کپی شد
جمع آوری قرآن
فهرست
کیفیت جمع آوری قرآن
درباره زمان جمع قرآن دو دیدگاه مهم وجود دارد:
أ- قرآن در زمان خود پيامبر (ص) و با نظارت آن حضرت و در پرتو هدايت الاهى جمع آورى شده، هر چند خود حضرت رسول (ص) شخصاً قرآن را ننوشته، يا جمع آورى آيات را انجام نداده است.[1]
ب- قرآن بعد از رحلت پيامبر (ص) توسط برخى صحابه، جمع آورى و تدوين شده است.[2] برخی معتقدند که جمع آوری قرآن در سه مرحله انجام شده است:
1. مرحله نظم و چینش آیه ها در کنار هم که شکل سوره ها را پدید آورد. این کار در زمان خود پیامبر (ص) و به دستور حضرت بوده و جای هر آیه را خود حضرت مشخص می نمودند.
2. جمع کردن مصحف ها و صفحات جدا جدا و یکی کردن آنها و در جلد قرار دادن آن که در زمان ابوبکر انجام شد.
3. جمع آوری تمام قرآن هایی که توسط کاتبان وحی نوشته شده بود و یکی کردن آنها برای جلوگیری از اختلاف قرائات که در زمان عثمان انجام شد.[3]
بسيارى از علماى شيعه، به ويژه متأخرين و محققان معاصر، معتقدند كه قرآن در زمان پيامبر (ص) و با نظارت ايشان جمع آورى شده است،[4]
امّا بسيارى از اهل سنت گفتند قرآن بعد از رحلت پيامبر (ص) توسط برخى صحابه، جمع آورى و تدوين شده است و مستشرقين نيز معمولاً همين نظر را پذيرفته اند.
چنان كه روشن است، بنابر نظر اوّل، جمع كل قرآن به خداوند مستند بوده و پيدايش سوره ها و ترتيب آنها نيز در پرتو وحى الاهى بوده است؛ زيرا رسول اسلام (ص) طبق آيه شريفه: «ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى»[5] هر چه مىفرمود، به خصوص در امور دينى، با راهنمايى وحى بوده است.
كسانى كه رأى دوم را پذيرفتهاند، نه تنها نخواهند توانست الاهى بودن پيدايش سوره ها و ترتيب آنها را اثبات كنند، بلكه در واقع آن را نفى كرده و ذوق و سليقه شخصى اصحاب را در اين مسئله دخيل مىدانند.
توضیحی در بارۀ دیدگاه اول:
قرآن در زمان خود پيامبر (ص) و با نظارت آن حضرت و در پرتو هدايت الاهى جمع آورى شده، هر چند خود حضرت رسول (ص) شخصاً قرآن را ننوشته، يا جمع آورى آيات را انجام نداده است.[6]
برای اثبات این قول دلایلی ذکر شده است که در ذیل به آن اشاره می کنیم:
1. در مقدمه مجمع البيان، فن خامس، از سيد مرتضى علم الهدى (ره) نقل مى كند كه: قرآن در زمان رسول خدا (ص) به صورتى كه امروز هست، تأليف شده بود. [7]به دليل اين كه: قرآن كريم در آن ايام، تعليم مى شد و همه اش را حفظ مى كردند. و آن را به رسول خدا (ص) نشان مى دادند. و بر وى مى خواندند، و عده اى مانند عبدالله بن مسعود و ابى بن كعب و ديگران، آن را چندين بار بر پيغمبر اكرم خواندند.
2. حاكم در مستدرك[8] از زيد بن ثابت نقل مى كند كه مى گويد: «كنا عند رسول الله عليه و آله و سلم نؤلف القرآن من الرقاع»؛ «يعنى در نزد رسول خدا (ص) بوديم و قرآن را از رقعه ها جمع مى كرديم. علامه خوئى نيز آن را در البيان،[9] از اتقان سيوطى و مستدرك نقل كرده است .
اين سخن، صريح است در اين كه جمعى از كتاب وحى نزد آن حضرت گرد آمده و قرآن را – كه در رقعه ها و پارچه ها بود – جمع و مرتب مى كرده اند. عبدالله بن عمر مى گويد: قرآن را جمع كردم و هر شب آن را مى خواندم. اين خبر به آن حضرت رسيد، فرمود: قرآن را در يك ماه بخوان…[10] اين حديث نيز دلالت به جمع شدن قرآن كريم در عصر آن حضرت دارد.
3. شيعه و اهل سنت بالاتفاق نقل كرده اند كه رسول خدا (ص) فرموده است: (لا صلوة الا بفاتحة الكتاب) مى دانيم كه سوره حمد، اولين سوره نازل شده از قرآن نيست. پس فاتحة الكتاب بودن (حمد) در زبان رسول خدا (ص) نشان مى دهد كه قرآن كريم در عصر آن حضرت جمع شده و (حمد) در اول آن قرار داده شده بود.
