کپی شد
جداشدن شلمغانی از حسین بن روح نوبختی
یکی از کسانی که با نائب سوم حسین بن روح مخالفت نمود، شلمغانی است. او روستایی در نزديکی واسط (وسط بصره و بغداد) است كه او بدان قريه منسوب بود.[1] شلمغانی از عالمان شیعه در بغداد و از نزدیکان حسین بن روح بود. حسین بن روح پس از انتصاب به مقام نیابت، او را وکیل خود معرفی کرد و اداره امور شیعه را به دست او سپرد، تا جایی که در دوره زندگی مخفیانه حسین بن روح، توقیعات امام زمان (علیه السلام) توسط ابن روح و به دست شلمغانی صادر میشد.[2]
شلمغانی مذهبى ايجاد و احداث كرده كه در عالم تشيع قائل به تناسخ و حلول خداوند در اجسام ديگران و امثال آن بود.
در پى اين حركت توقيعى از صاحب الأمر مبتنى بر لعن و برائت او در ميان افراد ديگرى كه لعن شده بودند؛ صادر شد.[3]
ابو جعفر شلمغانى با محسن بن ابى الحسن بن فرات هنگام وزارت پدرش ارتباط پيدا كرد و محسن (كه شيعه امامى بود) به او گرويد.
در ماه شوال سال سيصد و بيست و دو شلمغانى ظهور و قيام كرد. وزير ابن مقله او را دستگير و خانهاش را تفتيش كرد نامهها و كتابها در آن خانه به دست آورد و ديد كه پيروانش او را به ما فوق بشر (خداوندى) خطاب مىكردند. يكى از نامهها به خط حسين بن قاسم بود. خط را به نويسندگان آن نشان دادند و آنها همه منكر شدند، ولى شلغمانى اقرار كرد كه خود آنها مىباشند و خود مذهب خويش را منكر شد و ادعاى اسلام نمود كه خود از آنچه درباره او گفته و نوشته شده منزه و مبرى مىباشد. ابن ابى عون و ابن عبدوس را هم دستگير كردند و به اتفاق شلغمانى نزد خليفه بردند. پس از آن چندين بار نزد خليفه احضار شدند. فقهاء و قضات و منشيان و سالاران و بزرگان را هم حاضر كردند در آخرين روز فقهاء فتوى دادند كه خون او مباح است شلغمانى و ابن ابى عون هر دو را به دار آويختند و آن در ماه ذى القعده (سال جارى) بود و پس از مرگ هر دو به آتش سوختند.[4]
[1]. ابن اثير، عز الدين، الكامل،ترجمه، حالت، ابو القاسم و خلیلی، عباس، ج 20، ص 13.
[2]. طوسي، محمد بن حسن، كتاب الغيبة للحجة، النص، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 389 و 390.
[3]. همان، ص 307 و 308.
[4]. الكامل، ج 20، ص 13 – 16.