searchicon

کپی شد

حج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)

معاويه بن عمار از امام صادق (علیه السلام) نقل می كند كه فرمود: رسول اكرم (صلی الله علیه و آله ) در مدت ده سال كه در مدينه بود، حج به جا نياورد، تا آيه كريمه: «و عموم مردم را (براى آمدن) به حج دعوت كن تا در حالى كه پياده و بر مركب‏هاى لاغر سوارند از هر راه دورى براى حج بيايند»،[1] نازل شد.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) عازم حج شده به مناديان دستور داد با صداى رسا به مردم مدينه و حومه آن اعلان كنند كه امسال پيامبر (صلی الله علیه و آله) می خواهد به مكه رود و حجّ به جا آورد. اين اطلاع به مردم ساكن مدينه و اطراف و باديه نشينان رسيد و همه اجتماع كردند.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) چهار روز به آخر ذی قعده مانده، حركت كرد و هنگامى كه به منطقۀ «ذو الحليفه» رسيد، ظهر شد. حضرت در آن جا غسل كرد و حركت كرد تا به مسجد شجره رسید. در آن جا نماز ظهر را خواند و براى حجّ احرام بست…. امام (علیه السلام) فرمود: هنگامى كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) از سعى بين صفا و مروه فارغ شد، در مروه ايستاد، رو به مردم كرد و حمد و ثناى الهى به جا آورد.

سپس فرمود: اين جبرئيل است (و اشاره به پشت سرش کرد) به من امر می كند كه دستور دهم هر كس قربانى نياورده بايد محلّ شود و حتى اگر من قربانى نياورده بودم، مُحلّ می شدم، ولى هر كس قربانى آورده جائز نيست كه از احرام خارج شود تا وقتى قربانى به محلّ خود برسد (در منى ذبح و نحر شود).

پس مردى از ميان جمعيت برخاست و از روى انكار عرض كرد: آيا ما «حاج» و قاصد حج باشيم در حالى كه از سر ما آب بچكد؟ (يعنى غسل جنابت كرده باشيم).

حضرت فرمود: تو به اين حكم هرگز ايمان نخواهى آورد! سپس سراقة بن مالک از جا برخاسته عرض كرد: يا رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) احكام دين را به ما آموختى، گويا ما امروز به دنيا آمديم، اينک به ما بگو اين حكم، مخصوص همين سال است يا براى هميشه می باشد؟

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اين حكم، ابدى است تا روز قيامت. سپس انگشتان خود را در يک ديگر جفت كرد و فرمود: عمره و حج اين چنين باهم ‏اند و عمره تا روز قيامت داخل حج شد.

در اين هنگام على (علیه السلام) از يمن به مكّه رسيد و وارد بر رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) شد. وقتى كه به خانه رفت، ديد فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از حال احرام خارج شده و لباس‏‌هاى رنگين پوشيده است.

از فاطمه سؤال كرد كه اين چه حال است چرا از احرام خارج شده‏اى؟ دختر پيغمبر (صلی الله علیه و آله) گفت: رسول خدا ما را چنين دستور داده است.

على (علیه السلام) نزد رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده عرض كرد: يا رسول .. من فاطمه را ديدم كه لباس رنگين پوشيده و از احرام خارج شده است. رسول اكرم فرمود: من مردم را به اين حكم دستور داده‏ام.

سپس فرمود: يا على تو چگونه محرم شده و تلبيه گفته‏اى؟ عرض كرد: مانند شما، حضرت فرمود: تو بر احرامت باقى باش مانند خود من و در قربانى با من شريک هستى.

بعد امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و يارانش وقتى به مكّه رسيدند، به منزل هيچ كس نرفته و در بيرون شهر مكه منزل كردند، تا روز هشتم موقع ظهر كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا مردم غسل كنند و براى حجّ احرام بسته و تلبيه بگويند.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و يارانش لبيک گويان براى حجّ حركت كردند تا به «منى» رسيدند. در آن جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نيز نماز صبح را خواندند و صبح كردند در حالى كه مردم به دور آن حضرت جمع بودند.

