searchicon

کپی شد

حکومت ناصر کبیر (اطروش)

ناصر کبیر بعد از غلبه بر دشمنان، از سال 301 هـ تا 304 هـ، مجموعاً سه سال و سه ماه بر مناطق طبرستان، دیلم و بخش‌های شرقی گیلان حکومت نمود.[1] او پس از حسن بن زید؛ ملقب به داعی کبیر (250 – 270ق) و محمد بن زید (270 – 287ق)، و بعد از وقفه‌ای 14 ساله، سومین حاکم علوی منطقه طبرستان است. دوران حکومت وی مقارن با دوران خلافت مقتدر بالله؛ خلیفه عباسی و وزارت علی بن عیسی بوده است.[2]

مسعودی می‌نویسد: «در سال سی‌صد و يک، حسن بن على (ناصر کبیر)، در ولايت طبرستان و ديلم قيام كرد و سياهپوشان (بنی‌العباس) را از آن‌جا بیرون راند. وى مرد فهيم و عالمی بود و از عقايد و مذاهب مطلع بود و سال‌ها ميان مردم ديلم كه كافر و بر دين مجوس و بعضى پيرو رسوم جاهليت بودند و همچنين مردم گيل، زندگی کرد و آنان را به سوى خداوند عزّوجلّ خواند كه پذيرفتند و اسلام آوردند، و در ديلم مسجدهای بسیاری ساخت… برخی ورود اطروش به طبرستان را در اول روز محرم سال سی‌صد و يک دانستند»،[3] ولی ابن عنبه، تاریخ ورود وی را در ماه جمادی الاولی سال سی‌صد و یک معرفی می‌کند.[4]

دوران حکمرانی ناصر، یکی از مقاطع درخشان حکومت‌داری اسلامی به‌شمار می‌رود. وی برای گسترش عدالت در جامعه تحت فرمانش، تلاش فراوانی انجام داد. او برای نظام‌سازی یک جامعه مطلوب و پیشرفته، اساس‌نامه‌ای را تألیف کرد که امروزه با عنوان کتاب «الاحتساب» در دسترس است.[5]

 

[1]. ناطق بالحق، یحیی بن حسین، الإفادة فی تاریخ الائمة السادة، تحقیق: رحمتی، محمدکاظم، ص ۶۱؛ محلی، حُمید بن احمد، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، تحقیق: المحطوری الحسنی، مرتضی بن زید، ج ۲، ص ۷۸؛ ویکی شیعه؛ موسوی‌نژاد، سید علی، مجموعه مقالات همایش بین‌المللی ناصر کبیر و رسالت علمای اسلام در جهان امروز با تکیه بر آموزه‌های نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، ص 29.

[2]. افندى، عبدالله بن عيسى‏بيگ، رياض العلماء و حياض الفضلاء، محقق: حسينى اشكورى، احمد؛ اهتمام: مرعشى، محمود، ج 1، ص 277.

[3]. مسعودي، على بن الحسين، مروج‏الذهب و معادن الجوهر، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج ‏2، ص690.

[4]. ابن عنبه، احمد بن على، عمدة الطالب فى نسب آل ابى‌طالب، ص 283 و 284.

[5]. موسوی نژاد، سید علی و موسوی تنیانی، سید اکبر، بررسی انتقادی دیدگاه ها در باره مذهب ناصر کبیر و خاندان او، فصلنلمه علمی پژوهشی تاریخ اسلام، سال شانزدهم، شماره دوم، شماره مسلسل 62، ص 58.