کپی شد
حد لواط کننده و لواط دهنده در مذهب شیعه
خداوند متعال برای جلوگیری از شیوع فحشا و پاک شدن کسانی که مرتکب گناهان کبیره (لواط و زنا) می شوند مجازات های سختی در نظر گرفته است. حمّاد بن عثمان میگويد: «به امام صادق (ع) عرض كردم: مردى با مرد ديگر عمل فحشاء انجام داد حكمش چيست؟ فرمود: اگر محصن (داراى همسر) باشد حكمش كشتن است، و اگر محصن نيست يک صد تازيانه، عرض كردم: حكم مفعول چيست؟ فرمود: بايد كشته شود، چه محصن باشد چه غير محصن».
فقهاى اماميّه می فرمایند: حدّ لاطى (لواط کننده) قتل است، ولى امام در كيفيت قتل (با شمشير، يا فرو افكندن از بلندى- كوه يا عمارات بلند- يا سوزانيدن او به آتش و يا رجم و سنگسار) مخيّر است به هر قسم كه میخواهد میتواند حد را جاری کند.[1]
-اگر مفعول صغير يا مجنون باشد، باز حدّ فاعل كشتن است.
– اگر مرد بالغى، پسر بچه يا ديوانهاى را وادار كند كه با وى اين عمل را انجام دهند و مفعول واقع شود حكم اين است كه مفعول را بايد كشت و فاعل را بايد تأديب كرد.
– اگر مولائى با غلام خويش لواط كند و غلام مفعول گويد مولا او را مجبور كرده اين ادّعا از عبد پذيرفته مىشود و فاعل را بايد كشت ولى اگر عبد هم به اختيار خويش تمكين كرده و مفعول واقع شده بايد او را نيز بكشند.
– حکم مفعول هم مانند حکم فاعل است در صورت دخول یعنی اگر ايقاب [دخول] به وى حاصل شده او نيز كشته مىشود.
– و اگر ايقاب حاصل نشده بلكه مجرد ماليدن آلت بوده حكم آن است كه صد تازيانه بايد زد چه بنده باشد چه آزاد، چه فاعل و چه مفعول و اگر اين عمل سه بار تكرار شود و حدّ مذكور اجرا شد بار چهارم كشته مىشوند.[2]
امام صادق (ع) فرمود: «در حالى كه اميرالمؤمنين (ع) همراه با گروهى از يارانش بود، مردى نزد ايشان آمد و گفت: اى اميرالمؤمنين(ع)، من با پسرى آميزش كردهام؛ مرا پاك كن. اميرالمؤمنين (ع) به او فرمود: اى فلان، برو به منزلت؛ شايد صفرايت طغيان كرده است. فرداى آن روز آن مرد مجددا نزد امام (ع)، آمد و به امام گفت: اى اميرالمؤمنين(ع)، من با پسرى آميزش كردهام؛ مرا پاك ساز. حضرت به او فرمود: اى فلانى، برو به منزلت؛ شايد صفرايت طغيان كرده است و هذيان مىگويى. تا آن كه پس از بار اول، سه بار چنين كرد. در بار چهارم به او گفت: اى فلانی، رسول خدا (ص) در مورد همانند تو سه حكم داده است. تو هر كدام را كه مىخواهى، انتخاب كن. او پرسيد: آن سه [حكم] چيست اى اميرالمؤمنين؟ حضرت فرمود: يك ضربه شمشير در گردنت، هرچه كه با تو بكند [به هر جا كه برسد]؛ يا پرت كردن از كوه با دست و پاى بسته يا سوزاندن با آتش.
آن مرد به اميرالمؤمنين (ص) گفت: كدامين يك از اين سه تا بر من سختتر است؟ حضرت فرمود:
سوزاندن با آتش. آن مرد گفت: من همين را اختيار مىكنم، اى اميرالمؤمنين. حضرت فرمود: خويش را براى سوختن آماده ساز. مرد گفت: باشد. آنگاه دو ركعت نماز گزارد و پس از آن در حالت تشهد نشست و گفت: خدايا، من گناهى كردهام كه تو خود مىدانى و من از اين كار ترسيدهام و آمدهام نزد وصى رسول تو و پسر عموى پيامبرت و از او خواستهام تا مرا پاك كند. او هم مرا بين سه نوع از عذاب مخير ساخت. خدايا، من هم سختترين آن را اختيار كردم. خدايا، از تو مىخواهم كه اين را كفارۀ گناهانم قرار دهى و مرا با آتشت در آخرتم نسوزانى. سپس در حالى كه مىگريست بپا خاست تا آن كه در چالهاى كه اميرالمؤمنين(ع) براى وى كنده بود، نشست- در حالى كه مىديد آتش در اطرافش شعله مىكشد.