4. در حديث متواتر ثقلين ، نقل شده است كه رسول خدا (ص) فرمود: (انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى…) پس مشكل است كه آن حضرت از (كتاب الله) يك چيز درهم و برهم و غير مرتب را در نظر گرفته باشد. پس نظرش به كتاب تأليف يافته و مرتّب شده بوده است .
5. در روايات آمده است: عده اى از صحابه، قرآن را در زمان رسول خدا (ص) جمع كردند كه از آن جمله آنها، على بن ابيطالب (ع) سعد بن عبيد، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ثابت بن زيد بن نعمان، ابى بن كعب و زيد بن ثابت بوده اند. در تاريخ قرآن تأليف ابوعبدالله زنجانى بعد از نقل اين سخن در اين زمينه، چند روايت از بخارى و اتفان سيوطى و از بيهقى و مناقب خوارزمى، نقل كرده است. و اينها در البيان، تأليف آية الله خوئى، فصل «جمع القرآن» نيز مشروحاً نقل شده است. ظهور اين روايات، در جمع ترتيب و تدوين قرآن كريم است كه قهراً زير نظر آن حضرت بوده است.
6. بالاتر از همه اينها اين است كه ائمه اهل بيت (ع) به اين ترتيب، اعتراضى نكرده و آن را پذيرفته اند. اگر اين تدوين و ترتيب در زمان رسول خدا (ص) و تحت نظر آن حضرت انجام نگرفته بود، ائمه معصومين (ع) آن را بازگو مى كردند. و لااقل مى فرمودند كه: اين قرآن همان است كه نازل شده و لكن اين ترتيب، بعد از آن حضرت بوده است .
وانگهى، اهتمام بى حد رسول خدا (ص) نسبت به قرآن، مانع از اين بود كه اين كار را انجام ندهد و از دنيا برود.[11]
يكی كردن مصاحف
در منابع تاريخی مواردی متعدد از وقوع اختلاف ميان مسلمانان در قرائت قرآن گزارش شده و گفتهاند كه اين اختلافات سبب گرديد تا برای حل آن، بعضی به چاره جوئی بپردازند.[12]
پيشنهاد يكی كردن قراءات مصاحف از سوی «حذيفه» بود، عثمان نيز بر ضرورت چنين اقدامی واقف گشته، از اين رو صحابه را به مشورت فرا خواند و آنها همگی بر ضرورت چنين كاری، با همۀ دشواری های آن، نظر مثبت دادند. عثمان كميته ای مركب از چهار نفر تشكيل داد كه عبارت بودند از: زيد بن ثابت، عبدالله بن زبير، سعيد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث و بعداً مجموع آنها به دوازده نفر رسید و به آنان دستور داد كه چون قرآن به زبان قريش نازل شده است، آن را به زبان قريش بنويسند.
گروه یکی کردن قرآن ها در سال 25 هجري تشكيل گرديد و نخستين اقدام كه از سوي گروه به دستور عثمان انجام گرفت جمع آوري تمام نوشته هاي قرآني از اطراف و اكناف كشور پهناور اسلامي آن روز بود.
در اين مرحله، قرآن های دیگر پس از جمع آوري و ارسال به مدينه، به دستور خليفه سوم سوزانده و يا در آب جوش انداخته ميشدند و به همين جهت عثمان را «حراق المصاحف» ناميدهاند، آخرين مرحله، ارسال مصاحف استنساخ شده به مناطق و مراكز مهم بود، با ارسال اين مصاحف با هر كدام يك قاري نيز از سوي خليفه اعزام ميگشت تا قرآن را بر مردم قرائت كند.[13]
مورخان در شمار مصحف هايي كه تهيه شده و به اطراف و اكناف بلاد اسلامي فرستاده شده است اختلاف دارند، «ابن ابي داود» آنها را شش جلد برشمرده كه به مراكز اسلامي مكه، كوفه، بصره، شام، بحرين و يمن فرستاده شد و يك جلد نيز در مدينه نگه داشتند كه آن را «اُم» و يا «امام» ميناميدند، يعقوبي در تاريخ خود دو جلد ديگر به اين تعداد اضافه كرده كه به مصر و الجزيره فرستاده شده است. مصحف هايی كه به مناطق مختلف فرستاده شده بود در مركز منطقه حفظ شده و از روي آن نسخه هاي ديگري نوشته ميشد تا در دسترس مردم قرار گیرد.[14]
ترتيب مصحف عثماني، همان ترتيبي بود كه در مصحف كنوني وجود دارد و نیز با ترتيبي كه در مصحف هاي صحابه در آن وقت به كار برده شده بود، به خصوص با مصحف «اُبي بن كعب» تطبيق ميكرد. و به مقتضاي خطي كه در آن وقت بين مردم عرب رايج بود از هرگونه نقطه و علامت گذاري خالي بودند.[15]
اجماع شيعه بر اين عقيده است كه آنچه امروز در دست ما است همان قرآن كامل و تمام بوده و مصحف عثماني همان قرآني است كه هم اكنون در دست ما است و عاري از هرگونه تحريف است، گرچه قرآنی را که حضرت علی (ع) جمع نموده بود به ترتیب نزول سوره ها بوده، ولی چون همین قرآن فعلی را ائمه (ع) تأیید کرده اند نیازی نیست که ما بخواهیم دوباره آن را به ترتیب نزول چاپ کنیم، گرچه بدعت هم نباشد؛ زیرا بدعت عبارت است از: وارد کردن چیزی که در دین وجود ندارد و این کار حرام است. امامان شيعه هم به اين مطلب اشاره دارند.
