searchicon

کپی شد

حوزه علمیه

شیوه و روش تحصيل در حوزه‏ هاى علميه ایران

شیوه تحصیل در حوزه های علمیه ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی و افزایش چشم گیر شمار داوطلبان تحصیل در حوزه ها و مدارس دینی به این نحو است که دانش‏آموزان پس از تكميل دوره اول يا دوم متوسطه (دیپلم) به حوزه ملحق مى‏گردند.

با ورود به حوزه علميه در دوران تحصيل خود، مراحل دروس مقدماتى، سطح، خارج، دروس تخصصى و دروس جنبى را پشت‏سر مى‏گذارد. ابتدا، اين مراحل را به طور اجمال بیان می کنیم:

1) دروس مقدماتى:

شامل صرف و نحو زبان عربى، معانى و بيان و منطق است كه هدف اصلى از اين درس‏ها، تسلط طلاب به «زبان قرآن‏» مى‏باشد و اين مرحله در حكم كليد فهم معارف اسلام است، چرا كه احاديث و سنت پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) به همين زبان است.اين دوره بين سه تا چهار سال به طول مى‏انجامد.

2) دروس سطح:

شامل علم اصول و فقه است. در اصول معمولاً كتاب‏هاى معالم، اصول الفقه، رسائل و كفايه و در فقه كتاب‏هاى لمعه و مكاسب مورد توجه قرار گرفته است.

البته در بعضى از حوزه‏ها كتاب‏هاى ديگرى نيز براى تدريس استفاده مى‏شود. هدف عمده در اين مرحله، آشنايى طلبه با فقه و اصول و متون مربوط به آنها است كه با مطالعه متون فقهى و اصولى علماى پيشين، اوّلاً: از نظرها و ابتكارهاى آنان و شيوه استدالال فقهى و اصولى و مبانى ايشان اطلاع مى‏يابد، ثانياً: خود را براى استنباط از احاديث و آيات در درس خارج آماده مى‏كند. اين دوره معمولاً 5 تا 7 سال طول مى‏كشد.

3) درس خارج فقه و اصول:

در اين مرحله، استاد و شاگرد براى منظم شدن سير بحث، يك متن فقهى مثل شرايع، تحرير الوسيله، عروة الوثقى يا يك متن اصولى مثل كفاية الاصول را انتخاب مى‏كنند و بر اساس آن، بحث را ادامه و نظرات و اقوال صاحب نظران در آن علم را به دقت مورد نقد و بررسی قرار می دهند و استاد با بررسى دلايل و شواهد هر مطلب، نظر نهايى خود را ارائه مى‏كند و شاگردان در پذيرش يا ردّ نظر استاد، مختار هستند.

هدف اصلى در اين مرحله، تمرين و پرورش قوه استنباط و اجتهاد طلاب است، تا آنان در علم فقه، صاحب نظر شوند و بتوانند هر مسئله جديد فقهى را با توجه به منابع چهارگانه احكام: كتاب، سنت، عقل و اجماع حلّ كنند و به اصطلاح، رد فروع بر اصول و اجتهاد نمایند. در اين دوره دروس فقه و اصول در حد عالى تدريس مى‏گردد و از آن جا که در این دوره استاد هنگام تدريس به متن یک كتاب خاص بسنده نمی کند و نظریات خود را با استفاده از مجموعه ادله ای که گاه در کتب و منابع مختلف و متعدّد پراکنده اند اثبات می کند به درس خارج شهرت يافته است. شاگرد در اين مرحله برای تکمیل دروس سطح و عالى و بسته به طرز تفكر خود، قسمت‏هاى خارج فلسفه و عرفان و ديگر دروس را بحث و تحقيق و بعضى اوقات تأليف و تدريس مى‏نمايد. و شاگردان ممتاز تقريرات استاد را با مراجعه به منابع و تحقيق كافى به رشته تحرير در آورده و تأييد استاد را از نوشته‏هاى خود به دست مى‏آورند. و بعضى از شاگردان در حلقات درس اساتيد مختلف حاضر مى‏گردند. و در اين مرحله است كه طلاب با استعداد و فاضل حوزه‏ها به درجه اجتهاد كه آخرين مراحل تكامل علوم حوزوى است دست‏ می يابند.

طلاب دينى معمولاً بيش از يك دوره به درس خارج حاضر مى‏گردند و بر حسب كوشش و هوشمندى خود بعضاً به مقام شامخ اجتهاد نائل مى‏گردند.

4) دروس تخصصى:

هدف از اين دروس – كه تحت عنوان رشته‏هاى تفسير، كلام، تبليغ، تاریخ و … شروع شده است – پرورش متخصص، در رشته‏هاى خاص مورد نياز حوزه و جامعه است. اين كار پر ارزش باعث مى‏شود كه شخص علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در يكى از رشته‏هاى علوم اسلامى متبحر شود، تا بتواند منشا خدمات مفيدى در حوزه و جامعه شود.

