searchicon

کپی شد

خاتمیت و امامت

بی گمان پیامبر اسلام “خاتم النبیین” است و پس از او نزول وحی تشریعی از آسمان منقطع گردیده است. همان طور كه امیر المؤمنین علی (ع) در حال غسل دادن بدن مبارك پیامبر خاتم فرمودند: “همانا كه با مرگ تو (پیامبر) چیزی از ما بریده شد كه با مرگ غیر تو بریده نمی‌شد و آن نبوت و اخبار آسمان بود”.[1] از این رو اعتقاد به این اصل (خاتمیت) از اصول اسلامی به شمار می آید.

چند نكته در رد شبهۀ تعارض امامت با خاتمیت قابل ذكر است:

1. از جمله عواملی كه باعث بروز چنین شبهه می شود، عدم تفكیك بین نبوت و امامت است. نبی در اصطلاح علم كلام به كسی گفته می شود كه ضمن دارا بودن صفاتی؛ مانند: علم، عصمت و واجب الاطاعة بودن، باید ادعای نبوت و نزول وحی از طرف خدا و در صورت لزوم از معجزه برخوردار باشد. بنابراین، در نبوت، نزول وحی و وجود معجزه از مؤلفه های اساسی آن به شمار می آیند كه مختص پیامبران است و امامان معصوم (ع) هیچ گاه ادعای چنین مؤلفه ها را نداشته و شیعیان آنها هم هیچ­گاه پیشوایان خود را به آن حد (نبوت و نزول وحی تشریعی) ارتقا ندادند، تا معارض با خاتمیت باشد و موجب غلو شود.

2. هیچ تنافی بین خاتمیت و برخورداری عده ای از علوم غیر اكتسابی و حجت آفرین، در عصر خاتمیت نیست. در قرآن اشاره شده است، عده ای (غیر پیامبران) هستند كه به آنها “علم عطا شدگان” گفته می شود كه بدون كسب به آنها عطا شده است: “هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‏ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم‏ “،[2] اگر چه صاحبان این علوم از منت های رحمت الاهی برخوردارند، ولی نبی نیستند و صرف دیدن ملك یا پس پرده شهادت، نبوت نمی آورد. فرشته الاهی بر مریم ظاهر شد و عیسی (ع) را به او هدایت كرد، اما مریم پیامبر نشد”. بنابراین، علومی كه امامان (ع) برخوردارند، از این قبیل بوده، پس منافاتی ندارد که امامان (ع) از چنین حالتی برخوردار باشند، ولی پیامبر نباشند.

ناگفته نماند مأخذ علوم ائمه فراوان است که از جملۀ آنها الهام است كه نوعی وحی غیرتشریعی است كه به غیر انبیا هم نازل می شود و امامان (ع) از جملۀ آنها هستند.[3] یكی دیگر از راه های به دست آوردن علم امامان (ع) آن است كه علم از طرف پیامبر اكرم (ص) به آنها به ارث گذاشته شده است. از محدثان شیعه و سنی روایت شده كه علی (ع) فرمود: “علمنی رسول الله الف باب، كل باب یفتح الف باب”؛[4] پیامبر خدا به من هزار باب علم آموخت كه هر باب هزار باب دیگر را می گشود. انتقال كامل این علوم فقط به علی بن ابی طالب (ع) صورت گرفت و ایشان را پس از پیامبر (ص) “باب علم نبی” ساخته که این علم از نوع علم غیر اكتسابی است كه خداوند هر كسی را كه بخواهد به او عطا می كند. به همین دلیل، ‌این علم برای دریافت كنندگان حجت است و از این رو است كه پیامبر (ص) صاحبان (عترت) این علوم را در كنار قرآن قرار داده است: “انی تارك فیكم الثقلین؛ كتاب الله و عترتی …”.[5] بنابراین، مفاد خاتمیت این نیست كه پس از ختم نبوت، قول اولیای معصوم (ع) حجیت نداشته باشد. تحلیل درست و منطقی خاتمیت نشان می دهد كه حجیت قول امامان (ع) در فراسوی اختصاصات پیامبر (ص)، هیچ مانعی برای حجیت ندارد. بنابراین، ادعای عصمت، علم لدنی و هم چنین ارتباط با عالم غیب از طریق الهام و وحی غیر تشریعی، ملازمه ای با نبوت نداشته و هیچ یك از اندیشمندان شیعه، چنین قصدی را ندارند.

