کپی شد
حضور سهل بن حنیف در جنگ صفین
چون عثمان كشته شد مردم با امام على (علیه السلام) بيعت كردند، حضرت خطبهای خواند و چنين فرمود: “اى مردم شما با من همانگونه كه با كسان پيش از من بيعت شده است بيعت كرديد و حق اختيار پيش از بيعت است و چون بيعت انجام پذيرد ديگر حق خيار وجود ندارد وظيفه امام پايدارى و وظيفه رعيت تسليم است و اين بيعت همگانى است و هركس آنرا رد كند از اسلام اعراض كردهاست و اين بيعت بیهوده انجام نگرفته است”.
آنحضرت (علیه السلام) كارگزاران خود را به شهرها گسيل فرمود، از جمله سهل بن حنيف را به عنوان حاکم شام منصوب نمود.
سهل بن حنيف چون به تبوک كه از نواحى مرزى شام است رسيد سواران معاويه به سوی او آمدند و او را از آنجا برگرداندند و او نزد على (علیه السلام) برگشت و در اين هنگام بر آن حضرت آشكار شد كه معاويه مخالفت مىكند و مردم شام با او بيعت كردهاند.[1]
سهل همواره در کنار حضرت امیر (علیه السلام) قرار داشت و در جنگ صفين نیز همراه على (علیه السلام) بودهاست. [2]
على (علیه السلام) چون خواست آهنگ عزيمت به شام كند، مهاجران و انصارى را كه با او بودند فرا خواند و خدا را سپاس و ستايش كرد و گفت: «اما بعد، همانا شما مردمى فرخندهرأى و نيكوشكيب و حقگو و مبارکكردار و درستفرمانيد. ما آهنگ آن داريم كه بر دشمن خويش و خصم شما لشكر كشيم؛ از اين رو رأى مشورتى خود را به ما باز گوييد»، پس پيران انصار به يک ديگر گفتند بايد مردى از ما برخيزد و پاسخ امير مؤمنان (علیه السلام) را به نمايندگى از جمع ما بگويد.
آنگاه به سهل بن حنيف گفتند برخيز. سهل برخاست و خدا را سپاس و ستايش كرد و سپس گفت: «اى امير مؤمنان، ما با هر كه تو با او صلح كنى بر سر صلح هستيم و با هر كه تو با او بجنگى در جنگيم، و رأى ما همان رأى توست و ما چون سرپنجه دست تو (و در اختيار تو) هستيم. ما چنين مصلحت بينيم كه در اين مورد با مردم كوفه سخن گويى و به ايشان فرمان بسيج دهى و ايشان را آگاه كنى كه خداوند در اين كار چه فضيلتى بديشان مرحمت كردهاست؛ زيرا ايشان اهل شهر و سرزمين و قاطبه مردمند كه اگر با تو همراه شوند و در خط تو در آيند و در آن راستا بپايند هر كس ديگر را بخواهى و بجويى با خود همداستان بينى، اما ما هيچيک با تو اختلافى نداريم، هرگاه ما را بخوانى پاسخت دهيم و هر دم بفرمايى فرمانت بريم».[3]
سهل به عنوان یار باوفای حضرت، در صفین مردم را موعظه مینمود. وی در آن روز گفتهاست: اى مردم مواظب فكر و رأى خود باشيد، به خدا سوگند به روزگار پيامبر (صلی الله علیه و آله) در هر جنگ دشوار كه شمشير بر دوش مىنهاديم و شركت مىكرديم آگاهى ما از حقيقت، جنگ را آسان مىكرد مگر اين جنگ.[4]
حضرت علی (علیه السلام) او را فرمانده لشگر پياده نظام بصره[5] یا فرمانده سواران بصره قرار دادهبود،[6] البته ممکن است با وجود طولانی بودن جنگ صفین اینها (فرماندهی لشگر پياده نظام و فرماندهی سواران بصره) در دو مرحله اتفاق افتاده باشند؛ یعنی در یک مرحله فرمانده لشگر پياده نظام بصره و در مرحله دیگر فرمانده سواران بصره بوده باشد.
سهل از سوى مردم عراق به همراه عدهای دیگر از اصحاب امیر مؤمنان و تعدادی از لشگریان معاویه گواه بر عهدنامه اين جنگ بود و اين عهدنامه روز چهارشنبه سيزده شب باقى مانده از صفر سال سى و هفتم نوشته شد”.[7]
[1]. دينورى، ابو حنيفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 176 و 177.
[2]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق: عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض ج 3،ص 165 و 166، دارالكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1415 ق/ 1995 م؛ ابن قتيبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقيق: ثروت عكاشة، ص 291، الهيئة المصرية العامة للكتاب، چاپ دوم، قاهرة، 1992 م.
[3]. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفين، تحقيق: عبد السلام محمد هارون، ص 92 – 95، القاهرة، المؤسسة العربية الحديثة، الطبعة الثانية، 1382، افست قم، منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404.
[4]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقاتالكبرى، مترجم: مهدوى دامغانى، محمود، ج 4، ص 396، انتشارات فرهنگ و انديشه، تهران، 1374 ش.
[5]. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفين، تحقيق: عبد السلام محمد هارون، ص 285، المؤسسة العربية الحديثة، چاپ دوم، قاهرة، 1382، افست قم، منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404.
[6]. ابن خلدون، العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج1، ص 619، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش.
[7]. دينورى، ابو حنيفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 239 و 240، نشر نى، چاپ چهارم، تهران، 1371 ش.