شخصی در حضور امام صادق (ع)، حرفي از قرآن را بر خلاف آنچه مردم قرائت ميكردند قرائت كرد. امام (ع) به او فرمود: «ديگر اين كلمه را به اين نحو قرائت مكن و همان طور كه همگان قرائت ميكنند، تو نيز قرائت كن».[16]
حضرت علي (ع) رأي موافق خود را با برنامه توحيد مصاحف به طور اجمالي اظهار كرد. ابن ابي داود از سويد بن غفله روايت كرده كه حضرت علي (ع) فرمود: “سوگند به خدا كه عثمان درباره مصاحف هيچ عملي را انجام نداد، مگر اين كه با مشورت ما بود”.[17]
و يا در روايت ديگر فرمود: “اگر امر مصحف ها به من نيز سپرده ميشد، من همان ميكردم كه عثمان كرد”.[18]
نتیجه این که: قرآنی که فعلا در دست ما است همان قرآنی است که در زمان عثمان جمع آوری شد و چون یک گروه و کمیته از قاریان و حافظان قرآن در این کار همکاری داشتند، و از طرفی مورد تأیید امامان ما هم قرار گرفته است، نمی توان گفت به سلیقه خود عثمان بوده تا توانسته باشد، آیات را جا به جا کند.
ترتیب نزول قرآن
در مورد ترتیب نزول قرآن، دیدگاه هایی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:[19]
1. آیات هر سوره در هنگام نزول به طور کامل نازل می شده، و تا سوره ای تمام نمی شده، سوره دیگر شروع نمی شده است.
2. از هر سوره چند آیه نازل می شده است و به تدریج سوره ها کامل می شده است. سؤالی که در این فرض مطرح می شود این است که آیا جا سازی آیات در سور مختلف به فرمان پیامبر بوده است یا چنین عملی در زمان صحابه انجام شده است؟
بررسی نظریه اول:
سیوطی در “الاتقان” رواياتي را مي آورد که نشان می دهد پیامبر و مسلمانان با شروع “بسم الله الرحمن الرحیم” متوجه می شوند که سوره قبل تمام شده و سوره جدیدی شروع شده است.[20] این نقل به طور ضمنی نشان می دهد که در زمان پیامبر هر سوره به صورت کامل نازل می شده است. اما از آنجا که علماء اتفاق نظر دارند که: در ابتدای بعثت، فقط چند آیه از ابتدای سوره “علق” نازل شد.[21] که گاهی آیه ای نازل می شد و پیامبر آن آیه را در سوره متناسب خودش قرار می داد.[22] پس این فرض قابل اعتماد نیست.
بررسی نظریه دوم:
همان طور که در قسمت اول گذشت، آیات متعددی در تاریخ نام برده شده است که به دستور ایشان در سوره های مختلف جاسازی شده اند. هیچ آیه ای جابجا نشد و اصولا در چینش آیات دخالتی نداشتند. اگر چه برخی از سوره ها مانند ” فاتحه الکتاب” به طور کامل نازل شده است[23]، ولی برخی از سوره ها، بخصوص سوره های بلند قرآن، به تدریج و احیانا در عرض هم (یعنی از هر سوره مقداری نازل می شده است و به تدریج سوره ها کامل می شدند.) نازل می شدند.
