کپی شد
حضرت رقیه (سلام الله علیها)
زندگینامه حضرت رقیه (علیها السلام) در شعاع نورانی انواری؛ همانند پدر، عمو، عمو زادگان بزرگوارش و …، تحت الشعاع قرار گرفته است؛ به همین علت در کتابهای تاریخی، به ندرت اسمی از دختری به نام رقیه که دختر خردسال امام حسین (علیه السلام) باشد، آمده است.
در کلامی که از امام حسین (علیه السلام) نقل شده است، حضرت چنین میفرماید: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛[1] یعنی: «ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی میماند؟ ای رقیه و ای امکلثوم! شما امانتهای پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است».
با توجه به سیاق کلام و مفاد آن، بعید نیست که منظور امام (علیه السلام) از رقیه، حضرت رقیه، دختر سه ساله ایشان باشد. از طرفی، قدیمیترین منبعی که در آن از دختر سه یا چهار سالۀ امام حسین (علیه السلام) یاد شده است، کتاب کامل بهایی اثر عماد الدین طبری است. در این کتاب آمده است: «امام دختری چهار ساله داشت وبسیار بهانه بابا میگرفت. شبی در عالم خواب دید که کنار پدر نشسته است، چون از خواب بیدار شد، گفت: بابا کجا است؟ که دیگر طاقت ندارم. از او پرسیدند چه دیدی؟ گفت: دیدم که در کنار پدر نشسته و او مرا در کنار؛ (بغل) گرفت. یزید چون این واقعه را شنید گفت: بروید و سر بابایش را به او نشان دهید. چون مندیل (پارچه روی طبق) را از روی طبق برداشتند، سر پدر را دید و آهی کشید و جان داد».[2]
یکی از ماهنامههای بینالمللی، جریان جالبی از مقبرۀ حضرت رقیه (علیها السلام) میآورد که با اندکی تلخیص آورده میشود. در این ماهنامه آمده است: «آیت الله میرزا هاشم خراسانی میگوید: عالم جلیل، شیخ محمد علی شامی از علما و محصلین نجف به من فرمود: جد مادری ما آقا سید ابراهیم دمشقی که متجاوز از 90 سال عمر کرد و نسبش به سید مرتضی میرسد، تنها 3 دختر داشت. شبی دختر بزرگ در خواب، حضرت رقیه را دید که به او میفرماید: به پدرت بگو به والی شهر اطلاع دهد که قبر مرا آب گرفته است و به تعمیر نیاز دارد. دختر، این خواب را میگوید، ولی پدر به خاطر عواقب آن؛ (زیرا حکومت، دست اهل سنت بوده است) اطلاع نمیدهد. تا سه شب این خواب تکرار میشود، اما پدر اهمیتی نمیدهد، تا این که شب چهارم خودش در خواب میبیند که حضرت رقیه با تندی به او میفرماید: چرا والی شهر را خبر نمیکنی تا قبر را تعمیر کنند؟ سید فردای آن روز نزد فرماندار شهر میرود و جریان خوابهای دیده شده را برای او شرح میدهد. والی، بزرگان اهل سنت و شیعه را جمع میکند و از همه میخواهد که روز بعد، غسل کرده، برای باز کردن قفل جمع شوند. سپس پیشنهاد میدهد: قفل به دست هر کس باز شد، او نبش قبر کند و جسد مطهر را برای تعمیر قبر، بیرون آورد، اما قفل به دست کسی جز سید ابراهیم باز نمیشود. وقتی قفل باز میشود، متوجه میشوند که آب وارد قبر شده است. سپس سید ابراهیم وارد قبر شده و بدن مطهر را بیرون میآورد. نقل شده است: سید ابراهیم سه روز بدن مطهر را روی زانو گذاشته و گریه و زاری میکرد، فقط در هنگام نماز، پیکر را روی پارچۀ نظیفی قرار میداد و آن گاه (بعد از نماز، مجدداً) جسد را در دامن خود قرار میداد. در این سه روز که تعمیر طول کشید، سید هیچ نیازی به طعام و آب پیدا نکرد و حتی خواب بر او مستولی نشد. پس از سه روز بدن را در قبر آماده شده قرار دادند».
در سال 1323 هـ. ق، قبر حضرت رقیه توسط حاج میرزا علی اصغر اتابک امین السلطان، صدراعظم ایران، مرمت شد و در تاریخ 23 ربیع الثانی 1405 هـ. ق، کلنگ بنای جدید قبر، توسط دکتر محمد الخطیب، وزیر اوقاف سوریه، زده شد و در سال 1419 هـ. ق، کلیه تزئینات آن بهپایان رسید. تمامی مواد تزئین آن از ایران به شام (سوریه)، حمل شد و بهدست هنرمندان ایرانی بنا گذاشته شد.[3]
[1]. جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیهالسلام)، ص 511.
[2]. طبری، عمادالدین ، کامل بهائی، ج 2، ص 179، (این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در (قرن ششم هجری)؛ روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نامگذاری آن به کامل بهائی از آن رو است که به امر بهاءالدین نگاشته شده است). جواد محدثی در فرهنگ عاشورا ، ص 200 این مطلب را از منتهی الامال شیخ عباس قمی، ص 437 نقل می کند. عین این مطلب در تاریخ الفی، ص 861 آمده است. معالی السبطین، ج2، ص 127 نام این دختر را رقیه ذکر کرده است.
[3]. ماهنامه بینالمللی زائر وابسته به آستان قدس رضوی، شماره 135، اسفند 1384.