کپی شد
خرافۀ فال بد زدن
از جملۀ خرافاتی که در میان مردم رایج است، فال بد زدن یا همان تشاؤم است. عرب، از فال بد به «تطیّر» و یا «طیرة» یاد می کند. ریشۀ این کلمه از طیر به معنای پرنده است. از آن جا که عرب، فال بد را غالباً به وسیلۀ پرندگان می زد، گاهی پریدن پرنده ای را از دست چپ، نشانۀ تیره روزی می دانست، گاهی صدا کردن کلاغ را به فال بد می گرفت، به این جهت کلمه تطیّر را در فال بد به کار برده است.
شهید مطهری می گوید: «در تواريخ نوشتهاند و در كتب مقاتل ديدهام كه وقتى اسراى اهل بيت (ع) را وارد شام مىكردند و مردم به استقبال بيرون آمده بودند، گويا خود يزيد بن معاويه هم به جايى در بيرون شهر آمده بود و در آن جا كلاغى صدا كرد و او از اين امر فال بد گرفت، بعد اين رباعى را سرود:
لَمّا بَدَتْ تِلْكَ الرُّؤوسُ وَ اشْرَقَتْ تِلْكَ الشُّموسُ عَلى رِدى جيرونِ
صاحَ الْغُرابُ فَقُلْتُ صِحْ اوْ لاتَصِحْ فَلَقَدْ قَضَيْتُ مِنَ النَّبِىِّ دُيونى
وقتى كه آن سرها و آن خورشيدها (مقصودش زنان اسير است) از دور بر مافوق جيرون (نام نقطهاى بوده است در بيرون شام، شايد الآن هم به اين اسم باشد) پيدا شدند، كلاغ آمد فرياد كشيد، (من اين را به فال بد گرفتم كه عاقبتِ كارم بد خواهد شد) ولى به كلاغ گفتم تو مىخواهى فرياد بكن مىخواهى فرياد نكن، من دَينى را كه به پيغمبر اسلام داشتم ادا كردم».[1]
یکی از بزرگ ترین مزیت های دین اسلام عقل گرایی و مبارزه با خرافاتی است که در زمان جاهلیت وجود داشته و یا بعد از آن به وجود آمده و می آید.
ابوهريره از رسول اکرم (ص) نقل کرده بود که: «طيره (فال بد زدن) در زن، حيوان و خانه (صحیح) است»، وقتی اين حديث را برای عايشه نقل می کنند می گويد: «به آن کسی که قرآن را بر ابوالقاسم (ص) نازل کرده قسم، هر کسی اين حديث را به پیامبر (ص) نسبت دهد دورغ گفته است؛ بلکه پيغمبر(ص) فرمود: «اهل جاهليت می گفتند طيره در حيوان، زن و خانه است».[2] علی (ع) می فرمود: «ابوهريره دروغ گوترين مردم است».[3]
در احادیث متعددی از مسلمانان خواسته شده است تا از فال بد زدن بپرهیزند؛ برای نمونه پیامبر گرامی اسلام می فرماید: “فال بد زدن را کنار بگذارید”.[4] و در روایت دیگری می فرماید: “.. اگر گاهی به عملی فال بد زدی آن را (با توکل بر خدا) انجام ده”.[5]
شهید مطهری مخالف بودن این عقیده را با قرآن بیان می کند که: «قرآن كريم در آيات زيادى با كمال صراحت اين مطلب را مىگويد كه منشأ فال بد و هر شومى و نحوستى كه وجود دارد، خارج از وجود خود بشر نيست؛ يعنى بشر ممكن است فكر و عقيدهاش فكر و عقيده شومى باشد؛ وقتى كه فكر و عقيدهاش سراسر خرافه و جهالت است، شومى در جهالت است. شومى جز در اخلاق فاسد در جاى ديگرى نيست. شومى جز در اعمال پليد در چيز ديگرى نيست. از نظر سعادت بشرى، اگر بخواهيم حساب كنيم چه كشفى بزرگ ترين كشف ها در دنيا است، من خيال مىكنم بزرگ ترين كشفى كه در دنيا به حال بشر مفيد و سعادتمند است و بسيار عميق و ارزنده است ولى بشر كمتر مىخواهد زير بار آن برود اين كشف است: دَواؤُكَ فيكَ وَ داؤُكَ مِنْكَ اى بشر! دردت از خودت برمىخيزد، منشأ بدبختى تو، خودت هستى نه چيز ديگر، سرنوشت شوم را خودت به دست خودت براى خودت به وجود مىآورى، سرنوشت شوم تو به دست ديگرى نيست. و همچنين تبديل سرنوشت هم جز به دست خودت نيست؛ چاره اين شومى و اين سرنوشت بد هم در وجود خود توست. وَ كُلَّ انْسانٍ الْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ كِتاباً يَلْقيهُ مَنْشوراً [6]».[7]
[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 25، ص 405، صدرا، چاپ چهارم، تهران، 1389ش.
[2]. ابوريه، محمود، أضواء علی السنة المحمدية، ص 204.
[3]. همان.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 196، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[5]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، تهران، 1416ق.
[6]. اسراء، 13.
[7]. مجموعه آثار، ج 25، ص 404.