5) دروس جنبى يا عمومى:

در حوزه علميه قم و در بعضى شهرستان ها، هم زمان با دوره مقدمات و سطح، درس هايى تحت عنوان عقايد، تفسير، اقتصاد، ملل و نحل، علوم قرآن، اخلاق، زبان های خارجی و مبانی کامپیوتر و… تعليم داده مى‏شود كه در رشد فكرى طلاب، استفاده از منبع و گسترش اطلاعات علمى آنها مؤثر است. اين درس‏ها هر چند لازم است، ولى مرحله مستقلى در درس‏هاى حوزه محسوب نمى‏شود و معمولاً در کنار یکی از دیگر مراحل درسی تدریس می شود.[1]

تحصیل دروس خارج در حوزه های علمیه

دورۀ سطح در حوزه طبق برنامه مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ده سال طول می کشد، البته اگر کسی توانایی داشته باشد می تواند این سطوح را زودتر به پایان برساند.

بعد از پایان سطح، درس خارج شروع می شود. درس خارج که معمولاً مشتاقان زیادی دارد، مدت آن نزد اساتید و مراجع عظام مختلف است. بعضی از علما “اصول” را در پنج سال بیان می کنند و در نزد بعضی بیش از 15 سال طول می کشد. “فقه” هم معمولاً زمان نسبتاً زیادی را به خود اختصاص می دهد؛ چون با توجه به این که بیش از چهل عنوان موضوعات اصلی فقهی مطرح می شود، یک فقیه باید عمرش را در این راه بگذارد تا بتواند این موضوعات را تبیین و بررسی و تدریس کند.

مجتهد شدن بستگی به استعداد و توانایی هر شخص دارد، شاید یک نفر به همت پشتکار و استعداد خود بتواند با پنج سال شرکت در درس خارج به اجتهاد برسد، ولی دیگری نتواند بعد از پنجاه سال به آن دسترسی پیدا کند.

لازم به توضیح است، اجتهاد؛ ملکۀ استنباط است و فردی که درس های مقدمات و دروس سطح را خوب خوانده باشد، به ادبیات عرب مسلط باشد و به علم رجال و درایه و… آشنا و مبانی این علوم در ذهنش باشد، می تواند مجتهد شود. شرکت در درس خارج آشنایی به نحوۀ استنباط احکام است. به بیانی دیگر شرکت در درس خارج آشنایی به متد و روش استنباط احکام است. بقیۀ مسائل همان گونه که گفتیم بستگی به همت تلاش و توفیق الاهی دارد.

انگیزه تحصیل در حوزه های علمیه

بسیاری از افراد با ایمان و معتقد، به تحصیل در حوزه های علمیه علاقه مند هستند، اما به دلایلی نظیر عدم برنامۀ جامع و کامل، موفق به این مهم نشده و چه بسا دچار عذاب وجدان گشته اند؛به این علت روی سخن خود را به سوی چنین افرادی نموده، ابتدا مختصری در مورد تحصیل معارف اسلامی به عرض رسانده و سپس به نکات دیگری در این رابطه خواهیم پرداخت:

می دانیم در زمان رسول اکرم(ص) و ائمۀ گرامی (ع) این گونه نبوده است که اشخاص، تمام اشتغالات و مهارت های خود را کنار گذاشته و تنها به فراگیری علوم دینی بپردازند، بلکه حتی در میان یاران مخصوص امامان و راویان معتبر حدیث، افرادی را با شغل های مختلف مشاهده می نماییم.[2] این افراد هم زمان با فعالیت در امور روزمره، به پژوهش در امور دینی نیز می پرداختند.

با چنین تحلیلی، تمام افراد با ایمان باید به دنبال کسب معارف اسلامی باشند و این مسئله به افرادی که به صورت تمام وقت در حوزه های علمیه تحصیل می نمایند منحصر نخواهد بود. بنابر این هر چند اکنون به دلیل تخصصی شدن علوم و گسترش دامنۀ آنها، لازم است همانند دانشگاه هایی که در زمینۀ دانش های گوناگون به پژوهش و تحقیق می پردازند، حوزه هایی نیز به فعالیت پرداخته، تا با جذب افراد علاقه مند و متدین، آنان را در روش های استفاده از منابع دینی به تخصص لازم برسانند، اما تشکیل چنین حوزه هایی نمی تواند موجب آن گردد تا دیگران لزومی به فراگیری معارف اسلامی در خود احساس ننمایند، بلکه واجب و لازم است که هر انسان متدینی با در نظر داشتن استعداد و ظرفیت خود در این مسیر قدم بردارد، چون آیات و روایات بسیاری که تشویق به آموختن دانش دینداری می نماید، شامل همۀ مخاطبان شده و همۀ مؤمنان را به نوعی طلبه بودن دعوت می نماید،[3] همان گونه که در اولین مسئله رسالۀ عملیه حضرت امام (ره) و سایر مراجع نیز خاطر نشان گردیده است: “مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد” و این امر، جز با تحقیق و مطالعه در زمینۀ دانش های دینی امکان پذیر نیست .

