searchicon

کپی شد

حنظله غسیل الملائکه

یکی از یاران پیامبر گرامی اسلام (ص) در جنگ احد حنظله است. حنظله، جوانى است كه از بهار عمرش بيست و چند سال، بيش نگذشته بود.

وى به مصداق آيه يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ؛ از پدران ناپاک فرزندان پاک پديد مى‏آورد» فرزند «ابو عامر» دشمن پيامبر است و پدر او در نبرد «احد» در ارتش قريش شركت داشت و يكى از عناصر بدخواه اسلام بود كه قريش را براى نبرد با پيامبر تحريک كرده بود و در راه دشمنى با اسلام تا آخر عمر كوتاهى نكرد. او پايه‏گذار حادثه مسجد «ضرار» است.

روزى كه نبرد احد اتفاق افتاد، شب آن روز عروسى حنظله بود. او با دختر «عبد اللّه بن ابى»، سرشناس اوسيان ازدواج كرده و ناچار بود كه مراسم شب زفاف را همان شب انجام دهد.

هنگامى كه نداى جهاد در گوش او طنين انداخت، متحير شد. چاره‏اى نديد جز اين كه از پيشگاه فرمانده كل قوا اجازه بگيرد، تا يک شب در مدينه توقف كند و فرداى آن خود را به ميدان جنگ برساند.

بنا به نقل مرحوم مجلسى[1] آيه زير درباره وى نازل شده است:

افراد با ايمان كسانى‏اند كه به خداوند و پيامبرش ايمان آورده‏اند. هنگامى كه براى كار عمومى با او [پيامبر] اجتماع كنند، تا از او اجازه نگيرند، از او جدا نمى‏شوند. كسانى كه از تو [پيامبر] اجازه مى‏گيرند، افرادى‏اند كه به خداوند و رسول او ايمان آورده‏اند. هرگاه مؤمنى‏ براى كارهاى خصوصى اجازه گرفت، به هر كس كه خواستى اجازه بده.[2]

پيامبر يک شب براى انجام مراسم عروسى به وى اجازه داد. بامدادان، حنظله پيش از آن‏كه غسل جنابت كند، به سوى ميدان شتافت. وقتى خواست از در منزل بيرون آيد؛ اشک در ديدگان نوعروس كه از ازدواج وى جز يک شب نگذشته بود، حلقه زد.

دست در گردن شوهر خود افكند، و درخواست كرد كه چند دقيقه صبر كند. او چهار نفر مرد را كه روى داشتن عذر در مدينه مانده بودند، گواه گرفت كه ديشب ميان او و شوهر گرامى وى عمل آميزش انجام گرفته است.

حنظله از منزل بيرون رفت، عروس رو به آن چهار نفر كرد و گفت: ديشب در خواب ديدم كه آسمان شكافت و شوهرم داخل آن شد، سپس شكاف به هم آمد. من از اين رؤيا احساس مى‏كنم كه روح شوهر من به سوى جهان بالا خواهد رفت و شربت شهادت را خواهد نوشيد.

حنظله وارد سپاه شد ديدگانش به ابى سفيان افتاد كه ميان دو سپاه مشغول جولان بود. او با يک حمله جوان‏مردانه شمشيرى به سمت او متوجه ساخت، ولى شمشير بر پشت اسب وى فرود آمد و ابو سفيان نقش زمين شد.

داد و فرياد ابو سفيان موجب اجتماع گروهى از سربازان قريش شد. «شدّاد ليثى» بر «حنظله» حمله كرد و بر اثر آن ابو سفيان از چنگال وى نجات يافت.

در ميان سربازان قريش، نيزه‏دارى، به او حمله‏ور شد و نيزه خود را در بدنش فرو برد. حنظله با همان زخم وى را تعقيب كرد و او را با شمشير از پاى درآورد و خود نيز بر اثر زخم نقش زمين شد پيامبر گرامى (ص) فرمود: من ديدم كه فرشتگان، حنظله را غسل مى‏دادند، و از اين نظر او را «غسيل الملائكة» مى‏گفتند.[3]


[1]. بحار الانوار، ج 20، ص 57، بيروت‏سال چاپ 1403 ق‏

[2] نور، 62

[3]. سبحانى ، جعفر، فروغ ابديت، ص 534 – 535.