3. مدعیان تئوری تعارض امامت با خاتمیت می كوشند با توسل به خاتمیت، پیامبر خاتم (ص) را آخرین حجت الاهی معرفی كنند،و شأن و منزلت امامان معصوم (ع) را به حد انسان های معمولی فرو كاهند. ولی منتقدین اگر بر این باور اند كه حداقل پیامبر اسلام یک شخصیت حقوقی دارد، باید او را حجت الاهی به حساب آورند و كلام او را بدون دلیل بپذیرند.[6] به طور قهری حداقل باید به لوازم ادعای خود پایبند باشند؛ یعنی روایاتی كه از پیامبر خاتم در مقام و منزلت امام علی (ع) وارد شده را بپذیرند. اگر به كلام پیامبر اكرم (ص) نیم نگاهی بیندازیم، پیدا است كه حضرت علی (ع) و شخص پیامبر به امر خداوند دارای شخصیت حقوقی هستند كه لازمۀ آن، جعل حجیت و مقام ولایت برای آن امام معصوم (ع) است.

پیامبر اسلام (ص) در حدیث منزلت[7] و دیگر روایات و هم چنین آیات متعدد قرآن، مقام امامت و ولایت به معنای مرجعیت دینی و جانشینی پیامبر در شئونات دینی را به امام معصوم واگذار کرده است كه لازمۀ آن حجیت اقوال و افعال آن حضرت برای عموم مسلمانان است. در این قسمت به بعضی از آن آیات و روایات اشاره می‌شود.

1. خداوند در قرآن، ولی مؤمنان را خداوند، پیامبر و كسانی كه در حال ركوع زكات می دهند معرفی می كند: “انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزكاة و هم راكعون”.[8] پیامبر گرامی اسلام در روایات متعدد مصداق جملۀ “یؤتون الزكاة و هم راكعون” را امیرالمؤمنین (ع) معرفی می كند.[9]

2. آیه ای از قرآن، مؤمنان را به اطاعت از خدا و رسول او و اولی الامر، امر می كند: “اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منكم”.[10] و پیامبر (ص) در روایات متعدد “اولی‌الامر” را بر حضرت علی (ع) تفسیر می كند.[11] و آن حضرت (ص) در روایاتی به اطاعت از امام علی (ع) امر می كند از جملۀ آنها می فرماید: “و ان امامكم علی بن ابی طالب، فناصحوه فصدقوه؛ فان جبرئیل اخبرنی بذلك”.[12]

در این زمینه، روایات فراوانی وجود دارند که از ذكر آنها صرف نظر می کنیم.



[1]. نهج البلاغة، خطبه 235.

[2]. عنکبوت، 29.

[3]. به دليل عقلی (تحليل عقلی) خاتميت، مأخذ علم امام مراجعه شود.

[4]. كنزالعمال، حديث ش 36372؛ اصول كافي، ج 1، ص 239. (با كمی تفاوت)

[5].  حرعاملی، وسائل الشیعة، ج 27، ص 34،،قم، موسسه آل البیت، 1409ق.

[6]. سروش، عبدالكريم، بسط تجربۀ نبوي، ص 132-123.

[7]. کلینی، کافی، ج 8، ص 106، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش؛ “قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي”.

[8] . مائده، 55.

[9] . محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی (ع)، ج 2، ص 197.

[10]. نساء، 59.

[11]. محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی (ع)، ج 2، ص 129 و 169.

[12]. شيخ صدوق، الامالی، ص 565.