در مورد انتقادات به حوزه باید گفت که مطمئناً حوزه، خود را جامع و کامل و دور از هر انتقادی نمی داند، بلکه چه بسا افرادی که در رده های عالی حوزه هستند، به دلیل شناخت بهتر از نقاط قوت و ضعف آن، انتقاداتی بیش از سایرین نسبت به برخی مسائل حوزه داشته باشند، بلکه کلیۀ نظام های ایجاد شده توسط بشر غیر معصوم، بدون نقص و خالی از انتقاد نیست، اما این نکته نیز بدیهی است که تنها منتقد بودن به یک سیستم، نمی تواند دلیلی برای وارد نشدن به آن و شانه خالی کردن از مسئولیت باشد.

این تحلیل را که حوزه؛ مطمئن ترین مکان برای دریافت اندیشه های اسلامی است، صحیح می دانیم چون هم اساس پایه گذاری حوزه ها و هم انگیزۀ بیشتر اشخاصی که وارد حوزه می شوند، تحقیق در مورد اسلام و دین است و طبیعتاً در این محیط، بهتر می توان به آن چه اسلام در صدد بیان آن است دست یافت، اما باید این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که اشخاص، بعد از ورود به حوزه نیز باید همان انگیزه های اولیه را حفظ و تقویت نموده و علاوه بر آن چه به طور سیستماتیک می آموزند، از طرفی به پژوهش ها و فعالیت های فوق برنامه پرداخته و از طرفی در تهذیب نفس خود بکوشند که این راز موفقیت افراد برجسته ای از حوزویان است که تبدیل به اسوه ای گردیده و دیگران با مشاهدۀ آنان به ورود در این راه تشویق می گردند.

اما در مورد این که تصمیم برخی مبنی بر انصراف از ورود به حوزه، صحیح بوده یا خیر؟ باید گفت که پاسخ به این سؤال، بستگی به شناخت دقیق اوضاع و احوال پیرامون آن افراد دارد و بر اساس آیات قرآن که هر انسان را در مورد نوع تصمیماتی که می گیرد، بیناتر از دیگران دانسته است[4]، تنها خودشان می توانند با ارزیابی دقیق از شرایط، پاسخ گوی اصلی باشند و اصولاً مبنا و معیاری کلی وجود ندارد که بتوان بر اساس آن در مورد صحت تصمیم افراد در ورود به حوزه و یا انصراف از آن قضاوت نمود، امّا برخی نکات در این زمینه را عرضه می داریم:

1. بر اساس روایات صادره از امامان معصوم(ع)، اشتغال به هر کاری که مورد نیاز مردم است، امری پسندیده و مطلوب است و از امیرالمؤمنین(ع) نقل است که خداوند مؤمنانی که حرفه ای داشته و در آن امین اند را دوست دارد.[5]

2. ورود به حوزه به طور معمول با دو انگیزه انجام می گیرد :

اول: این که فرد با ورود به حوزه، به خودسازی و بالا بردن دانش شخصی خود بپردازد، و دیگر: آن که با کمک آن چه آموخته است، به  آموزش و پرورش سایر انسان ها مشغول شود .

با توضیحاتی که ارائه شد، طلب دانش با انگیزۀ اول باید در تمام مؤمنان وجود داشته باشد، اما آموختن دانش با انگیزۀ دوم تنها تا زمانی لازم است که جامعه به آن نیازمند بوده و با پذیرش این مسئولیت توسط برخی افراد داوطلب، ضرورت آن از سایرین برداشته می شود.

بر این اساس هر چند که بر همگان واجب است دانش های اولیه دینی را فراگیرند و در حد امکانات و معلومات خود به امر به معروف و نهی از منکر نیز بپردازند، امّا لازم نیست تمام آحاد جامعه، متخصّص در شاخه های علوم دینی گردند. به عبارتی دیگر، تا زمانی که مردم نیاز به مبلغ دینی دارند، لازم و واجب است افرادی در این عرصه قدم گذارند. آیة 122 سورۀ توبه نیز بر همین امر تأکید نموده و دستور می دهد که هنگام عزیمت مسلمانان به سوی جبهه های جنگ، عده ای از آنان در مدینه مانده و به تفقه در دین بپردازند تا بعد از بازگشت مجاهدان، آنان را از احکام الاهی آگاه سازند.

