Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

حجرالاسود

حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام بوده و در رکن حجر کعبه در ارتفاع 5/1 متری قرار گرفته‌است. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت از عناصر اصلی کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدّس، رسول خدا (ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.

حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله­ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا (ص) همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست آن حضرت در جای خود نصب گردید. به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید، که آخرین بار قسمت­های مختلف آن را به یک­دیگر متصل کردند و آن را در محفظه­ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته­اند.

در بسیاری از روایات آمده که حجرالاسود از سنگ­های بهشتی است و همراه آدم (ع) به زمین فرود آمد.[1]

در نقلی از ابن عباس آمده که هر کس که با رسول خدا (ص) بیعت نکرده است (کسانی که در زمان پیامبر (ص) نبوده اند)، اگر حجرالاسود را استلام نماید، با خدا و رسول (ص) بیعت کرده است.

همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما چون مشرکان با آن تماس گرفتند، این سبب سیاه شدن آن گردید.[2]

همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: حجرالاسود، دست (قدرت و عظمت) خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است.[3]

در سال 317 هـ .ق یکی از فرقه­های منسوب به اسماعیلیان که به ” قرامطه” شهرت داشتند، حجرالاسود را از کنار کعبه برداشتند و به احساء (منطقه ای در شرق عربستان) بردند. این گروه به مدت 22 سال و چهار روز کم، تا سال 339 هجری سنگ را در آن­جا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به­جای نخست بازگرداندند.[4] پس از آن، طی سال­های پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیر عمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله­ای از نقره قرار داده شده است.


[1] . کلینی، کافی، ج 4، ص 184.

[2] . عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر (تفسير العياشی)، ج 1، ص 59.

[3] . كافي، ج 4، ص 406.

[4] . شرح اين واقعه با عنوان” فتنه قرامطه در مکه” در فصلنامه” ميقات حج” ش 5، به قلم آقای يعقوب جعفری چاپ شده است.