searchicon

کپی شد

حس گرایی و تجربه گرایی

حسّ در لغت به معنای درک کردن و فهمیدن است که از طریق قوای حسی پنج­گانه حاصل می­گردد.[1] و در اصطلاح، منحصر دانستن راه های درک و فهم در ماده و طبیعت را حس­گرایی می­نامند.[2]

حس گرايی يا اصالت حس (پوزیتویسم)عبارت است از قول به اين كه تمام دانش و معرفت ما ناشی از حس است و معقول چيزي جز محسوس نيست، ادراک حقيقی منحصر در شناخت، حسى است، ماهيت حسى دارد، نباید دنبال عقل و معقول و تعقل رفت، هرچه كه حسى نباشد خيال است، و هم و بى‏معنى است؛ فقط چيزى را به نام علم و ادراک و معرفت مورد قبول است كه از دروازه‏هاى حس وارد ذهن شده باشد، هرچه از اين دروازه‏ها وارد ذهن شود همان درست است، هرچه از اين دروازه‏ها وارد نشود خيال و وهم است و در عقل انسان هم چيزى جز آنچه كه در حس وجود داشته است، نيست. جان لاک جمله معروفى دارد: «در عقل چيزى نيست مگر آن كه قبلًا از راه حواس وارد شده باشد». پس، از نظر اينها شناختن- از ابتدا تا انتها- در احساس كردن خلاصه مى‏شود [و قهراً] يک مرحله‏اى و يک درجه‏اى است.[3]

تجربه گرایان نیز معيار حقيقت بودن شناخت را اين دانسته‏اند كه قضایایی صادق و مطابق واقع اند که به تجربه در آمده باشند.[4]

بعضی از تجربه‏گرايان مانند «كندياک» فرانسوی تجربه‏ای را كه موجب پيدايش مفاهيم ذهنی می‏شود منحصر به تجربۀ حسّی می‏دانند در حالی كه بعضی ديگر مانند «جان لاک» انگليسی آن‌را به تجربه‏های درونی هم توسعه می‏دهند. و در اين ميان «باركلی» وضع استثنائی دارد و تجربه را منحصر به تجربۀ درونی می‏داند؛ زيرا وجود اشياء مادّی را انكار می‏كند و بر اين اساس، ديگر جايی برای تجربۀ حسّی، باقی نمی‏ماند.

بايد اضافه نمود كه بسياری از تجربه‏گرايان مخصوصاً كسانی كه تجربه را شامل تجربه‏های درونی هم می‏دانند حوزۀ شناخت را منحصر به مادّيات نمی‏كنند و امور ما وراء طبيعي را هم به وسيلۀ عقل، اثبات می‏كنند هر چند بر اساس اصالت حسّ و وابستگی كامل ادراكات عقلی به ادراكات حسّی، چنين اعتقادی چندان منطقی نيست چنانكه نفی ما وراء طبيعت هم بی دليل است و از اين روی «هيوم» كه به اين نكته پی برده بود اموری را كه مستقيماً مورد تجربه، واقع نمی‏شوند مشكوک، تلقّی كرد.[5]

لازم به ذکر است تجربه گرایانی که تجربه را منحصر در تجربه حسی می دانند همان اصالت حسی ها هستند؛ لذا نقدهایی که برای حس گرایی(پوزیتویسم) آورده اند بر تجربه گرایی نیز وارد است.


[1].  راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن، ص231.

[2].  طباطبائی، سیّد محمدحسین، المیزان، ج‏1، ص 366و 367.

[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(مسئله شناخت)، ج13، ص 389.

[4]. معلمی، حسن، ص189.

[5]. مصباح، آموزش فلسفه، ج1، ص224-225.