امام صادق (ع) فرمود: در اين جا اميرالمؤمنين (ع) گريست و يارانش هم گريستند. اميرالمؤمنين (ع) به آن مرد گفت: اى فلان، برخيز؛ تو فرشتگان آسمان و زمين را به گريه درآوردى. خداوند توبهات را پذيرفت. بپا خيز و ديگر به سراغ آنچه انجام دادى، مرو».
امام صادق (ع) فرمود: «خالد به ابوبكر نوشت: سلام بر تو؛ اما پس از سلام، مردى را كه بيّنه بر او شهادت دادهاند كه با او چون زن آميزش مىشود، نزد من آوردهاند. ابوبكر در اين موضوع مشورت كرد. به او گفتند: او را بكشيد. ابوبكر پس از آن با اميرالمؤمنين على (ع) مشورت كرد.
حضرت فرمود: او را به آتش بسوزانيد؛ چرا كه عرب كشته شدن را چيزى به حساب نمىآورد. ابوبكر به عثمان گفت: تو چه مىگويى؟ عثمان گفت: من هم همان را كه على (ع) مىگويد؛ او را با آتش بسوزانيد. ابوبكر گفت: و من هم با نظر شما همراهم و براى خالد نوشت كه او را با آتش بسوزان و خالد او را سوزاند».
امام صادق (ع) بيان داشت: «اميرالمؤمنين (ع) فرمود: اگر مردى سخن گفتن و راه رفتنش چون زنان است و خودش را در اختيار ديگران قرار مىدهد و آن گونه كه با زن آميزش مىشود با او آميزش مىكنند، او را سنگسار كنيد و زنده نگذاريد».
امام صادق (ع) دربارۀ كسى كه [با همجنس] آميزش مىكند، فرمود: «اگر محصن است، بايد سنگسار شود و اگر محصن نيست، بر او حدّ است».
اميرالمؤمنين على (ع) پيوسته مىفرمود: «كسى كه كار قوم لوط را انجام مىدهد، با سنگ سنگسار مىشود، فرق نمی کند محصن باشد يا نباشد. و حضرت فرمود: قوم لوط هم سنگسار شدند».
امام جعفر صادق (ع) فرمود: «آن كس كه با او از پشت آميزش مىشود، سنگسار مىشود؛ چه كننده و چه كسى كه با او اين كار مىشود».
امام صادق (ع) از پدرشان از پدرانشان (ع) روايت كردهاند كه: «مردى را كه با او در پشتش آميزش شده بود، نزد عمر آوردند. خواست تا او را تازيانه بزند. به شهود گفت: آيا ديديد كه چون ميل در سرمهدان وارد كند؟ گفتند: آرى. عمر به اميرالمؤمنين على (ع) گفت: شما در اين مورد چه نظر داريد؟ حضرت آن مردى را كه با اين شخص آميزش كرده بود، طلبيد ولى او را نيافت. پس از آن، حضرت فرمود: نظر من اين است كه گردنش زده شود. عمر دستور داد و گردنش زده شد. سپس امام على (ع) فرمود: او را تحويل بگيريد؛ كيفر ديگرى برايش مانده است. پرسيدند: آن كيفر چيست؟
حضرت فرمود: دستهاى هيزم بياوريد. عمر دستهاى هيزم خواست. حضرت مرد را در آن دسته هيزم پيچيد. آنگاه آن را بيرون برد و با آتش سوزاند. امام صادق (ع) بيان داشت: پس از آن، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: خداوند بندگانى دارد كه در پشتهاىشان رحمهايى چون رحم زنان است.
عمر گفت: پس چرا در اين رحمها باردار نمىشوند؟ حضرت فرمود: چون اين رحمها وارونه است و اينان در پشتهاىشان غدههايى چون غدۀ شتر است؛ هر زمان كه حركت كند، آنان به هيجان درآيند و هر زمان كه آرام گيرد، آنان نيز آرام گيرند».[3]
[1]. شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ترجمه: غفارى، على اكبر، غفاری، محمد جواد و بلاغی، صدر الدین، ج 5، ص 374، نشر صدوق، چاپ اول، تهران، 1409 هـ ق.
[2]. محمدى خراسانى، على، شرح تبصرة المتعلمين، ج 2، ص 406.
[3]. طباطبايى بروجرى، حسين، منابع فقه شيعه، ترجمه: حسينيان قمى، مهدى و صبورى، محمد حسين، ج 30، ص 759، انتشارات فرهنگ سبز، چاپ اول، تهران، 1429 هـ ق.