عادت قريش اين بود كه در عرفات با مردم وقوف نمی كردند و در مزدلفه می ماندند و از آن جا حركت می كردند و ديگران را مانع مى‏شدند؛ زيرا آنان از مساوات با مردم ديگر ننگ داشتند و در مشعر نيز از راهى ديگر بازمی گشتند، تا خداوند اين آيه را نازل كرد: … ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ[2]، … هم چنان كه مردم حركت می­كنند شما نيز حركت كنيد … .

به دنبال نزول آيه، رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) دستور حركت از مزدلفه به عرفات داد و اين امر مخالف تصور قريش بود كه رسول خدا مانند آنها حركت كند.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) وارد صحراى عرفات شد و در مكانى به نام «غره» كه وسط آن صحرا بود، نزديک كوه‏هاى اراک خيمه خود را برپا كرد و مسلمانان نيز گرد آن حضرت خيمه زدند. وقتى ظهر شد، حضرت غسل كرد و تلبيه را ترک گفت تا به محل نماز آمد و در آن جا مردم را موعظه كرد و احكام و اوامر و نواهى الهى را بيان نموده سپس نماز ظهر و عصر را با يک اذان و دو اقامه خواند.

سپس از آن جا حركت كرد به موقف عرفات رسيد و در آن جا ايستاد. مردم همه دور آن حضرت ايستادند و شترها را خواباندند. حضرت به آنها فرمود: همه اين بيابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اين جا نيست كه من ايستاده و شترم را خوابانده ام. مردم متفرق شدند.  وقتى كه خورشيد غروب كرد رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) آن گاه دستور حركت داد تا به مزدلفه كه همان مشعر الحرام است رسيدند. در آن جا نماز مغرب و عشاء را باز به يک اذان و دو اقامه خواندند و در آنجا ماند تا وقتى نماز صبح را نيز به جا آورد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد: افراد ناتوان بنى هاشم عجله كنند و در شب، جلوتر از ديگران به سوى منى حركت نمايند، ولى فرمود كه تا خورشيد طلوع نكند، رمى جمره عقبه ننمايند.

وقتى هوا روشن شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان به سوى منى كوچ كرده وارد منى شدند و جمره عقبه را رمى كردند و قربانى‏‌هايى را كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) آورده بود، (64 يا 66 رأس بود و على (علیه السلام) 34 يا 36 رأس)، در آن جا كشتند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: از هر قربانى كمى بگيرند و آنها را در ديگ پخته و حضرت با على (علیه السلام) خوردند و گوشت و پوست همه قربانی ها را صدقه دادند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، سپس به زيارت خانه خدا رفت و بعد، به سوى منى بازگشت و تا آخر روزهاى تشريق در آن جا ماندند و هر روز سه جمره را رمى كردند و از آن جا حركت كردند تا به بيابان اطراف مكه رسيدند.

در اين هنگام عايشه جلو آمد و عرض كرد: ساير زنان شما با یک حج و عمره برمی گردند و من تنها با یک حجّ برمی گردم. پيامبر (صلی الله علیه و آله) او را با برادرش عبد الرحمن بن ابى بكر، به «تنعيم» (محلى است خارج مكه كه براى احرام عمره بدانجا می روند)، فرستاد و از آن جا براى عمره مفرده محرم شد و به خانه رفت و طواف كرده و در مقام ابراهيم دو ركعت نماز طواف خواند و بين صفا و مروه سعى كرد و … نزد رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) آمد و همان روز از مكه حركت كردند و حضرت داخل مسجد الحرام نشد و طواف نكرد و از بالاى مكه وارد شد و از پائين مكه محله «ذى طوى» خارج گشت.[3]

 


[1]. حج، 27.

[2]. بقره، 199.

[3]. كلينى‏، كافی، ج 4، ص 245 – 248.‏‏