searchicon

کپی شد

حدیث کساء و اثبات ولایت و عصمت اهل بیت

همانگونه که مشاهده شد روايات فراوانى در مورد حديث كساء به طور اجمال وارد شده[1] كه از همۀ آنها استفاده مى‏شود، پيامبر (ص)، على، فاطمه، حسن و حسين (ع) را فرا خواند و يا به خدمت او آمدند؛ پيامبر (ص) عبايى بر آنها افكند، و فرمود:

خداوندا! اينها خاندان من هستند، رجس و آلودگى را از آنها دور كن، در اين هنگام آيه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ نازل گرديد.

دانشمند معروف اهل سنت حاكم حسكانى نيشابورى در شواهد التنزيل[2] و هم چنین سيد ابن طاووس [3] اين روايات را به طرق متعدّد از راويان مختلفى گردآورى كرده اند.

این حدیث از نظر معنا دارای دو نکتۀ قابل توجه و دارای اهمیت است:

1.اثبات امامت و ولایت:

حدیث کساء در مرحلۀ اول به مسئلۀ امامت و ولایت اهل بیت اشاره می کند و این مقام را در ایشان منحصر می کند.

الف) مقام امامت اهل بیت: حضرت رسول (ص) در مناسبت ها و زمان های مناسب از جانشینی امام علی (ع) سخن گفته اند. حدیث کساء یکی از آن موارد است. آن حضرت (ص) در یکی از فرازهای حدیث، امام علی (ع) را برادر، وصی، خلیفه و پرچمدار خود معرفی می کند.[4] و برای آن که به مقام اهل بیتش و اهمیت آنان نزد خود اشاره کند تا بعد از وفاتشان حرمت آنان حفظ شود، بعد از جمع نمودن اهل بیت در زیر کساء فرمودند: اينانند خاندان من و خواص و نزديكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است؛ مى آزارد مرا هرچه ايشان را بيازارد، و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ايشان را به اندوه در آورد. من در جنگم با هر كه با ايشان بجنگد. از من اند و من از ايشانم پس درودهاى خود و بركت ها و مهر و آمرزشت را بر من و آنان بفرست و در صلحم با هر كه با ايشان در صلح است و دشمنم با هر كس كه با ايشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ايشان را دوست دارد.

ب) انحصار مقام امامت: بعد از این که امام حسن، امام حسین، امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به خدمت رسول گرامی اسلام (ص) رسیدند ایشان کساء یمانی را روی این بزرگوارن قرار دادند و از خداوند خواستند که آنها را از رجس و پلیدی دور شمرد که آیۀ شریفه نازل شد. اکنون سؤال این است که آیا واقعاً این کار پیامبر دلیلی داشته یا بیهوده و بدون دلیل صورت گرفته؟ در پاسخ باید گفت که  ممکن نیست پیامبر (ص) با آن عظمت و آگاهی کاری بیهوده انجام دهد.[5] پس این کار حضرت دلیل و حکمتی داشته که با کمی دقّت در سیاق جمله های قبل و بعد از آیۀ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ…» روشن می شود، آن حضرت قصد داشته اهل بیت را کاملاً مشخص و جدا از دیگران كند و بگويد: آيۀ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ…»  تنها در باره اين گروه صادق است، که مبادا كسى مخاطب در اين آيه را تمام افراد خانوادۀ پيامبر (ص) و همه كسانى كه جزء خاندان او هستند بداند؛ یعنی اگر پیامبر این کار را برای تمییز اهل بیتش انجام نمی داد، ممکن بود تمامی زنان و خویشاوندان آن حضرت از اطلاق آیه استفاده کنند و خود را داخل در مضمون آیه بدانند. فلذا در بعضى از روايات آمده است كه پيامبر (ص) سه بار اين جمله را تكرار كرد:” خداوندا اهل بيت من اين ها هستند پليدى را از آنها دور كن.[6]

و در منابع اهل سنت نيز آمده که آن حضرت تا چهل شب نزدیک نماز صبح در خانۀ علی و فاطمه (ع) را می زد و می فرمود: «السلام عليكم أهل البيت و رحمة الله و بركاته ، الصلاة رحمكم الله »، إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا[7].[8]

2. اثبات عصمت:

نکتۀ مهم دیگری که در این حدیث به آن اشاره شده، عصمت اهل بیت و به تبع آن تمامی امامان از رجس و پلیدی است. از آن جا که این حدیث شأن نزول برای آیۀ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» است، همان طور که این آیه بر معصومیت اهل بیت(ص) دلالت می کند، حدیث کساء هم این گونه است.