3. بیان این مهم نیز ضروری است که افرادی وجود دارند که هم در دانشگاه و هم در حوزه و دست کم در یکی از آن دو موفق هستند، ولی در مقابل، افراد دیگری مشاهده می گردند که به دلیل عدم ثبات در تصمیم گیری و تزلزل اراده، از پیشرفت در هر دو راه بازمانده و تنها اطلاعات ناقصی از این دانش ها را در ذهن خود جمع کرده اند بدون این که بتوانند برای خود و جامعه، مفید باشند .

4. در باره احساس گناه در عدم ورود به حوزه باید گفت که هر چند ورود به حوزه با انگیزه های الاهی امری بسیار مقدس است، اما این گونه نیست که لازم باشد تمام اشخاص به صورت رسمی وارد حوزه شوند و راه رسیدن به سعادت اخروی منحصر در ورود به حوزه باشد و اساساً ظرفیت پذیرش حوزه  هم محدود بوده و نمی تواند پاسخ گوی تمام داوطلبان باشد و توصیه می شود افرادی وارد حوزه شوند که صد در صد مسیر خود را مشخص نموده و در این راه دچار تردید و دودلی  نباشند.

منابع مالی حوزه های علمیه

یکی از افتخارات روحانیت و حوزه های علمیه شیعه استقلال مالی آنان است به این معنا که نهاد روحانیت شیعه در طول تاریخ پر افتخار خود به هیچ دولتی وابستگی اقتصادی و مالی نداشته است. بودجه حوزه های علمیه شیعه همواره از طریق وجوهات شرعیه (خمس و اوقاف و نذورات و… ) مردم متدین تأمین شده است. از روزگار گذشته تا کنون، افراد خیر  و متدین املاک زیادی (زمین ،باغ ، مزرعه، کارخانه، مغازه و پاساژ و…) را به صورت وقف در اختیار مسؤلین و متولیان مدارس و حوزه های علمیه قرار داده اند تا در جهت اداره حوزه های علمیه و افراد زیر پوشش آن به مصرف برسانند که نمونه های آن را در همه شهر های ایران بلکه در بسیاری از کشور های اسلامی می توان دید.

به افرادی که در حوزه های علمیه به تحصیل، تدریس، تحقیق، تبلیغ، مدیریت، کارهای اداری و … اشتغال دارند از طریق همین منابع مبلغی به عنوان شهریه یا کمک هزینه پرداخت می گردد. علاوه براین بسیاری از روحانیون پس از اتمام دروس حوزه های خود به کارهای دیگری نظیر تدریس در مدارس و دانشگاه ها، دفترداری اسناد و ازدواج ، قضاوت، وکالت و…. مشغول شده و از آن طریق زندگی خود را تأمین می کنند. برخی از روحانیون به دلیل تمکن مالی خانواده، زندگی آنان از نظر مالی تأمین بوده و همواره از گرفتن شهریه متداول در حوزه های علمیه بی نیاز بوده اند و حتی در موارد زیادی از مال شخصی خود به حوزه ها کمک کرده اند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و برقراری جمهوری اسلامی زمینه های بیشتری برای ورود روحانیون به مشاغلی نظیر آموزش و پرورش، عقیدتی سیاسی ارگان های نظامی و انتظامی، دانشگاه ها ،مؤسسات تحقیقاتی دولتی و خصوصی، تألیف و چاپ و نشر کتاب  پیدا شده است که بسیاری از طلاب در این مشاغل انجام وظیفه کرده و زندگی خود را از این طریق اداره می کنند.


[1]برگرفته از پایگاه حوزه hawzah.net به نقل از روزنامه جمهورى اسلامى، ش 3645، ص 12 و ش 3567،ص 12. شيوه‏هاى تحصيل و تدريس در حوزه‏هاى علميه ص 27 با اندکی تصرف.

[2]. همانند حسن و یوسف و یعقوب بزاز ، سعید سمان (روغن فروش)، حسن بن محبوب زراد (زره ساز)، زید شحام (پی فروش) و بسیاری از راویان دیگر که به کارهای لازم در آن زمان اشتغال داشتند.

[3].  به عنوان نمونه  آیه 9 سوره زمر پرسشی را طرح می نماید که آیا دانایان و نادانان برابرند؟ و هم چنین ر.ک: باب فضیلت دانش که  از اولین باب های کتاب اصول کافی است.

[4]. قیامت ، 14؛ اسراء، 14.

[5]. کلینی ،محمد بن یعقوب، کافی، ج 5 ، ص 113، دار الکتب الاسلامیه ، تهران ، 1365 هـ ش.