کپی شد
خاستگاه اعتقادى بهائيت
بهائيت زاييده بابيت بود، اما اين كه بابيت از چه فرقهاى نشأت گرفته است، بايد گفت: بابيه زاييده “كشفيه” و كشفيه زاييده شيخيه است. مؤسّس شيخيه، شيخ “احمد احسائى”، بوده كه در سال 1160 هـ ق متولّد گشت و مسلك اخبارى داشت و به جهت اعتقاداتش، مورد تكفير علما قرار گرفت.[1] مثلاً او معتقد بود:
1. ائمه، علل اربعه عالم مىباشند.
2. اصول دين چهار تا است. (معرفت خداوند، معرفت انبيا، معرفت ائمه، معرفت ركن رابع؛ كه ركن رابع، شيوخ و بزرگان شيخيه مىباشند).
3. قرآن كلام نبى است.
4. خدا با انبيا، شى ء واحدى هستند.
5. شيوخ و بزرگان شيخيه ركن رابع اند.
6. امام عصر به خاطر ترس به عالم حور قليايى گريخته است.
7. عدل، اصلى از اصول شيعه نیست. و… .
حمله او به خلفا در يكى از كتابهايش، موجب شد كه كربلا مورد حمله قرار گيرد و اهالى آن جا كشته شوند، البته در اين ميان فقط خانه “سيد كاظم رشتى” كه از شاگردان شيخ احمد بود، در امان ماند. به هر حال مدتى بعد، او به حجاز رفت و با آن كه حجاز در آن موقع تحت سيطره حكومت عثمانى قرار داشت، مورد حمايت و احترام حكّام آن جا قرار گرفت.
او به سال 1241 هـ.ق در سن حدود هشتاد سالگى از دنيا رفت و بعد از او سيد كاظم رشتى به ترويج افكارش پرداخت، و فرقه “كشفيه” را تأسيس نمود.
سيد كاظم رشتى در سال 1212 هـ.ق متولد شد و در سال 1259 هـ.ق از دنيا رفت و به مدت 20 سال در ميان پيروان خود، به عنوان ركن رابع محسوب مىگشت، وی معتقد بود كه حضرت مهدى (عج) در بين ما است و مبلّغين خود را به اطراف مىفرستد كه مردم را آماده كنند و … . بر اساس همين اعتقاد بود كه يكى از شاگردان بارزش به نام “على محمد باب” مدعى شد، من “باب امام زمان” هستم، البته بعدها به اين مقدار اكتفا نكرد و ادعا نمود كه او همان “مهدى موعود” است.[2]
باب در نوشتههايش گاه با صراحت تمام و به نحو مكرر به ختم نبوت و رسالت پيامبر اسلام (ص) تا ظهور قيامت و هم چنين به امامت دوازده امام و از آن جمله به امام زمان؛ يعنى حجة بن الحسن (عج)، اظهار ايمان مىكند، اما بعدها به منظور اين كه راه را براى خودش بگشايد، اضافه مىكند كه در ختم نبوت تا ظهور قيامت، منظور از ظهور قيامت، ظهور وى مىباشد.
كتاب “بيان” او كه در بين بابىها از جايگاه ويژهاى برخوردار است و به عنوان “وحى” تلقى مىگردد، حكايت از تأثيرپذيرى عميق او از حروفيان و نقطويان دارد[3] و از اين جهت هم به شيخ احمد احسائى تأسّى جسته است.
او كتاب “بيان” خود را بر محور حروف ابجد و تطبيق آن با اعداد (عدد 19)، تأليف كرد. او در اين كتاب هر سال را 19 ماه و هر ماه را 19 روز مىداند،[4] و خود را به عنوان نقطۀ اولى و باب خدا[5] معرفى مىكند كه با 18 تن از ياران نخستيناش كه به حروف حىّ مىباشند (ح +ى = 8 + 10) و به 19 نفر مىرسند، “واحد” را تشكيل مىدهند، چون واحد به حروف ابجد، مساوى با عدد 19 است و به همين جهت، او بيان را به واحد اوّل و واحد دوم و… تقسيم مىكند.[6]
البته در شرح لغات حروفى آخر “بيان”، پيرامون سرّ انتخاب عدد 19 آمده است كه چهارده معصوم با چهار نايب امام زمان و باب، 19 نفر مىشوند. در حالی كه اگر به پارهاى از ادعاهاى باب توجه كنيم كه خود را مهدى موعود مىخواند، بايد بگوييم كه عدد رمزى آقايان دچار نقصان گرديده است و براى تصحيح آن بايد فكر ديگرى بكنند.
او بهشت و دوزخ صراط و ميزان و ساعت را تأويل مىنمايد و در تبيين اصل رجعت و مقام امامت و ظهور و تجسد خداوند در اولياى خود، سخنانى دارد كه تركيبى از تعبيرات غلاة و قرامطه و شيخيه است.[7] او بعضى از مناسك، مانند نماز و روزه، و قبله را تغيير داد. از احكام او است:
1. اگر كسى از بابىها، زنش حامله نشد، حلال است كه براى حامله شدن زن خود، از يكى از برادران بابى كمك و يارى بگيرد، و نه از غير بابى،[8]
2. استمنا مباح است.[9] و… .
[1] مرحوم صاحب جواهر و شريف العلماى مازندرانى و… از جمله علمايى بودند كه به تكفير او رأى دادند. )خاتميت پيامبر اسلام، ص 41).
[2] ر.ك: مجلۀ انتظار، شماره اول، سال 1380، جعفر خوشنويس، ص 240 – 250؛ فرق و مذاهب كلامى، على ربانى گلپايگانى، ص 336 – 342؛ براى آشنايى بيشتر با فرقۀ شيخيه رجوع شود به: حياة شيخ احمد احسائى، تأليف فرزند شيخ احمد؛ تاريخ نبيل، زرندى؛ ردّ شيخيه، محمد بن سيد صالح قزوينى موسوى؛ اسرار پيدايش شيخيه، بابيه، بهاييه، محمد كاظم خالصى؛ كشف المراد (بررسى عقايد شيخيه)، الف حكيم هاشمى.
[3] براى آشنايى با افكار حروفيان و نقطويان و… رجوع شود به كتاب: خاتميت پيامبر اسلام (ص)، ص 46 – 41.
[4] بيان الواحد الخامس، ص 18. البته چهار روز باقيمانده به عنوان ايام شكرگذارى و جشن تعيين شده است. ر.ك: دانشنامه جهان اسلام، ج 4، ص 742.
[5] باب اللَّه شامل هفت حرف است و على محمد هم از هفت حرف تشكيل يافته است.
[6] ر.ك: خاتميت پيامبر اسلام، ص 52 – 53.
[7] خاتميت پيامبر اسلام، ص 58.
[8] بيان، باب خامس عشراز واحد هشتم.
[9] بيان، باب عاشر از واحد هشتم.