کپی شد
حكومت ابرهه بر یمن
پس از تسلط حبشیان بر یمن، به ترتیب اریاط، سپس ابرهه و پس از آن پسران وی یكسوم و مسروق، بر آن کشور حكومت راندند.[1]
درباره چگونگی به حكومت رسیدن ابرهه آمده است كه پس از به حكومت رسیدن اریاط بر یمن، گروهی از سپاه حبشه از اریاط، به دلیل كشتن یهودیان، تصرف اموال آنها و دادن آن به افرادی خاص، به نزد ابرهه، كه از سرداران سپاه وی به شمار می رفت شكایت نمودند.[2] لذا سپاه حبشه به دو گروه طرفدار اریاط و ابرهه تقسیم شدند، در جنگی تن به تن ابتدا اریاط، ابرهه را زخمی نمود، بعد از آن غلام ابرهه به اریاط حمله نموده وی را كشت و بدین ترتیب حكومت یمن به دست ابرهه افتاد.
نجاشی كه از اقدام خودسرانه ابرهه در جنگ با اریاط ناراضی بود قسم یاد نمود كه به یمن رفته وی را تنبیه نماید، ابرهه با فرستادن نامه ای به نجاشی رضایت وی را كسب نموده و حكم پادشاهی یمن را دریافت نمود،[3] مضمون نامه بدین شرح می باشد:
«پادشاها! همانا أریاط یكى از بندگان تو بود و من نیز یكى از بندگان درگاه، ما هر دو در طرز اجراى فرامین و دستورات سلطان اختلاف نظر پیدا كردیم و هیچ كدام قصد مخالفت اوامر ملوكانه را نداشتیم، ولى چون من در اداره لشگر حبشه از او نیرومندتر و سیاستمدارتر بودم او را از میان برداشته و خود به جاى او اداره امور را به دست گرفتم و چون شنیدم پادشاه سوگند خورده كه خاک یمن را لگدكوب كرده و موى سر مرا بتراشد، من خود سرم را به تمامى تراشیدم و خاک یمن را نیز به درگاه فرستادم تا زیر پاهاى مبارک گذارده لگدكوب كنید و بدین ترتیب سوگند پادشاه درست درآید».[4]
مدت سلطنت وی بر یمن از چهل[5] تا بیست سال ذكر شده است،[6] ابرهه در يمن فشار سنگینی بر اهالی این منطقه اعمال می كرد و بسیاری از مخالفان خود را از هستی ساقط و بسیاری ديگر را دستگیر و به عنوان برده به فروش می رسانید و به سرزمین های حبشه، شمال افریقا و امپراتوری روم منتقل می كرد.
[1]. مركز دایرة المعارف اسلامی، دایرة المعارف اسلامی، ج 4، ص 568، مدخل «ابرهه».
[2]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، اخبارالطوال، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، ج 8، ص90.
[3]. ابن هشام، زندگانی محمد (ص)، ج 1، ص 31.
[4]. همان، ص 32.
[5]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، اخبارالطوال، ج 9، ص 91.
[6]. مركز دایرة المعارف اسلامی، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «ابرهه»، ج 4، ص 568.