در آیۀ فوق بعضى از مفسران،”رجس” را، تنها اشاره به شرك و يا” گناهان كبيره زشت” همچون” زنا” دانسته‏اند، در حالى كه هيچ دليلى بر اين محدوديت در دست نيست، بلكه اطلاق “الرجس” (با توجه به اين كه الف و لام آن” الف و لام جنس” است) هرگونه پليدى و گناه را شامل مى‏شود، چرا كه گناهان همه رجسند، و لذا اين كلمه در قرآن به”شرك”،”مشروبات الكلى”، “قمار”، “نفاق”، “گوشت هاى حرام و ناپاك” و مانند آن اطلاق شده است.[9]

از سویی دیگر، با توجه به اين كه ارادۀ الاهى تخلف ناپذير است، و جمله «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ‏» دليل بر اراده حتمى او مى‏باشد، مخصوصاً با توجه به كلمه “انّما” كه براى حصر و تأكيد است، روشن مى‏شود كه اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهل بيت از هرگونه رجس و پليدى و گناه پاك باشند، و اين همان مقام عصمت است.

اين نكته نيز قابل توجه است كه منظور از ارادۀ الاهى در اين آيه دستورات و احكام او در مورد حلال و حرام نيست (ارادۀ تشریعی)، چرا كه اين دستورات شامل همگان مى‏شود و اختصاص به اهل بيت ندارد، بنابر اين با مفهوم كلمه “انّما” سازگار نمى‏باشد.

پس اين اراده مستمر اشاره به يك نوع امداد الاهى است كه اهل بيت را بر عصمت و ادامه آن يارى مى‏دهد و در عين حال منافات با آزادى اراده و اختيار ندارد.

در حقيقت مفهوم آيه همان چيزى است كه در زيارت جامعه نيز آمده است: خداوند شما را از لغزش ها حفظ كرد و از فتنه انحرافات در امان داشت، و از آلودگي ها پاك ساخت و پليدى را از شما دور كرد، و كاملاً تطهير نمود.[10] با اين توضيح در دلالت آيه فوق بر مقام عصمت اهل بيت نبايد ترديد كرد.[11]

با بیان نکات فوق اهمیت حدیث کساء که در اثبات ولایت و عصمت اهل بیت است، روشن شد.



[1]  حلى، حسن بن يوسف، نهج‏الحق و كشف الصدق، ص 228 و 229، مؤسسه دار الهجرة قم، 1407 هـ ق، در “مسند أحمد بن حنبل” از طرق متعدد و در “الجمع بين الصحاح الستة” عن أم سلمة نقل شده که گفت: فاطمه بر پیامبر وارد شد حضرت فرمود: همسر و دو فرزند پسرت را بگو بیایند همه زیر کساء خیبری بودند که این آیه نازل شد. “إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً” حضرت گوشۀ کساء را گرفت و به سوی آسمان اشاره کرد و گفت: هؤلاء أهل بيتي، ام سلمه می گوید: سرم را داخل کساء کردم عرض کردم من هم جزء اهل بیت هستم حضرت فرمود: تو شخص خوبی هستی (امّا داخل اهل بیت نیستی)؛ همین معنا از صحيح أبي داود، موطإ مالك و صحيح مسلم في جاهای متعدد و طرق مختلف وارد شده است.

[2]حسكانى، حاكم، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص17،  تهران، 1411 ق، نشر موسسه طبع ونشر

[3] سيد ابن طاووس، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، جلد1، ص124،  نشر خيام، 1400 ق

[4] قالَ لَهُ وَعَلَيْكَ السَّلامُ يا اَخى يا وَصِيّى وَخَليفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى. بر اساس آنچه در مفاتیح الجنان آمده است.

[5]  نجم، 3 و 4، و هرگز از روى هوى و هوس سخن نمى‏گويد آنچه مى‏گويد به جز وحى كه به وى مى‏شود نمى‏باشد.

[6] اللهم هؤلاء أهل بيتي و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهير. شيخ صدوق، أمالي الصدوق، نشر اعلمى، چاپ بيروت، 1400 ق

[7]  احزاب، 33.

[8]  المعجم الاوسط للطبرانی، ج 17، ص 438، ح 8360.

[9] حج، 30. مائده، 90. توبه، 125. انعام، 145.

[10] عصمكم اللَّه من الذلل و آمنكم من الفتن، و طهركم من الدنس، و اذهب عنكم الرجس، و طهركم تطهيرا

[11] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏17، ص 298، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374 ش.