searchicon

کپی شد

حکمیت سبب پیدایش خوارج

فرقه خوارج در سال 37 هجرى در جريان جنگ صفين و مسئله حكميت پديد آمد. آنان عده‏اى از سپاهيان حضرت على (ع) بودند كه در آغاز از معاويه و عمرو عاص فريب خورده و با پيشنهاد حكميت از طرف معاويه موافقت كردند، و امام (ع) را به قبول آن وادار كردند. ولى پس از آن كه قرار داد آتش بس و آيين نامه حكميت ‏به امضاى طرفين رسيد، آنان كه تازه به اشتباه خود پى برده بودند، به جاى آن كه خود را نكوهش كنند و از امام (ع) عذر بخواهند، مرتكب اشتباه بزرگ­ترى شده و حكميت را از اساساً مردود دانسته و آن را مخالف با حكم خدا انگاشته، ارتكاب آن را مايه شرک و كفر اعلان كردند؛ از اين رو از امام (ع) خواستند كه از كرده خود توبه كند و عهد نامه آتش بس را نقض كرده، جنگ با معاويه را از سر گيرد

امام (ع) در برابر آنان ايستاد و يادآور شد كه اولا: برداشت آنان از حكميت نادرست است؛ زيرا آن­چه حكم قرار داده شده افراد نيستند، بلكه قرآن كريم است، و خداوند دستور داده است كه در منازعات به قرآن و پيامبر رجوع شود، رجوع به قرآن به اين است كه به حكم آن گردن نهاده شود. و رجوع به پيامبر (ص) به اين است كه به سنت او عمل كنيم. هر گاه طبق قرآن و سنت پيامبر داورى شود، حق با ما خواهد بود.

ثانياً: حكميت از اساس مخالفت ‏با قرآن نيست. اشتباهى كه رخ داده اين بوده است، در شرايطى كه سپاهيان امام (ع) در چند قدمى فتح و پيروزى بودند، طرح آتش بس و حكميت، واقع بينانه نبود، و آن حضرت نيز مخالفت خود را با آن اعلان كرد،[1] و اين خوارج بودند كه قبول آن را به امام (ع) تحميل كردند.[2]

ثالثاً: شكستن عهد و ميثاق با نص قرآن كريم و تعاليم اسلامى مخالف است، و تا طرف مقابل آن را نقض نكرده است، شكستن آن روا نيست.[3]

لكن آنان همچنان بر درخواست و رأى خود پافشارى كردند و امر تحكيم را بر خلاف حكم خداوند، و قبول آن را گناهى بزرگ و مايه شرک مى‏دانستند، و آن­گاه كه امام (ع) با سپاهيان خود از صفين رهسپار كوفه گرديد، آنان در مكانى به نام حروراء اقامت گزيده، وارد كوفه نشدند، و شبث‏بن ربعى را به عنوان فرمانده جنگ و عبد الله بن كواء را به عنوان امام جماعت انتخاب نموده، توافق كردند كه كارها به صورت شورايى انجام شود، و امر به معروف و نهى از منكر را شعار خود ساختند.[4]



[1]. نهج البلاغة، خطبه، 125.

[2]. همان،  خطبه، 36.

[3]. الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوک، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، ج ‏5، ص 72، بيروت، دار التراث ، چاپ دوم، 1387/1967.ُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ و أوفوا بعهد الله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الايمان بعد توكيدها و قد جعلتم الله عليكم كفيلا ان الله يعلم ما تفعلون‏

[4]. ربانى گلپايگانى، على،  فرق و مذاهب كلامى، ص 280. کتابنامه تکمیل شود.؛ جهت مطالعه بیشتر به سایت حوزه نت مراجعه شود.