کپی شد
خطبه امام سجاد (زین العابدین) (علیه السلام) در مجلس یزید
بعد از پافشارى شاميان و موافقت یزید، امام سجاد (عليه السلام) به منبر رفته، پس از حمد و ثناى الهى، خطبه اى به این شرح ايراد فرمود: «اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را ارزانى داشت. ما را بر ديگران برترى داد به اينکه پيامبر بزرگ اسلام (صلّی الله علیه و آله)، صديق (امير المؤمنين على (عليه السلام))، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا (صلى الله عليه و آله) (حمزه)، امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) دو فرزند بزرگوار رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) را از ما قرار داد.[1] (با اين معرفى کوتاه) هر کس مرا شناخت که شناخت و براى آنان که مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان مى شناسانم.
اى مردم! من فرزند مکه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم، من فرزند کسى هستم که حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود، من فرزند بهترين طواف و سعى کنندگانم، من فرزند بهترين حج کنندگان و تلبيه گويان هستم، من فرزند او هستم که بر براق سوار شد، من فرزند پيامبرى هستم که در يک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سير کرد، من فرزند او هستم که جبرئيل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب ربوبى و نزديکترين جايگاه مقام بارى تعالى رسيد، من فرزند او هستم که با ملائکه آسمان نماز گزارد، من فرزند پيامبری هستم که پروردگار بزرگ به او وحى کرد، من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند کسى هستم که بينى گردنکشان را به خاک ماليد تا به کلمه توحيد اقرار کردند.
من پسر آن کسى هستم که برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى رزميد و دو بار هجرت و دو بار بيعت کرد و در بدر و حنين با کافران جنگيد و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا کفر نورزيد. من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشرکان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت کنندگان و افتخار گريه کنندگانم. من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بيت پيامبر هستم. من پسر کسی هستم که جبرئيل وی را تأييد و ميکائيل او را يارى کرد. من فرزند او هستم که از حرم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناکثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه کرد. من فرزند پر افتخارترين مرد (على (عليه السلام)) از ميان تمامى قريش هستم، من پسر اولين کسى از مؤمنين هستم که دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت. من پسر اولین سبقت گيرنده در ايمان و شکننده کمر متجاوزان و از ميان برنده مشرکان هستم. من فرزند کسی هستم که به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و يارى کننده دين خدا و ولى امر او و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهى بود.
او جوانمرد، سخاوتمند، نيکوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشکلات، شکيبا، دائما روزه دار، پاکيزه از هر آلودگى و بسيار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه احزاب کفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده اى محکم و استوار و عزمى راسخ بود. او همانند شيرى شجاع که وقتى نيزه ها در جنگ به هم در مى آميخت، آنها را مانند آسياب خرد و نرم و بسان باد پراکنده مى ساخت. او شير حجاز، آقا و بزرگ عراق است که مکى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، که در همه اين صحنه ها حضور داشت. او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر[2] و پدر دو فرزند: حسن و حسين. آرى او؛ همان او (که اين صفات و ويژگی هاى ارزنده مختص او است)؛ جدم على بن ابى طالب (علیهما السّلام) است .
آنگاه فرمود: من فرزند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بانوى بانوان جهان هستم. او آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد که شيون مردم به گريه بلند شد! يزيد بيمناک شد و براى آنکه مبادا انقلابى صورت پذيرد به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا امام سجاد (عليه السلام) را به اين نيرنگ ساکت کند! مؤذن برخاست و اذان را آغاز کرد. همين که گفت: الله اکبر، امام فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. وقتی گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام فرمود: موى و پوست و گوشت و خون من به يکتائى خدا گواهى مى دهد. هنگامى که گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام (عليه السلام) به جانب يزيد روى کرد و فرمود: اين محمد که نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟ ! اگر ادعا کنى که جد تو است، پس دروغ گفتى و کافر شدى و اگر جد من است، پس چرا خاندان او را کشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟! سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را گزارد.[3]
در نقل ديگرى آمده است: زمانی که مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام سجاد (عليه السلام) عمامه خويش از سر برداشت و به مؤذن فرمود: تو را به حق اين محمد لحظه اى درنگ کن. آنگاه روى به يزيد کرد و فرمود: اى يزيد! اين پيامبر، جد من است و يا جد تو؟ اگر گويى جد من است، همه مى دانند که دروغ مى گوئى و اگر جد من است، پس چرا پدر مرا از روى ستم کشتى و مال او را تاراج کردى و اهل بيت او را به اسارت گرفتى؟! اين جملات را گفت و دست برد و گريبان چاک زد و گريست و گفت: به خدا سوگند اگر در جهان کسى باشد که جدش رسول خدا است، آن شخص من هستم. پس چرا اين مرد، پدرم را کشت و ما را مانند روميان اسير کرد؟! آنگاه فرمود: اى يزيد! اين جنايت را مرتکب شدى و باز مى گويى محمد رسول خداست؟! و روى به قبله مى ايستى؟! واى بر تو! در روز قيامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. پس يزيد فرياد زد که مؤذن اقامه بگويد! در ميان مردم هياهويى برخاست، بعضى نماز گزاردند و گروهى نماز نخوانده پراکنده شدند.[4]
و در نقل ديگرى آمده است که امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
من فرزند حسين شهيد کربلايم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرايم، و فرزند خديجه کبرايم، من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبايم، من فرزند آنم که در خون آغشته شد، و پسر آنم که پريان در ماتم او گريستند، و من فرزند آنم که پرندگان در ماتم او شيون کردند.[5]
[1]. در اين خطبه آمده كه هفت عامل برترى به اهل بيت داده شده، ولى شش خصلت بيشتر ذكر نگرديده است. در نقل كامل بهائى آمده است كه خصلت هفتم: «و المهدي الذي يقتل الدجال»؛ «مهدى كه دجال را مى كشد، از ما است». طبرى، حسن بن على، ترجمه به عربی: فاخر، محمد شعاع، ج 2، ص 369.
[2]. ممكن است مراد از دو مشعر، دو بهشت باشد؛ زيرا مشعر به موضعى گفته مى شود كه داراى درخت زيادى باشد. بنابر اين مراد «وارث دو بهشت است» و در آيه مباركه آمده است: «و لمن خاف مقام ربه جنتان»؛ الرحمن، 46.
[3]. ابن اعثم، أحمد، الفتوح، تحقيق: شيرى، على، ج 5، ص 133.
[4]. قمى، عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم و يليه نفثة المصدور فيما يتجدد به حزن العاشور، ص 411.
[5]. كامل البهايى، ج 2، ص 369؛ خوارزمى، موفق بن احمد،: مقتل الحسين (عليه السلام)، ج 76.