searchicon

کپی شد

جایگاه حکم ارتداد در اسلام

برای روشن شدن مسأله توجه به نکاتی ضروی به نظر می‌رسد:

1. اسلام، دینی است که جست و جو و پرسش را در تمام اصول و فروع دین جایز و در بسیاری از موارد لازم می‌داند،[1] و هر شخص مسلمانی، با توجه به سطح دانش و معلومات خود می‌تواند تمام مسائل مطرح‌شده در این دین آسمانی را مورد بحث و بررسی خود قرار دهد و تا زمانی که با دلیل مناسبی اقناع نشده‌باشد، شک و تردیدی که در درون او به وجود می‌آید، به دینداری و اسلام او آسیبی وارد نخواهدنمود.

2. از دیدگاه اسلام، مرتد شخصی است که بعد از رسیدن به حق و اثبات حقانیت اسلام بدون هیچ‌دلیل قابل قبولی از این دین روی برگرداند.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: “كسانى كه بعد از روشن شدن هدايت براى آنها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است”![2]

3. گروهی از کافران، با این که به حقانیت اسلام پی‌برده بودند، تصمیم داشتند که به دلیل حسادت، با شیوه‌های مختلف، افراد باایمان را وادار نمایند که از دین خود برگردند،[3] این افراد، با انتشار شبهات غیر منطقی، تصمیم به انجام چنین کاری داشتند، اما خداوند به افراد باایمان دستور داد که با دلایل منطقی به مبارزه با این‌گونه افراد برخاسته و از برخورد فیزیکی با آنان خودداری نمایند.[4] توجه به این نکته مهم است که فرمان اولیۀ الهی آن است که با پیروان ادیان مختلف، با بهترین شیوه به گفت و گو بپردازیم، مگر آنانی که به دنبال حقیقت نیستند، بلکه در صدد ظلم و ستم می‌باشند.[5]

4. با توجه به منطق قوی اسلام، شیوۀ قبل مخالفان اسلام با شکست روبرو شد، بنابراین، روش جدیدی را در پیش گرفته، تا چنین وانمود نمایند که اسلام، دینی بی‌منطق و بی‌دلیل بوده و اشخاصی که به این دین گرایش می‌یابند، بعد از مدتی، آن را ترک می‌نمایند. در این راستا، آنان تصمیم گرفتند که خود را افرادی جویای حقیقت جلوه داده و اعلام نمایند که به دلیل آن‌که اسلام را هدف دل‌خواه خود یافته‌اند، مسلمان شده‌اند، اما بعد از گذشت زمان کوتاهی، خروج خود از این دین و بازگشت به دین قبلی را با سر و صدا و تبلیغ فراوان، به اطلاع مردم برسانند و با این شیوه به طور غیر مستقیم، دیگر مسلمانان را دچار این شک و شبهه نمایند که اگر اسلام دینی منطقی بود؛ پس چرا این تازه مسلمانان به ظاهر دانشمند و جویای حقیقت، اسلام را ترک گفته‌اند؟![6]

با توجه به مقدمات فوق، می‌توان به این نتیجه رسید که موضوع ارتداد، دیگر از محدودۀ آزادی ادیان که مورد تأیید اسلام بود،[7] خارج شده و به روشی سیاسی برای تضعیف و به شکست کشاندن اسلام تبدیل شده‌بود و طبیعتا می‌باید چاره‌ای برای آن اندیشید. بر همین اساس، بدون آن‌که بحث و گفت و گوی منطقی در ارتباط با مسائل مرتبط با دین، ممنوع شود، و یا این‌که تمام کافران مجبور شوند که الزاما مسلمان شوند، مقرر شد که اعلام رسمی خروج از دین مقدس اسلام (و نه ارتداد باطنی)، ممکن است مجازات‌‌های سنگینی؛ از جمله مرگ را در پی داشته‌باشد، تا از این راه، از سوء استفادۀ دشمنان و ایجاد هرج و مرج در میان پیروان اسلام، جلوگیری به عمل آید.

برخی از نکاتی که به نظر می‌رسد در تکمیل بحث «ارتداد در اسلام» مفید باشد، در ادامه بیان می‌شود:

1. باید توجه داشت که تنها ارتدادی، مجازات مرگ دارد که نمودهای عملی به دنبال داشته‌باشد؛ مانند آن که مرتد به پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا اهل بیت (علیهم السلام) ناسزا گفته و یا بدیهیات دین را انکار نماید، و گرنه اگر شخصی تردیدهایی نسبت به این دین مقدس داشته و یا حتی بدون اعلام ارتداد و بدون انکار صریح موازین دینی، یکایک اصول و فروع دین را به نقد و چالش کشیده و خواستار پاسخی مناسب شود، نمی توان او را مجازات نمود!

2. اگر شخصی به دلیل برخورد با شبهاتی، در دین خود دچار تردید شده و (بدون جار و جنجال تبلیغاتی و تنها در باطن خود) مرتد شود، نه تنها مجازاتی دامنگیر او نخواهد شد، بلکه اگر مجددا به اسلام برگردد، کارهای نیک قبل از ارتداد او نیز از بین نخواهد رفت.[8]

3. هر شخص برای تغییر دین خود باید از منطقی برخوردار باشد، اما شما با مروری در افکار و عقاید اشخاصی که از دین اسلام برگشته‌­اند، به ندرت به افرادی برخورد می‌نمایید که برای این تغییر و نیز پذیرش آیین جدید و یا بی‌دینی مطلق، به مطالعۀ عمیق و پرسش و پاسخ پرداخته و دلایل به ظاهر منطقی؛ هر چند نادرست! برای ارتداد خود ارائه نموده‌باشند، و به این نکته پی خواهیدبرد که اکنون نیز، اعلام صریح ارتداد، بیش از آن‌که از پایه های فکری برخوردار باشد، ناشی از انحرافات سیاسی و یا اخلاقی است!

4. با این وجود، همان‌گونه که بیان شد، این مجازات بیشتر جنبۀ بازدارنده داشته و اثبات ارتداد نیز امری دشوار بوده، و یقینا شامل افرادی که تردیدهای جدی در دین اسلام دارند، اما تردیدشان به مرحلۀ انکار صریح نرسیده، نخواهد شد، و به همین دلیل به ندرت شاهد اجرای چنین مجازاتی در کشورهای اسلامی هستیم.


[1] اگر به ابتدای رساله‌های توضیح المسائل مراجعه فرمایید، به این مسأله برخورد خواهیدنمود که لازم است تمام افراد با ایمان، در ارتباط با اصول دین، به یقین کافی دست یابند.

[2] محمد، 25.

[3] بقره، 109.

[4] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 97، ص 67، ح 15، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق.

[5]  “و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالذی هی احسن الا الذین ظلموا منهم”، عنکبوت، 46،

[6] آل عمران، 73 – 72. (سزاوار است، تفسیرهای مرتبط با این آیات نیز مطالعه قرار بگیرد).

[7] “لا اکراه فی الدین”، بقره، 256.

[8] حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 16، ص 105 – 104، ح 21099، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ق.