سنگینتر و کیفرشان بیشتر خواهد بود.
5. بیان تفاوت عدالت الاهی با عدالت یزیدی:
استفاده ابزاری از مذهب، از حربههای رایج اهل باطل در فریب دادن افکار عمومی است. آنان از واژههای مقدس برای تحمیل حکومت خود و سلطه بیشتر بهره میبرند؛ همچنان که امروزه هم، این رسم پا برجاست. کلمات مقدس عدالت، آزادی، حقوق بشر، اصلاحات و…، از جمله واژه های مردم فریبی است که مورد سوء استفاده مستکبران عالم قرار گرفته است. آن بانوی بزرگوار با کمال هشیاری به این حربه یزید میتازد و وی را در میان افکار عمومی به محاکمه میکشد که: تو که در جایگاه پیامبری نشستهای که مظهر عدالت بود، آیا عدالت او را اجرا میکنی؟!
آن حضرت آن گاه به مفهوم عدالت یزیدی پرداخت و آن را به صورت شایستهای برای آیندگان ترسیم فرمود و با ندای رسا اعلام کرد که آیا معنای عدالت در قاموس اهل باطل، این است که فرزند آزادشدگان، زنان و کنیزان خود را در پس پرده و حجاب نگه داشته؛ اما دختران رسول خدا (ص) را هتک حرمت کنند و آنان را در کوچه و بازار به عنوان اسیر جنگی بگردانند؟! آیا این توقع بی جایی است که زینب کبری (س) از فرزند هند جگرخواره داشته باشد؟.
6. تشریح علت کینه یزید از اهل بیت (ع):
حضرت زینب (س) به ریشۀ شخصیت فاسد یزید پرداخته و دودمان جنایتکارش را به رخش میکشد که بخشی از ستم ها و اعمال ننگین یزید، مرهون پدران و نیاکان جنایت پیشه او است. آن بانو در ادامه خطبه میفرماید: «به راستی چگونه توقع و امید دلسوزی از [پسر آن] کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان رویید».
7. دعا، سلاح برندۀ مظلومان:
در اینجا شیر زن خاندان رسالت، در اوج مظلومیت، با توسل به سلاح دعا، از محضر حضرت حق، دادخواهی میکند و عرضه میدارد: «خدایا حق ما را بازستان و از آنان که به ما ستم کردند انتقام بگیر و خشم خود را بر کسانی که خون های ما را ریختند و یاران ما را کشتند، فرود آر»، آن گاه خطاب به طاغوت زمان میگوید: « سوگند به خدا، جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خود را نبریدی».
8. دفاع از فرهنگ شهادت:
پیام آور خون شهیدان دشت نینوا، در سخنرانی خود به نحو شایستهای، مقام شهیدان را از منظر وحی بیان میکند و با عبارات خود، به تفسیر آیه شهادت میپردازد و پیروزی حقیقی شهیدان در دادگاه عدل الهی را اعلام میدارد: « ای یزید! هر آینه بر رسول خدا (ص) وارد میشوی با همین باری که از ریختن خون فرزندان رسول خدا (ص) و هتک حرمت او درباره خاندان و خویشاوندانش بر دوش داری. هنگامی که خداوند همه را جمع میکند و حق آنان را باز میگیرد. [قرآن فرموده است:] هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه آنها زندهاند و در پیشگاه خدا [از نعمتها و مواهب] روزی داده میشوند».[6]
9. اعتماد به نفس، شهامت و شجاعت:
او در مقابل طاغوت ستمگری که تمام ممالک اسلامی را زیر سیطره قدرت خود دارد، چنان با شهامت سخن میگوید که ارکان قدرت او و تمام وجودش را به لرزه در میآورد و میفرماید: «ای یزید! گرچه در ظاهر پیشامدهای ناگوار، مرا با تو رو به رو کرده و به گفتوگو کشانده است، ولی من برای تو ذرّهای ارزش قائل نیستم، تو را تحقیر میکنم و سرزنش و ملامت و توبیخ میکنم، اما چه کنم که چشم ها پر از اشک و سینهها سوزان است».
10. خبر غیبی حضرت زینب (س) از آینده:
آن گرامی در ادامه خطبه، از آینده دردناک یزیدیان خبر داده و فردای درخشان حماسه آفرینان عاشورا و پیروزی همیشگی مرام حسینی را نوید میدهد و به دشمن نهیب میزند که: «ای یزید؛ هر نیرنگی که خواهی بزن و هر اقدامی که توانی، بکن و هر کوشش که داری، دریغ مدار، سوگند به خدا که نمیتوانی نام ما را محو کنی و نمیتوانی نور وحی ما را خاموش سازی. تو نمیتوانی عظمت امر ما را درک کنی و ننگ این ستم را هرگز از خود نتوانی زدود؟!».
«آیا غیر از این است که رأی [طرح و نقشههای] تو سست و مدّت حکومت تو اندک و جمعیت تو پراکنده است؟ آن روزی که منادی فریاد میزند: آگاه باشید، لعنت خدا بر گروه ستمکاران باد».
این سخنان که همه خبرهای غیبی است و از زبان یادگار رسول خدا (ص) تراوش میکند، بخش دیگری از شخصیت زینب کبری (س) را آشکار میکند. آن سلاله روشن بین علوی و فاطمی، در آن موقعیت حساس و تاریخی- که هیچ سخنور ماهری، حتی قادر به تعادل در گفتار نیست – چنان با اعتماد به نفس عمیقی خبر از آینده داده و طوری پیش بینی دقیقی میکند که ما بعد از صدها سال نتایج آن را به وضوح مشاهده میکنیم. آری امروزه پیش بینی حضرت زینب(س) به وقوع پیوسته و دشمنان امام حسین (ع) خوار و رسوا شده و عظمت نام و یاد و حماسه حسینی(ع) همه عالم را فرا گرفته است.[7]
[1]. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 307، مرتضى، چاپ اوّل، مشهد، 1403ق،
«لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَلَ
لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ
لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تَشَلَ
فَجَزَيْنَاهُ بِبَدْرٍ مَثَلًا وَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ
لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَل».
[2]. همان، «یا حُسَینَاهْ یا حَبِیبَ رَسُولِ اللهِ! یا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنَى! یا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیدَةَ النِّسَاءِ! یا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى!»
[3]. همان، ص 308.
[4]. روم، 10.
[5]. آل عمران، 178.
[6]. همان، 169.
[7]. ر.ک: سایت جامع تبلیغ، ذی طوی.