در این زمینه مرحوم طبرسی می گوید: “در ترتیب نزول، رعایت ترتیب سوره ها نظر به ابتدای هر سوره است، اگر سوره ای تا چند آیه نازل شود، و پیش از اتمام آن سوره، سوره دیگری به طور کامل نازل گردد و حتی چند سوره دیگر در این میان به صورت کامل نازل شود، آن گاه بقیه سوره اول نازل شود، در این حالت نیز اعتبار ترتیب ( و مکی و مدنی بودن سوره ها)، به نزول ابتداء هر سوره بر می گردد.”[24]
پس چینش و جاسازی آیات در سور مختلف به دستور پیامبر (ص) بوده است.[25]
پس در مورد ترتیب آیات تقریبا[26] اتفاق نظر وجود دارد که، ترتیب آیات به دستور پیامبر و امر توقیفی است.[27]
قرآن در زمان پیامبر، و به دستور ایشان، توسط بعضی از صحابه جمع آموری شد. این جمع، همان کتابت کلام وحی بود.[28]
مصحف علی (ع):
علی (ع) بعد از وفات پیامبر شروع به جمع کردن قرآن کرد. از ویژ گی های این قرآن (مصحف) ترتیب دقیق آیات و سور بر طبق نزول بود.[29] یعنی مکی پیش از مدنی آمده بود.[30] اما این قرآن مورد قبول برخی از صحابه که داعیه خلافت داشتند، واقع نشد.[31] و در نهایت قرآن فعلی مورد قبول علی (ع) قرار گرفت.[32]
حرف آخر و نتیجه نهایی:
با توجه به مطالب گفته شده، چنین می توان نتیجه گرفت که:
1- آیات قرآن در نزول تدریجی خود گاه به صورت یک سوره کامل نازل می شده است و گاه چند آیه از یک سوره.
2- در نزول آیات قرآن، نزول عرضی بین آیات سوره های مختلف وجود داشته است.
3- کسانی از صحابه به دستور پیامبر- نه الزاما به ترتیب نزول- و با چینش ایشان، قرآن را جمع آوری می کردند.
4- چینش آیات به دستور پیامبر و توقیفی است.
5- جمع قرآن در زمان پیامبر (ص)، همان کتابت وحی بود.
اعتبار تدوین و جمع آوری قرآن
قبل از پرداختن به چگونگی اعتبار مطالب جمع آوری شده قاریان به اسم قرآن، نظریات مطرح شده در کتاب های علوم قرآنی را مورد بررسی قرار می دهیم.
1. زید بن ثابت که مسئول جمع آوری قرآن شد می گوید: ابوبكر به من گفت: تو در دوران رسول خدا نوشتن وحى را به عهده داشتى. اينك جمع آورى قرآن را به عهده بگير، من هم قبول کردم و قرآن را از لوح ها و كاغذها و تخته پاره ها و از سينه هاى مردم جمع آورى كردم تا اين كه دو آيه آخر سوره توبه را تنها در نزد ابى خزيمه انصارى پيدا نمودم و آن اين بود: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ ….”.[33]
2. خارجه فرزند زيد بن ثابت نقل مىكرد: از پدرم شنيدم كه مىگفت: وقتى كه مصحف را استنساخ مىكرديم آيه اى از سورۀ احزاب را كه از خود رسول خدا شنيده بودم گم كرديم، پس از پى جويى در نزد خزيمة بن ثابت انصارى پيدا نموديم، و به سورۀ احزاب ملحق كرديم كه بدين گونه بود: “مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ …”.[34]
3. يحيى بن عبد الرحمان بن خطاب نقل مىكند: عمر بن خطاب تصميم گرفت قرآن را جمع آورى كند، در ميان مردم به پا خاست و گفت: هر كس چيزى از قرآن را از رسول خدا فرا گرفته است، بياورد و مردم آياتى را كه در صحيفه ها و لوحه ها نوشته بودند آوردند، ولى عمر از كسى آيه اى را نمىپذيرفت، مگر آن چه را كه دو نفر به قرآن بودنش شهادت دهند. بعد از عمر عثمان هم به مردم گفت: در پيش هر كس آيه و يا آياتى از كتاب خدا وجود دارد، بياورد، ولى او هم هيچ سخنى را قبول نمىكرد، مگر با شهادت دو نفر كه قرآن بودن آن را امضا و تصديق كنند. در آن هنگام خزيمة بن ثابت آمد و گفت: من با چشم خود ديدم كه شما دو آيه از قرآن را كنار گذاشتيد و آنها را ننوشتيد. گفتند: آن دو آيه كدام است؟ گفت: من خودم از رسول خدا (ص) اين دو آيه را فرا گرفته ام، آنگاه دو آيه آخر سوره توبه را خواند: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ …”. عثمان اين دو آيه را كه از خزيمه شنيد گفت: من شهادت مىدهم كه اين دو آيه از طرف خدا نازل شده است، شما چه مصلحت مىدانيد و اين آيه را در كجاى قرآن قرار دهيم؟ خزيمه گفت: اين دو آيه را به آخرين سوره اى كه بر پيامبر نازل شده است، ملحق كنيد! اين بود كه اين دو آيه را به آخر سوره توبه ملحق ساختند و آن سوره را با همان دو آيه پايان دادند.[35]
4. عبيد بن عمير مىگويد: عمر هيچ آيه اى را در مصحف نمىنوشت، مگر اين كه دو نفر به قرآن بودن آن شهادت دهند. مردى از انصار اين دو آيه: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ …” را آورد، عمر گفت: در باره آنها از تو شاهد نمىخواهم؛ زيرا اخلاق رسول خدا همان طور بوده كه در اين دو آيه آمده است.[36]
