کپی شد
حضور امام علی (علیه السلام) در پیمان عقبه
در تاریخ زندگانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، دو پیمان با نام عقبه اول و عقبه دوم ثبت شده است. شواهدی وجود دارد که امام علی (علیه السلام) در دوران جوانی خود در هر دو پیمان حضور داشته است.
پیمان عقبه اول
منظور از پیمان عقبه اول (بیعة النساء، عقبه صغری)؛ پیمانی است که 12 تن از مردم یثرب، در سال 12 بعثت در موسم حج در محلی به نام عقبه[1] با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) منعقد نموده و با آن حضرت بیعت کردند. مفاد و محتواى این بیعت در کتب تاریخی ذکر شده که بخشی از آن، همان مطالبى است که در سوره ممتحنه آیه 12 آمده است.[2]
اما بعضی روایات، گویای مطالبی در بیعت نامه درباره امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. قندوزی از زید بن حارثة نقل می کند که در آن شبی که رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) در بیعت اول از انصار بیعت گرفت فرمود: «من از شما عهد می گیرم به آنچه خداوند متعال از پیامبران قبل از من عهد گرفت که مرا حفظ نمایید و از آن چه که خود را (از صدمات) مانع می شوید، مرا هم مانع شوید. همچنین علی بن ابیطالب را از صدماتی که خود را از آن ممانعت می نمایید، ممانعت نموده و از وی محافظت کنید؛ زیرا وی صدیق اکبر است، خداوند دین شما را به سبب او زیاد مینماید. همانا خداوند به موسی عصا، به ابراهیم خنکی و سلامتی از آتش، به عیسی کلماتی که به وسیله آنها مردگان را زنده می نمود، عطا کرد و به من، علی را عنایت فرمود. هر پیامبری آیتی دارد و علی آیت پروردگار من است و امامان پاک از فرزندان او، آیات و نشانههای پروردگار من هستند. زمین از اهل ایمان خالی نمی شود مادامی که خداوند یکی از ذریه علی (علیه السلام) را باقی گذارد.[3]
اگر سن امام علی (علیه السلام) هنگام بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده سال باشد، به طور طبیعی آن حضرت هنگام عقبه اول که در سال 12 بعثت صورت گرفته، باید 22 ساله باشد.
دوازده تن حاضر در این پیمان، با دلى لبریز از ایمان به سوى مدینه برگشتند و فعالیت زیادى نموده، نامهاى به پیامبر نوشتند كه براى آنان مبلِّغى بفرستد تا به آنان قرآن تعلیم كند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) «مصعب بن عمیر» را براى تعلیم و تربیت آنان فرستاد و در پرتو تبلیغات و تعلیمات این مبلّغ توانا، مسلمانان در غیاب پیامبر، دور هم جمع شده و اقامه جماعت مىكردند.[4]
پیمان عقبه دوم
تلاشهاى نخستین مسلمانان یثرب و نیز مصعب بن عُمَیر؛ فرستاده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سبب شد تا اسلام در قلب تعداد بسیارى از مردم آن ناحیه، نفوذ یابد. این نفوذ، با خواندن آیات قرآن کریم بر آنان صورت گرفت. بدین ترتیب در موسم حج که در پیش بود، مسلمانان بر آن شدند تا همراه كاروانى به مكه رفته و با رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بیعت كنند. یكى از انگیزههاى آنان، این بود تا رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را از سختىهایى كه در مكه گرفتار آن است، رهایى دهند. این كاروان شامل جمعیتى پانصد نفرى بوده كه حدود هفتاد نفر (هفتاد و دو یا سه نفر) آنان مسلمان بودهاند. آنان در شب سیزدهم ذی الحجه در عقبه (گردنهای نزدیک منی) و به طور مخفیانه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) دیدار نمودند. رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) ابتدا آیاتى چند خواند و تمایل آنها را به آیین اسلام تشدید كرده سپس فرمود: با شما بیعت مىكنم بر این كه از من دفاع كنید؛ همان طور كه از فرزندان و اهل بیت خود دفاع مىكنید. آنان نیز قبول نموده و با آن حضرت بیعت نمودند.[5]
مشرکان مکه وقتی از این اجتماع آگاه شدند، همگی به طور دستهجمعى در حالى که مسلح بودند به طرف عقبه آمدند، در این هنگام حمزة بن عبدالمطلب با شمشیر خود راه عقبه را گرفته بود و علی بن ابى طالب (علیهما السلام) نیز با او بود. موقعى که حمزه را دیدند گفتند: این اجتماع شما براى چیست؟ حمزه گفت: ما اجتماعى نداریم و کسى هم در این جا وجود ندارد، به پروردگار سوگند اگر احدى از شما از این عقبه بگذرد با شمشیر او را خواهم زد. مشرکان چون این جریان را دیدند مراجعت کردند.[6]
ابن مردویه، روایتی را از امام صادق (علیه السلام) و آن حضرت از امام حسین (علیه السلام) نقل میکند که وقتی انصار در عقبه برای بیعت آمدند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: برخیز (و از آنان بیعت بگیر). امام علی (علیه السلام) عرضه داشت: ای رسول خدا بر چه چیزی از آنها بیعت بگیرم؟ فرمود: بر این که خدا را اطاعت نموده و معصیت ننمایند و از رسول خدا و اهل بیت و ذریهاش دفاع نمایند، آن گونه که از خود و فرزندان خود دفاع می نمایند. آن گاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعتنامه بین آنان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نگاشت.[7]
[1]. مقصود از عقبه محلى است که مسجد البیعه در آن قرار دارد و نزدیک جمره عقبه در منى است.
[2]. جعفريان، رسول، سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، ص 377 و 378.
[3]. قندوزى، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربى، ج 2، ص 317.
[4]. سبحانى، جعفر، فروغ ابديت (تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله)، ص 394.
[5]. همان، ص 394 و 395؛ سيره رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، ص 383.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ج 1، ص 143 و 144.
[7]. ابن مردويه اصفهانى، احمد بن موسی، مناقب على بن أبى طالب (عليهما السّلام)، ص 334.