Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

حکم ارتداد در اسلام

هر دین برای حفظ کیان خود تدابیری اندیشیده و دستوراتی صادر کرده است که اگر آن دستورات عملی نشود اصل دین به خطر خواهد افتاد. از دیدگاه اسلام کسی که دین اسلام را پذیرفته و درخانواده دینی رشد و نمود کرده، و بعد از آن یکی از اصول دین را انکار کند، مرتد شده است و تا زمانی که کسی از ارتداد او آگاه نشده باشد مجازاتی بر او نیست، اما اگر ارتداد خود را از یک اعتقاد فردی به حیطه اجتماعی بکشاند و در برابر دین بایستد و با فتنه انگیزی اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش کند، مرتکب جرمی شده است که مجازات آن را نیز باید تحمل کند؛ زیرا مجازات مرتد به دليل جرم و گناه اجتماعى او یعنی مبارزه با دین اسلام است. همان طور که در صدر اسلام عده‏اى از دشمنان اسلام نقشه كشيده بودند كه به ظاهر اسلام بياورند و سپس مرتد شوند، تا با اين كار، ايمان مسلمانان را تضعيف كنند که با تشریع قانون مجازات ارتداد حیله آنان خنثی شد.

در فقه شيعه، هر یک از اقسام مرتد فطرى و ملّى داراى احكام مدنى و جزايى می باشند. حکم جزایی مردی که مرتد فطری است قتل است و توبه او نزد قاضى قبول نمى‏شود. اما مردی که مرتد ملّى است نخست دعوت به توبه مى‏شود، اگر توبه كرد آزاد مى‏شود، و الّا كشته مى‏شود. زن مرتد، چه فطرى باشد چه ملّى، كشته نمى‏شود، بلكه دعوت به توبه مى‏شود، اگر توبه كرد آزاد مى‏شود، و الّا در زندان باقى مى‏ماند.[1]

در فقه اهل سنت، بنابر رأى مشهور، مرتد – در همه انواع آن – ابتدا دعوت به توبه مى‏شود، اگر توبه كرد آزاد مى‏شود، و الّا كشته مى‏شود و فرقى ميان ملّى و فطرى و زن و مرد نيست.[2]

ارتداد در اديان الاهى غير از اسلام نیز جرم و گناه، و مجازات آن مرگ است.[3]

بنابراين، مى‏توان گفت ارتداد از ديدگاه همه اديان و مذاهب جرم و گناه است و مجازات آن (با اختلاف در شرايط) مرگ است.[4] [5]

گرچه حكم سياسى مرتد فطرى براى آنها كه از محتواى آن آگاه نيستند ممكن است يك نوع خشونت و تحميل عقيده و سلب آزادى انديشه تلقى گردد، ولى اگر به اين واقعيت توجه كنيم كه اين احكام مربوط به كسى نيست كه اعتقادى در درون دارد و در مقام اظهار آن بر نيامده، بلكه تنها كسى را شامل مى‏شود كه به اظهار يا تبليغ بپردازد، و در حقيقت قيام بر ضد دین و اعتقادات مردم جامعه كند، روشن مى‏شود كه اين خشونت بى دليل نيست، و با مسئله آزادى انديشه نيز منافات ندارد. همان گونه كه گفته‏ايم شبيه اين قانون در بسيارى از كشورهاى شرق و غرب با تفاوت هايى وجود دارد.

توجه به اين نكته نيز لازم است كه پذيرش اسلام بايد طبق منطق باشد، مخصوصاً كسى كه از پدر يا مادر مسلمان تولّد يافته و در يك محيط اسلامى پرورش ديده، بسيار بعيد به نظر مى‏رسد كه محتواى اسلام را تشخيص نداده باشد، بنابراين عدول و بازگشت او به توطئه و خيانت شبيه‏تر است تا به اشتباه و عدم درك حقيقت و چنين كسى استحقاق چنان مجازاتى را دارد.[6] زیرا اسلام که داعیه هدایت و رهبری جامعه را دارد و خود را دین حق و کامل و دیگر ادیان را ناقص و تحریف شده می داند، قطعا دشمنانی دارد که برای از بین بردن آن از هیچ کوششی فرو گذار نخواهند کرد. به همین دلیل برای حفظ کیان خود تدابیری اندیشیده و دستوراتی صادر کرده است که اگر آن دستورات عملی نشود اصل دین به خطر خواهد افتاد. جالب است بدانیم ابتدای تشریع قانون مجزات مرتدین زمانی بود که در صدر اسلام عده‏اى از دشمنان اسلام طبق نقشه ای حساب شده  ابتدا به ظاهر اسلام آورده و سپس مرتد شدند! تا با اين كار، ايمان مسلمانان را تضعيف كنند که با تشریع این قانون حکیمانه و اعلام آن جلوی این کار گرفته شد. پس اسلام برای حفظ کیان خود ناچار به تشریع چنین قانونی بوده است.

خلاصه این که هر دینی که خود را بر حق می داند در درجه اول باید بتواند در برابر دشمنان از کیان خود دفاع نماید، وظیفه حفظ دیگر ادیان و پیروان آنها را بر عهده ندارد؛ زیرا اساسا آنها را بر حق نمی داند و همه مرتدینی که دارای ویژگی ها و شرایط یک مرتد هستند را دشمنان خود می داند که باید خطری که از ناحیه آنان متوجه اسلام است دفع و خنثا شود. کسانی که آئین دیگری غیر از اسلام انتخاب کرده اند نیز باید وظایف خود را طبق دستورات دین و آئین خود انجام دهند.


[1] امام خمينى، تحرير الوسيلة، ج 2، ص 494.

[2] الجزيرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعه، ج 5، ص 424، ابو حنيفه مانند شيعيان ميان زن و مرد فرق گذاشته است، الكاسانى، ابوبكر، بدايع الصنايع، ج 7، ص 135؛ حسن بصرى دعوت به توبه را نمى‏پذيرد ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 76.

[3] نک: عهد قديم: سفر توريه مثنى، فصل 13؛ كتاب مقدس، ترجمه فارسى وليم گلن، دار السلطنه، لندن، 1856 ميلادى، ص 357 – 8؛ الكتاب المقدس، دار المشرق، بيروت، سفر ثنية الاشتراع، الفصل 13، ص 379 – 80؛ عهد جديد سازمان ترجمه تفسيرى كتاب مقدس، تهران، 1357، ص 305 – 6.

[4] البته برخى مجازات مرگ براى ارتداد را حكم تعزيرى مى‏دانند نه حد و معتقدند تعزيرات تماماً به دست حاكم است و شكل خاصى براى آن در اسلام معين نشده است؛ لذا نمى‏توان گفت مجازات ارتداد از ديدگاه اسلام مرگ است. ر.ك: منتظرى، حسينعلى، دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية، ج3  ص 387. و نيز ر.ك: عيسى ولايى، ارتداد در اسلام، ص 148 – 129.

[5] اقتباس از سایت اسلام‌کوئست: 1027)، نمایه: اعدام مرتد فطری.

[6] مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏11، ص 427.