5. خزيمة بن ثابت چنين نقل مىكند كه من آيه: “لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ …” را نزد عمر بن خطاب و زيد بن ثابت آوردم. زيد گفت: آيا كسى هست كه براى تو شهادت دهد؟ گفتم: به خدا نمىدانم. عمر گفت: من در باره اين آيه براى او شهادت مىدهم.[37]
6. زيد بن ثابت مىگويد: هنگامى كه مصحف ها را مىنوشتم، من يك آيه را كه از رسول خدا (ص) شنيده بودم، در پيش كسى و يا در ياد داشتى پيدا نكردم، سپس آن را در پيش خزيمة بن ثابت يافتم و آن آيه اين بود: “مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا …” و چون رسول خدا (ص) شهادت خزيمه را به جاى شهادت دو نفر مىپذيرفت و «ذو الشهادتين» ناميده مىشد، من هم شهادت وى را به تنهايى پذيرفتم و با شهادت او، آن آيه را نوشتم.[38]
7. ابن اشته از ليث بن سعيد نقل مىكند: اول كسى كه قرآن را جمع آورى كرد، ابوبكر و نويسندهاش هم زيد بن ثابت بود. مردم آياتى را كه در نزدشان بود به پيش زيد مىآوردند، ولى او نمى پذيرفت، مگر با شهادت دو نفر راست گو و مورد اعتماد و زيد بن ثابت دو آيۀ آخر سورۀ برائت را پيدا نكرد، مگر در نزد خزيمه، اما شاهدى نبود كه گفتار وى را تصديق كند، با اين حال ابوبكر دستور داد كه آن را بنويسند؛ زيرا رسول خدا (ص) شهادت او را به جاى شهادت دو نفر مىپذيرفت و همان آيه نوشته شد، عمر نيز آيۀ رجم را آورد و چون شاهدى نداشت، نوشته نشد.[39]
اين بود رواياتى كه در باره كيفيت و چگونگى جمع آورى قرآن در مورد آیات آخر سورۀ توبه نقل شده است.
با دقت در این روایات معلوم می شود که برخی تصریح دارند که این دو آیه را ابو خزیمه آورد، ولى روايات دیگر آورنده آن دو آيه را خزيمة بن ثابت می داند. ابن عبد البر در اين مورد مىگويد: خزيمه و ابو خزيمه دو نفر هستند و هر يك شخص جدا گانه اى بوده است و در ميان آنان كوچك ترين نسبت و قوم و خويشى هم وجود نداشته است.[40]
در مورد قرآن بودن این دو آیه، روايت ها سه گروه اند: بنا به برخی، قرآن بودن اين دو آيه به وسيله شهادت تنها يك نفر ثابت شده است، ولى در روايت دیگر شهادت عثمان نيز اضافه شده است و در دیگری شهادت عمر به شهادت نفر اول اضافه شده است.
نکته قابل توجه دیگر این است که مسلمانان در دو مسئله اتفاق نظر و اجماع دارند. يكى اين كه مىگويند: قرآن بودن هيچ سخنى ثابت نمىشود مگر از راه تواتر و نقل هاى پياپى و يقين آور. دوم اين كه مى گويند: زيادتى به قرآن راه نيافته است، ولى روايات تدوين كه مورد بحث ما است با اين دو مسئلۀ اجماعى، تضاد و منافات دارد.
به عبارت دیگر؛ تمام مسلمانان براى اثبات قرآن بودن كلامى و سخنی، راهى به جز تواتر و نقل هاى فراوان و يقين آور نمى دانند، ولى روايات تدوين قرآن که نقل شد، دلالت مىكنند بر اين كه در موقع جمع آورى قرآن تنها مدرك و مرجعى كه براى اثبات قرآن بودن سخنی، در اختيار بود و به وسيله آن، آيات قرآن از غير آيات تشخيص داده مىشد، عبارت بود از شهادت دو نفر مسلمان و گاهى يك نفر كه شهادت وى مطابق شهادت دو نفر باشد. لازمۀ اين سخن اين است كه قرآن با خبر واحد نوشته شده است، نه از طريق تواتر! آيا واقعا يك نفر مسلمان مىتواند به اين مطلب ملتزم باشد؟ يا چنين سخنى را بر زبان براند؟! ما نمى دانيم صحيح بودن اين گونه روايت ها كه به ثبوت قرآن به وسيلۀ خبر واحد و يا شهادت دو نفر و يا يك نفر شاهد دلالت دارند، با اجماع و عقيدۀ تمام مسلمانان به اين كه قرآن به جز تواتر از راه ديگر ثابت نمى شود، چگونه مى تواند توافق و سازش داشته باشد؟! آيا قطعى بودن اين كه قرآن بايد از راه تواتر ثابت شود نه از راه خبر واحد و شهادت دو نفر، دليل بر دروغ بودن تمام اين روايات نيست؟[41]
نظريۀ صحيح در تدوين قرآن
آنچه را که به صورت خلاصه در این مقال می توان گفت این است که نسبت دادن جمع آورى قرآن به خلفا و دوران بعد از پيامبر (ص) امرى است موهوم و پندارى است غلط و بى اساس كه با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف بوده و هست و طرفداران تحريف نمى توانند از اين راه، نظريۀ غلط و بى اساس خويش را اثبات نمايند، بلكه قرآن در دوران خود پيامبر و به دستور و نظارت وى انجام گرفته است.
