کپی شد
خدا از نگاه اشو
اشو با تعابیر مختلف و توصیفات گوناگون دربارهٔ خدا حرف زده است، خواننده و شنوندهٔ سخنان او در نهایت نمیتواند تعریف خوبی از خدا داشته باشد؛ بلکه کاملاً مبهم و نامفهوم است. گاهی خدا را انکار کرده، گاهی خدا را همان انسان میداند و گاهی برابر با هستی میداند.
اشو میگوید: قرنها است که خدا را نور میپنداریم، این به سبب ترس ما از تاریکی است، نه اینکه خدا فقط نور باشد. خدا به همان اندازه نور است که تاریکی است. خدا باید هم تاریکی باشد و هم نور و گرنه تاریکی نمیتواند وجود داشته باشد. خدا باید هم پستترین باشد، هم بدترین، هم ماده هم ذهن.[1] اشو در اینجا خدا را هم نور و هم تاریکی. اما در جایی دیگر، عکس این سخن را بیان میکند: برای خدا تاریکی وجود ندارد. برای نور تاریکی وجود ندارد. تاریکی تنها زمانی هست که نور نیست … . خدا هیچ تاریکی را نمیشناسد.[2] اشو میگوید: همه خدا هستند. هیچ کس نمیتواند غیر از این باشد.[3] در موردی به صراحت وجود عینی خدا را انکار کرده و خدا را تنها یک نام میداند: هستی دم دست تو است و خدا فقط در ذهنت وجود دارد. یک مفهوم است و وجود عینی ندارد.[4] او میگوید: تو در واقعیت یک خدا هستی[5] و در موردی دیگر خدا را با انسان یکی میپندارد: پهناوری انسان مدرک اثبات وجود خدا است. خدا نام دیگر وسعت و پهناوری انسان است.[6] وی مسئولیت تمام هستی را به دوش خدا میاندازد. او معتقد است انسانها هیچ مسئولیتی ندارند و تنها خدا است که مسئول تمام خوبیها و بدیها است: خدا خود مسئول آفرینش است. من مسئول نیستم …، هیچ کس دیگر نیز مسئول نیست. مسئولیت کامل برعهدهٔ خدا یا هستی است. هر چیزی که خوب یا بد است از او است.[7] اشو برای نزدیک شدن به خدا، سکس را پیشنهاد میدهد و بر آن تأکید میکند: در هنگام سکس، شما به جهان هستی از همیشه نزدیکتر هستید. توسط سکس است که الوهیت میتواند تولید زندگی کند و زندگی جدیدی را خلق کند. بنابر این در سکس، ما به خالق از همیشه نزدیکتر هستیم …، اگر ما با قداست به سکس روی بیاوریم، با بازیگوشی میتوانیم به آسانی لمحهای از الوهیت را دریافت کنیم.[8]
آنچه گذشت تنها نمونههایی از توصیفات اشو دربارهٔ خدا بود. بهراستی از این تعابیر چه چیز به دست میآید؟ آیا این گونه سخنان جز لفاظی، شعرگویی، خودبزرگبینی، نفسانیت و راندن کلمات کفرآمیز بر زبان، حاصل و نتیجه دیگری دارد؟ اما توصیفی که خالق هستی؛ پروردگار عالم و مبدأ جهانیان، از خود دارد، کاملا متفاوت است: خدا عالم به غیب و شهادت است، رحمت او تمام هستی را فراگرفته است، او مقتدر، قدوس، ایمنیبخش، قاهر بر همه خلق، … .[9] اگر او منزه است، هیچکدام از صفاتی که در کلمات اشو بود، بر او صادق نیست و این گونه کلمات تنها شایستهٔ بتها و خدایان هندوها است.[10]
[1]. اشو، عشق پرندهای آزاد است، ترجمه: پزشکی، مجید، ص 85.
[2]. اشو، زندگی موهبتی الهی است، ترجمه: پزشکی، مجید، ص 47.
[3]. عشق پرندهای آزاد است، ترجمه: پزشکی، مجید، ص 99.
[4]. زندگی موهبتی الهی است، ترجمه: پزشکی، مجید، ص 26- 28.
[5]. همان، 53.
[6]. همان، 59.
[7]. اشو، دل به دریا بزن، ترجمه: پزشکی، مجید، ص 18.
[8]. اشو، از سکس تا فرا آگاهی، ترجمه: خاتمی، محسن، ص 22.
[9]. حشر، 22 – 24.
[10]. ر.ک: فعالی، محمدتقی، نگرشی بر آراء و اندیشههای اشو، ص 203 – 210.