Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

جایگاه سعادت در قرآن

خداوند در قرآن کریم با بیان مشخصات انسان سعادتمند، جایگاه سعادت را ترسیم فرموده است. برای توضیح مطلب به آیاتی در این زمینه اشاره می شود:

الف. «آن روز که (قیامت) فرا رسد هیچکس جز به اجازه او سخن نمى گوید. گروهى از آنها (انسان ها) شقاوتمند و گروهى سعادتمند هستند (گروهى بدبختند و گروهى نیکبخت). اما آنها که شقاوتمند شدند در آتش اند و براى آنها زفیر و شهیق (ناله هاى طولانى دم و باز دم) است. جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمان ها و زمین بر پاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد که پروردگارت هر چه را اراده کند انجام مى دهد. اما آنها که سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دامی که آسمان ها و زمین برپا است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، این بخششى قطع نشدنى است!»[1]

خداوند تعالی در این آیات شریفه اشاره به تقسیم همه مردم به دو گروه نموده، مى فرماید: گروهى در آن جا شقى و گروهى سعید هستند، گروهى خوش بخت و گروه دیگرى بدبختند (فمنهم شقى و سعید). سعید از ماده سعادت به معناى فراهم بودن اسباب نعمت، و شقى از ماده شقاوت به معناى فراهم بودن اسباب گرفتارى و مجازات و بلا است. بنابر این سعیدها در آن جهان همان نیکوکارانى هستند که در لابلاى انواع نعمت ها جاى دارند و شقاوتمندان همان بدکارانى هستند که در دل دوزخ در انواع مجازات ها گرفتارند.

به هر حال این شقاوت و آن سعادت چیزى جز نتیجه اعمال و کردار و گفتار و نیات انسان در دنیا نیست و عجب این که بعضى از مفسران این آیه را دستاویزى براى عقیده باطل خود در زمینه جبر قرار داده اند، در حالى که آیه کمترین دلالتى بر این معنا ندارد؛ بلکه از سعادتمندان و شقاوتمندان رستاخیز سخن مى گوید که همگى به خاطر اعمال خود به این مرحله رسیده اند. سپس حالات شقاوتمندان و سعادتمندان را در عبارات فشرده و گویائى چنین بیان می فرماید: اما آنها که شقاوتمند شدند در آتش دوزخ زفیر و شهیق دارند و ناله و نعره و فریاد سر مى دهند.

ب. همچنین خداوند عزیز در جای دیگری می فرماید: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، مؤمنان رستگار شدند. آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از لغو و بیهودگى رویگردانند، آنها که زکات را انجام مى دهند و آنها که دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى کنند، تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیرى از آنها ملامت نمى شوند و هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوزگر است و آنها که امانت ها و عهد خود را مراعات مى کنند و آنها که از نمازها مواظبت مى نمایند، (آرى) آنها وارثانند، که بهشت برین را ارث مى برند و جاودانه در آن خواهند ماند».[2]

خداوند در این آیات مى فرماید: مؤمنان رستگار شدند و به هدف نهائى خود در تمام ابعاد رسیدند. افلح از ماده فلح و فلاح، در اصل به معناى شکافتن و بریدن است، سپس به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است. در حقیقت افراد پیروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه بر مى دارند و راه خود را به سوى مقصد مى شکافند و پیش مى روند. البته فلاح و رستگارى معناى وسیعى دارد؛ به این معنا که پیروزی هاى مادى و معنوى هر دو را شامل می شود و در مورد مؤمنان هر دو بُعد منظور است. پیروزى و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد، سربلند، عزیز و بى نیاز زندگى کند و این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست. رستگارى و سعادت آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمت هاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک و در کمال عزت و سربلندى به سر برد. انتخاب فعل ماضى «افلح» در مورد رستگارى مؤمنان، براى تأکید هر چه بیشتر است؛ یعنى رستگارى آنها آن قدر مسلم است که گوئى قبلا تحقق یافته و ذکر کلمه «قد» قبل از آن نیز تأکید دیگرى براى موضوع است.

در آیات دیگر چگونگى حال مؤمنان سعادتمند و سرعت گیرندگان در خیرات را ضمن چند آیه بازگو نموده و صفات اساسى آنها را تشریح فرموده، نخست مى فرماید: «کسانى که از خوف پروردگارشان بیمناک و نگرانند». قابل توجه این که خشیت به معناى هرگونه ترس نیست؛ بلکه به ترسى گفته می شود که توأم با تعظیم و احترام باشد، همچنین مشفق که از اشفاق و از ریشه شفق به معناى روشنائى آمیخته با تاریکى گرفته شده؛ به معناى خوف و ترسى است که آمیخته با محبت و احترام است. از آن جا که خشیت بیشتر جنبه قلبى دارد و اشفاق جنبه عملى را شامل مى شود، وجه ذکر این دو به صورت علت و معلول در آیه روشن مى شود، در حقیقت مى فرماید: آنها کسانى هستند که ترس آمیخته با عظمت خدا در دل هایشان جاى کرده و آثار آن در عمل و مراقبت هایشان نسبت به دستورات الهى، نمایان است. به تعبیر دیگر اشفاق مرحله تکامل خشیت است که در عمل اثر مى گذارد و انسان را به پرهیز از گناه و انجام مسئولیت ها وا مى دارد.