اگر بر فرض، قبول كنيم كه قرآن در دوران خلافت خلیفه اول جمع آورى شده، كيفيت آن به شكلى كه در اين روايات آمده است، مسلماً دروغ است؛ زيرا جمع آورى قرآن بر پايۀ قطع و يقين استوار بود؛ يعنى آيات قرآن در اثر تواتر و نقل هاى فراوان و يقين آور در ميان مسلمانان، معروف و شناخته شده بود و همان آيات قطعى و شناخته شده كه در دل ها و سينه ها بود و مسلمانان با آنها انس و آشنايى داشتند، در قرآن آورده شده و در يك جا جمع آورى شد.
آرى، جاى ترديد و شك نيست كه عثمان در دوران خويش قرآن را جمع آورى كرده است، ولى نه به آن معنا كه سوره ها و آيات قرآن را در يك مصحف تدوين كند، و از پراكندگى به صورت مجموعه واحد در بياورد، بلكه بدين معنا كه او تمام مسلمانان را در یک قرائت واحد جمع و متحد نمود و تمام قرآن هاى ديگر را كه با آن قرائت مورد نظر موافق نبود، سوزاند و بدين وسيله مسلمانان را از هر گونه اختلاف قرائت نهى و منع نمود كه آن را در اصطلاح «توحيد المصاحف» مىنامند[42]
برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه شود:
1. البحر المحيط في التفسير، ابوحیان محمد ابن یوسف اندلسی، ج 5، ص 535.
2. البيان في تفسير القرآن، سید ابوالقاسم خوئی، ص 240.
3. الميزان، محمد حسین طباطبایی، ج 12.
اولین نسخه قرآن
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) عده ای از صحابه به جمع آوری قرآن پرداختند. از جمله: عبدالله بن مسعود، مقداد بن أسود و ابوموسی اشعری.[43]
صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع آوری آیات و مرتب کردن سوره های قرآن دست زدند و هر یک آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند. برخی که خود از عهده این کار بر نمی آمدند، از دیگران می خواستند تا مصحفی برای آنان استنساخ کنند و یا آیات و سوره های قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند. به این ترتیب و با گسترش قلمرو حکومت اسلامی، تعداد مصحف ها رو به فزونی گذاشت.[44]
جمع کنندگان مصحف ها متعدد بودند و در این جهت با یک دیگر رابطه ای نداشتند. و از نظر صلاحیّت و استعداد و توانایی انجام این کار یکسان نبودند. بنابراین، نسخه هرکدام از نظر روش، ترتیب، قرائت و … با دیگری یکسان نبود. اختلاف در مصحف ها و قرائت ها، اختلاف میان مردم را ایجاد می کرد. دامنه اختلاف به آن جا رسید که حتّی در مرکز خلافت (مدینه)، معلمان قرآن، شاگردان خود را به صورت های مختلف تعلیم می دادند.
این اختلافات، زمینه تقاضای صحابه از عثمان را برای یکی کردن مصحف ها به وجود آورد. وی ابتدا گروهی متشکل از چهارتن، به نام های زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن حارث را مأمور این کار کرد. سپس به دلیل مخالفت برخی صحابه هشت تن دیگر را بر این جمع افزود. در این دوره ریاست املای آیات با صحابی بزرگ پیامبر «ابی بن کعب» بود. این گروه مصحف ها را از اطراف و نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی، جمع کرده و قرآنی را، از بین آنها فراهم آوردند و مصحف های دیگر به دستور عثمان، سوزانده یا در آب جوش انداخته شد.[45]
امامان معصوم (ع) قرآن موجود را تأیید و تلاوت بر اساس آن را سفارش کرده اند؛ مثلاً حضرت علی (ع) رأی موافق خود را با این برنامه اظهار نمود. ابن ابی داوود از سوید بن غفله روایت کرده است که علی (ع) فرمود: “سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف (قرآن) هیچ عملی را انجام نداد، مگر این که با مشورت ما بود”.[46]
در روایت دیگری آمده است که حضرت علی (ع) فرمود: “اگر امر مصحف ها به من نیز واگذار می شد، من همان می کردم که عثمان کرد”.[47]
کمیتۀ یکسان کردن مصاحف از طرف عثمان در انجام مأموریت خود سه مرحله اساسی را طی کرد:
1. جمع آوری منابع و مآخذ صحیح برای تهیۀ مصحف واحد و انتشار آن بین مسلمانان.
