کپی شد
جایگاه عقل در اسلام
اسلام بیش از هر دینی انسان را دعوت به تفكر و تعقل كرده است. این حقیقت را به راحتی می توان با رجوع به ظواهر قرآن و روایات اسلامی بی نیاز از هر تأویل و تفسیری دریافت. بسیاری از آیات قرآن و روایات بطور صریح انسان را دعوت به تفكر در آیات و نشانه های الاهی می كنند.
اگر چه خود واژه عقل در قرآن نیامده است اما مشتقات آن 49 بار در قرآن تكرار شده است. و اغلب آنها دربارۀ منافقین و كفار است که این دو گروه به عنوان كسانی توصیف شده اند كه حتی نازل ترین مرتبه عقل را نیز دارا نیستند و به طور كلی از نعمت عقل بهره نمی برند.[1] عقل در كنار كتاب، سنت و اجماع یكی از منابع چهار گانه اجتهاد می باشد. بنابراین بدیهی است كسی كه اصلاً نمی اندیشد و از نعمت عقل استفاده نمی كند از نظر اسلام مطرود است و اگر به حكم ظاهر مسلمان باشد یقینا مؤمن نیست[2]. چه عقل قدرت تمییز حق از باطل است و انسان بی ایمان قدرت تمییز حق از باطل را ندارد. از این رو برخی از فرقه های مسیحی ،شبه عرفان های نوظهور امریكایی[3] و برخی فرقه های صوفیه[4] كه حقیقت را در لافكری می دانند و به طرد افراطی عقل می پردازند نوعی آنارشیسم، هیپی گری و درنتیجه عافیت طلبی را ترویج می كنند.
بنابراین عقل از نظر اسلام برای رسیدن به مراتب کمال ضروری بوده و در نهایت مراتب نازله عقل در صورت متابعت از آن، انسان را به انوار وحی که خود مراتب بالاتری از عقل محسوب می شوند مرتبط می کند. به این ترتیب هر مرتبه ای از عقل در محدوده خود دارای حجیت بوده و آنچه مذموم است تحکم و جمود در انکار حقایقی است که درک آنها نیاز به اتصال به مراتب بالاتری از معرفت دارد.
در فرهنگ اروپایی Reasonرا مترادف عقل می دانند كه همان Re-eason می باشد به معنای «دوباره آسان كردن» یا ساده سازی دوباره!…در واقع عقل غربی همان اصالت عقل حسی تا سرحد محسوسات است.[5]
ولی عقل مورد اشاره اسلام، عقلی است كه انسان را به سوی دین ـكه عهده دار سعادت بشری استـ راهنمایی می كند و تجسم كامل این عقل در وجود معصومین علیهم السلام و سایر مؤمنانی است كه اولیای الهی محسوب می شوند. البته اسلام برای تعقل آدمی علاوه بر شرط تبعیت از حجت و هدایت الهی،محدودیت موضوعی نیز قائل است و بطور مشخص انسان را از تفكر در ذات و كنه خداوند منع می نماید و در مقابل، انسان را دعوت به تفكر در مظاهر و آیات الهی می كند[6] که در این میان انسانِ کامل بزرگنرینِ مظاهر حق در عالم هستی می باشد.
با درك عقل مورد نظر اسلام و پذیرش شرایط آن روشن است كه این نوع عقل كه از آن تعبیر به عقل دینی می شود عقلی است خطاناپذیر كه شرایط مختلف زمانی و مكانی در صدق آن بی تأثیر است. از این روست كه خطای در اندیشه مربوط می شود به عقل منقطع از وحی و امام و حجت الاهی چه این که هر اندیشه ای مرجعیتی دارد و اندیشه بی مرجعیت اساساً اندیشه نیست و مرجعیت های متفاوت اند که به اندیشه صلابت و اقتدار درونی می بخشند.[7]
برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه می توانید به نمایه های ذیل مراجعه کنید:
نمایه: عقل و گستره ی فعالیت آن، سؤال شماره 227 (سایت اسلام کوئست: 1866).
[1] « إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لا یعْقِلُونَ» الانفال، 22
[2] رسول الله(ص):قوام المرء عقله و لادین لمن لا عقل له (منتخب میزان الحكمة ،محمد الریشهری ،ص 356) /الامام علی (ع):العقل خلیل المؤمن/الامام الصادق(ع):العقل دلیل المؤمن
[3] مانند عرفان سرخپوستی كاستاندا ،كلیسای شیطان آنتوان زندرلوی ،اشو و كریشنا مورتی كه البته دو شخصیت اخیر با وجود هندی بودنشان در آمریكا بود كه توانستند مكاتب شبه عرفانی شان را با توجه به بی بندوباری موجود تآسیس و گسترش دهند.
[4] مانند فرقه یزیدیان در كردستان عراق كه آموختن سواد را نیز حرام می دانند.
[5] خانجانی،علی اكبر، عقل چیست؟ ،دایرةالمعارف عرفان،شهریور1387،بند54
[6] «قال ابن عباس رضی الله عنه إن قوما تفكروا فی الله عز و جل فقال النبی ص تفكروا فی خلق الله و لا تفكروا فی الله فإنكم لن تقدروا قدره» مجموعه ورام ، ص 250.