سپس اضافه مى فرماید «کسانى که به آیات پروردگارشان ایمان مى آورند». بعد از مرحله ایمان به آیات پروردگار، مرحله تنزیه و پاک شمردن او از هرگونه شبیه و شریک فرا مى رسد و مى فرماید: «کسانى که نسبت به پروردگارشان شرک نمى ورزند». در واقع نفى شرک، نتیجه ایمان به آیات پروردگار و معلول آن است و یا به تعبیر دیگر، ایمان به آیات پروردگار، به صفات ثبوتى او اشاره مى کند و نفى شرک اشاره به صفات سلبى است. به هر حال نفى هر گونه شرک جلى و خفى (اعم از آشکار و نهان)، در این جمله درج است.

بعد از این، مرحله ایمان به معاد و رستاخیز و توجه خاصى که مؤمنان راستین به این مسئله دارند، فرا مى رسد، توجهى که آنها را در عمل، کاملا کنترل مى کند، و مى فرماید: « کسانى که نهایت تلاش و کوشش را در انجام اطاعات و اداى حقوق مردم و حق پروردگار دارند، اما با این حال خود را مقصر مى دانند، از این که سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند، دل هایشان ترسان است. اینان همچون افراد کوته فکر و دون همت نیستند که با انجام یک عمل کوچک خود را از مقربان درگاه خدا پندارند و چنان حالت عجبى پیدا کنند که همه را در برابر خود کوچک و بى مقدار ببینند.

بعد از شرح این صفات چهارگانه مى فرماید: «چنین کسانى هستند که در خیرات سرعت مى کنند و از دیگران پیشى مى گیرند». در واقع خیرات و نیکی ها و سعادت واقعى، آن نیست که غرق شدگان در ناز و نعمت و غافلان مغرور به دنیا مى پندارند؛ بلکه خیر و سعادت و برکت براى گروه مؤمنانى است که داراى ویژگی هاى اعتقادى و اخلاقى فوق هستند و به دنبال آن در انجام اعمال صالح پیش قدمند.

آیات فوق ترسیم جالب و تنظیم کاملا منطقى براى بیان صفات این گروه از مؤمنان پیشگام است، نخست از ترس آمیخته با احترام و تعظیم که انگیزه ایمان به پروردگار و نفى هرگونه شرک است شروع کرده و به ایمان به معاد و دادگاه عدل خدا که موجب احساس مسؤولیت و انگیزه هر کار نیک است منتهى مى گردد و مجموعا چهار ویژگى و یک نتیجه را بیان مى کند.

مهم ترین چیزی که سعادت ما در گرو اوست عمل ماست، متاع اصلی سعادت و شقاوت ما طرز کار و فکر و نیت و اخلاق ماست.

ج. قرآن کریم در سوره مبارکه سوره عصر، ضمن‏ این که به عصر قسم یاد می کند، همراه با تأکید می‏فرماید: بشر جز با داشتن چهار خصلت زیانکار و بدبخت است: اول ایمان، دوم عمل درست و صحیح (صالح)، سوم تشویق و وادار کردن افراد دیگر را به حق، چهارم تشویق و توصیه افراد دیگر را به‏ خویشتن داری و استقامت و صبر. اینها چهار رکن و چهار ستون کاخ‏ سعادت بشر می‏باشند. قرآن کریم می‏فرماید: هر کس اعمال صالح انجام دهد و نیکوکاری کند و دارای ایمان هم باشد، خواه مرد باشد و خواه زن، ما او را به یک زندگی خوش و صاف و بی کدورت زنده می داریم و بعد از آن هم در جهان دیگر بهترین پاداش را به آنها می‏دهیم.

نکته جالب در این آیات کریمه این است که، قرآن کریم مردم بی ایمان و بدکار را زنده و حساس نمی‏خواند و می‏فرماید: کسانی که نیکوکاری کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند، ما آنها را زندگی داده، از مردگی‏ خارج می‏سازیم. آن وقت می‏فهمند که معنای زندگی و خوشی و سعادت چیست، زندگی، بی معنا و بی هدف نیست، سعادت‏ واقعیت دارد.[3]


[1]. هود 105 – 108.

[2]. مؤمنون 1 – 11.

[3]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 193 – 203 و ص 265 و ج 27، ص 299 و ج 9، ص 232 – 241.