2. مقابله مصحف های آماده شده با یک دیگر، به منظور حصول اطمینان نسبت به صحت و عدم وجود اختلاف بین آنها.
3. جمع آوری مصحف ها و یا صحیفه هایی که قرآن در آنها ثبت شده بود از تمامی بلاد اسلامی و محو و نابود کردن آنها.[48]
ولی این کمیته، در این مراحل سه گانه، دقت لازم را به کار نبرد و در انجام وظایف خود اندکی تساهل ورزید. به خصوص در مرحله دوم (مقابله مصاحف) که نیازمند دقّت و بررسی بیشتری بود.
در مرحله جمع آوری مصحف ها و محو آنها، عثمان به این نحو عمل کرد که افرادی را به بلاد مختلف فرستاد و مصحف ها و صحیفه هایی را که قرآن در آنها ثبت شده بود جمع آوری کرد و دستور داد آنها را بسوزانند.[49]
در ابتدای امر عثمان تصور می کرد یکی کردن مصاحف کار آسانی است، لذا گروهی را برای انجام آن گرد آورد که شایستگی کافی نداشتند. سرانجام به گروهی دیگر متوسل شد که افراد لایق و با کفایتی چون «سیّد قرّا» و صحابی بزرگ «أبّی بن کعب» در میان آنان بود.[50]
از طرف دیگر، عثمان به همه مسلمانان اعلام کرد که هر کس، هر قسمت از قرآن را که از پیامبر (ص) شنیده است، در اختیار کمیته بگذارد.[51] بر اثر این اعلام، مردم الواح و استخوان ها و چوب هایی را که قرآن بر آن نوشته شده بود، آوردند.
مورّخان در شماره مصحف های تهیه شده یکسان که به اطراف بلاد اسلامی فرستاده شده است، اختلاف دارند. ابن ابی داود تعداد آن ها را شش نسخه می داند که هر یک به یکی از شش مرکز مهم اسلامی آن روز ارسال شد. این شش مرکز عبارتند از مکّه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن. وی اضافه می کند که علاوه بر این شش نسخه، یک نسخه نیز در مدینه نگه داشته شد که آن را به نام «امّ» یا «امام» می نامیدند.[52]
پس، اولین نسخه قرآن به نام «أم»، طبق نظرات محققین که در زمان عثمان جمع آوری شد، در مدینه نگه داری شده است.
مصحفی که به هر منطقه ای فرستاده شده بود، در مرکز منطقه حفظ می شد و از روی آن، نسخه های دیگری استنساخ می شد تا در دسترس مردم قرار گیرد. و تنها قرائت این مصحف ها رسمیت داشت و هر نسخه و یا قرائت که با این مصحف های یکسان، مخالف بود، غیر رسمی و ممنوع شناخته می شد و استفاده از آنها موجب مجازات بود.[53]
مصحف مدینه مرجع عمومی بود و اگر میان مصحف های فرستاده شده در بلاد دیگر، اختلافی پیدا می شد، برای رفع اختلاف و تصحیح آنها مصحف مدینه ملاک قرار می گرفت و مطابق با آن، مصحف های دیگر تصحیح می شد.[54]
[1]. نك: طالقانى، سيد عبدالوهاب، علوم قرآن، ص 83.
[2]. اين نظر را اكثريت اهل سنت پذيرفته اند. جلالى نائينى، سيد محمد رضا، تاريخ جمع قرآن كريم ، ص 19 – 51.
[3]. شاکرین، حمید رضا، قرآن شناسی، ص 19، دفتر نشر معارف، چاپ هفتم ، 1386.
[4]. نك: طالقانى، سيد عبدالوهاب، علوم قرآن، ص 83؛ ميلانى، سيد على، التحقيق فى نفى التحريف عن القرآن الشريف، ص 41 – 42 و ص 46؛ معرفت، محمد هادى، صيانة القرآن من التحريف، ص 34.
[5]. و از سر هوس سخن نمىگويد. اين سخن بجز وحيى كه وحى مىشود نيست، نجم، 2 – 3.
[6]. ن.ك: طالقانى، سيد عبدالوهاب، علوم قرآن، ص 83.
[7]. ان القرآن كان على عهد رسول الله (صلى الله عليه و آله) مجموعاً مؤ لفاً على ما هو عليه الآن.
[8]. مستدرك ، ج 2، ص 229، كتاب التفسير.
[9]. البيان ، ص 269 – 273.
[10]. جمعت القرآن فقرات به كل ليله فبلغ النبى (ص ) فقال اقراه فى شهر، البيان ، ص 269 به نقل از الاتقان.
[11]. نک: نگاهى به قرآن، سيد على اكبر قرشى، مبحث ترکیب و ترتیب سوره های قرآن.
[12]. جوان آراسته، حسين، درسنامه علوم قرآني، ص 198، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، سال 1378.
[13]. همان، ص 203.
[14]. معرفت، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن (آموزش علوم قرآن)، وكيلي، ابو محمد، ج 1، ص 425، انتشارات مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، قم، چاپ اول، 1371،
[15]. همان، ص 433.
[16]. همان، ص 416.
[17]. سيوطي، جلال الدين ، الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 170، انتشارات عصريّه، چاپ بيروت، سال 1408هـ.
[18]. ابن جزری، محمد ابن محمود، النشر فی القرائات العشر، ج 1، ص 8، انتشارات دارالكتب العلميه، چاپ بيروت.
[19] به سوال شماره 71 (سایت اسلام کوئست: 314) و 1625 (سایت اسلام کوئست: 1632) رجوع کنید.
[20] ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) نمى دانست چه وقت سوره تمام مى شود تا آنكه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نازل گردد. و بزار اضافه كرده كه وقتى بسم اللَّه نازل مىشد معلوم مى گشت كه آن سوره خاتمه يافته و سوره ديگرى شروع شده است. المیزان، ج12،ص186.
[21] معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی،ص76. موسسه التمهید، قم ، 1378
[22] همان،ص77؛ ابن عاشور، التحریر والتنویر، ج1،ص90: روى الترمذي عن ابن عباس عن عثمان بن عفان قال: «كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم مما يأتي عليه الزمان و هو تنزل عليه السور ذوات العدد- أي في أوقات متقاربة- فكان إذا نزل عليه الشيء دعا بعض من يكتب الوحي فيقول ضعوا هؤلاء الآيات في السورة كذا».
[23] علوم قرآنی، ص76
[24] طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان،ج 26،ص 147،انتشارات فراهنی، تهران،1360، با تصرف و استنتاج؛ علوم قرآنی، ص89
[25] ترجمه المیزان، ج12،ص 174
[26] با این مطلبي كه مورى اتفاق استلإ برخی از مفسرین شیعه مانند محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی در ” الجدید فی تفسیر القرآن المجید” ، ج2،ص420 و از مفسرین غیر امامی، شوکانی در ” فتح القدیر” ، ج1، ص 86، مخالفت کرده اند.
[27] سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج1،ص 71؛ علوم قرآنی،ص119
[28] نک: جمع القرآن حفظا و کتابة، ص70(در مورد جمع قرآن در زمان پیامبر) ؛ الاتقان، ج1،ص69و67(درباره جمع ابوبکر، و عثمان و مطالب مربوط به آن).
[29] همان طور که گفته شد برخی از آیات به دستور پیامبر در مکان های مخصوص به خود گذاشته می شد.
[30] علوم قرآنی،ص 121، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، ج 2، ص 324، انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374
[31] علوم قرآنی، ص 122
[32] چون على (ع) به كوفه رسيد [هنگام خلافت]، مردى برخاسته عثمان را سرزنش كرد زيرا مردم را به يك نسخه از قرآن واداشته، على (ع) فرياد زد و گفت:خاموش باش، هر چه كرد با مشورت و موافقت ما كرد و من هم اگر جاى او بودم چنين مىكردم و همان راه را مىپيمودم. نک: اعثم ابن کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص 997، نشر انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1372؛ علوم قرآنی، ص 122-123
[33]. هاشم زاده هریسی، بيان در مسائل قرآن، ص 303 ، قم، کتابفروشی نجفی، بی تا.
[34]. بيان در مسائل قرآن، ص 304.
[35]. بيان در مسائل قرآن، ص 305.
[36]. بيان در مسائل قرآن، ص 306.
[37]. بيان درمسائل قرآن، ص 307.
[38]. بيان در مسائل قرآن، ص308.
[39]. بيان در مسائل قرآن، ص 312.
[40]. بيان در مسائل قرآن، ص 320.
[41]. بيان در مسائل قرآن، ص: 323.
[42]. بيان در مسائل قرآن، ص 324.
[43]. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، ص 125، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ یاران، قم، چاپ چهارم، 1381 شمسی.
[44]. علوم قرآنی، ص 132.
[45]. همان، ص 133؛ معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، از ص 84 تا 139، تهران، سمت، 1357 شمسی.
[46]. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 59، چاپ جدید.
[47]. ابن الجزری، النشر فی القرائات العشر، ج 1، ص 8، چاپ مکتبه مصطفی محمد، مصر.
[48]. علوم قرآنی، ص 142.
[49]. همان، ص143.
[50]. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب فی اسماء الرجال، ج1، ص 187، چاپ مجلس دائرة المعارف النظامیه.
[51]. سجستانی، سلیمان، المصاحف، ص 24، چاپ مکتبة رحمانیة، مصر.
[52]. المصاحف، ص 34.
[53]. علوم قرآنی، ص 146.
[54]. همان، ص 146.